«عصر غولها»
نویسنده: وینا دلمار
مترجم: احمد قاضی
ناشر: علمی و فرهنگی، چاپ دوم 1394
472 صفحه، 16000 تومان
*****
چهارمین کتاب از مجموعه ای که به دوره های مختلفی از تاریخ جهان می پردازد کتابی است تحت عنوان «عصر غولها» اثر وینا دلمار که با ترجمه احمد قاضی به همت نشر علمی و فرهنگی منتشر شده است. «عصر غولها» با سه کتاب دیگر که با عناوین : «عصر ایدنولوژی»، « عصر خرد» و «عصر روانشناسی» از تفاوتهایی محسوس برخوردار است، هم از منظر محتوایی و هم از نظر شکل ارائه. این تفاوت ها البته ناشی از ماهیت این کتابها دارد که باوجود قرار گرفتن در یک مجموعه، از استقلال برخوردارند و خواندن یکی پیش نیاز دیگری نیست.
«عصر غولها» رمانی است تاریخی، دستمایه آن شامل وقایع دورهای مهم از تاریخ جهان می شود که بیاغماض تغییر و تحولات آن دوره درواقع سنگ بنای جهان معاصر بوده است. در حالی که سه کتاب مورد اشاره آثاری در شرح تغییر و تحولهای فکری سه مقطع تاریخی هستند که با زبانی تحلیلی اما ساده نوشته شده اند. صرف نظر از این تفاوتها، سادگی زبان آن کتابها و استفاده از روایتی داستانی در کتاب حاضر، جملگی حکایت از آن دارند که در این مجموعه با رویکردی مخاطب محور، آثار جدی و ارزشمندی به بازار فرستاده شده که می تواند مورد استفاده عموم علاقمندان کتاب قرار گیرد، بالاخص آنها که از مطالعه چیزی بیش از سرگرمی میجویند.
رمان خواندنی «عصر غولها» زبانی ساده و خوشخوان دارد، با بیانی که گاه شکل حماسی هم پیدا می کند.سه شخصیت محوری آن، سه چهره تاثیرگذار تاریخ هستند که نامشان، به عنوان قهرمانان ملی، به بزرگی در تاریخ کشورشان ثبت شده است. ماجراهای رمان در واپسین سالهای قرن هجدهم می گذرد. در آمریکا تامس جفرسون قدرت را در دست دارد. در فرانسه ناپلئون بناپارت بعد از هرج و مرجی که انقلاب فرانسه به بار آورده بود با سرو سامان دادن به اوضاع امپراطوری فرانسه را گسترش داده است. اما در کنار این دوچهره شناخته شده در تاریخ ، چهره ای کمتر شناخته شده نیز هست ، توسن لوورتور رهبر سیاهپوست و انقلابی هائیتی بود.او بردهای بود که بعد از قیام اواخر قرن هجدهم برضد استعمارگران، رفته رفته فرماندهی سیاهپوستان بومی را در دست گرفت. نفوذ و قدرتش به حدی بود که حکومت انقلابی فرانسه نیز پذیرفته بود که او را فرماندار هائیتی کند.
رمان عصر غولها از جایی آغاز می شود که بزگترین ناوگان فرانسه به فرماندهی ژنرال لوکلر به نزدیکی ساحل هائیتی رسیده است اما به او اجازه ورود بندر داده نشده و منتظر دستور از توسن لوورتور بودند و این برای مردی که با خواهر ناپلئون ازدواج کرده و حالا او را نیز در سفر به همراه آورده بود خوشایند نبود. به دلیل اینکه نیروی دریایی بریتانیا براقیانوس اطلس تسلط داشت و فرانسوی ها چند سالی نتوانسته بودند در هائیتی حضور داشته باشند. ژنرال احساس می کرد که بعد از انگلیسی ها و اسپانیائی ها که توسط توسن لوروتور رانده شده بود، حالا نوبت فرانسویها رسیده بود. خواهر ناپلئون به او نهیب می زد که با نیروهایشان حمله کرده و آنجا را اشغال کنند، اما ژنرال جور دیگری می اندیشید، آنجا متعلق به ماست و نیازی نیست چیزی را که داریم به زور اشغال کنیم! در فصل دوم رمان نویسنده چشم اندازی از گذشته این رخ دادها نیز ترسیم می کند، ماجراهایی که پای ناپلئون بناپارت راهم به صحنه های این رمان باز می کند.
در کنار این ماجرا و به طور موازی عصرغولها روایت کننده دوران پرفراز و فرودی از تاریخ آمریکا نیز هست، ایامی که هنوز آمریکا یکپارچگی و اتحاد امروزین ایالاتش را نداشت، اسپانیائی ها و انگلیسی بخشهایی را به عنوان مستعمره زیر سلطه داشتند. نویسنده کتاب چنین شرایطی را با ارجاعی به ناتمام بودن کاخ ریاست جمهوری به زیبایی بیان می کند. به بیان او ریاست جمهوری آمریکا کاری است که باید به خاطر آن خانه دنج و گرم و نرم خود را ترک کنی و در ساختمان ناتمامی که مردم آن را کاخ مینامیدند ساکن شوی. جایی که سقف اتاقهایش چکه می کرد و محوطه جلوی آن بدمنظره و نامرتب بود.
آمریکا هنوز آمریکا نشده بود و شخصیت محوری این شاخه از رمان جفرسون یکی از رئیس جمهورهای معروف آمریکاست که نقش مهمی در رشد و قدرت گرفتن آمریکا با کوتاه کردن دست اسپانیائی ها و انگلیسی ها در این کشور داشت و شکل گیری آمریکایی که امروز می شناسیم. دورانی تاریخ ساز که به شکلی داستانگویانه در قالب این رمان روایت می شود. شیوه پرداخت نویسنده از وقایع مستند تاریخی و ساختن فضایی ملتهب که با تدبیر قهرمانها فراز و فرودش رقم می خورد از «عصر غولها» رمانی پرکشش برای علاقمندان تاریخ جهان ساخته است. رمانی که در رهگذر آن نویسنده بر اهمیت اندیشه های لوورتور تاکید زیادی دارد و می کوشد از نقش مستقیم و غیر مستقیم آن بر تغییر و تحولهای مهم تاریخ آمریکا و فرانسه حکایت کند.