«شلتاق»
نویسنده: غلامرضا طریقی
ناشر: چشمه؛ چاپ اول 1396
89صفحه؛ 9000 تومان
***
در دهه گذشته، غزل پارسی با اتکا به انوع و اقسام نظریههای آوانگارد و سنتی سروده شده و همچنین با انواع و اقسام نظریههای آوانگارد و سنتی نیز بهطور سلبی یا ایجابی نقد شده است و نهایتا صرف نظر از همه اینهابه عنوان عروش شعر پارسی به حیات خویش ادامه داده است. در دهه گذشته بسیاری از شعرا تحت عناوین یا مانیفستهای آوانگارد و پیشرو آثاری را در این زمینه ارائه کردهاندکه مخاطبین زیادی بهخصوص از قشرجوان را بهخود جذب کرد. غزل پستمدرن نوترین و متفاوتترین ایدهها و مضامین را در این قالب کلاسیک داشته که گاهی این نوآوری و سنتشکنی در فرم و قالب غزل نیزآزموده شده است. جدا از این جریان آوانگارد که به غزل پستمدرن شهرت دارد جریان دیگری در میان اهل ادب و قلم وجود دارد که غزل را قالبی کهنه میداند و هرگونه نوآوری و ساختارشکنی در آن را بیهوده میداند. این جریان غزل را تنها در ادبیات کلاسیک از جمله حافظ و سعدی و مولانا و ... میپسندد و معتقد است تجربههایی از این دست که برای بهروز کردن و معاصر شدن غزل انجام می شود، نهایتا به بازتولید سنت میانجامد. با این فرض نیز چنین حرکت هایی را بیاعتنایی به تمام تجربههای شعرای پس از نیما به حساب می آورد. درباور این جریان قالب تکراری حرفهای تکراری را نیز باخود میآورد.
اما در این میان جریان دیگری نیز هست که جدا از این نظریههای سلبی و ایجابی اثر هنری را به مثابه یک تجربه-متن نگاه میکند و آنرا جدای از هرگونه پیشفرض و قضاوت از پیش بررسی میکند و داوری نهایی را تنها براساس متن موجود ارایه میدهد نه براساس نظریهها و مانیفستها. هرنوآوری خط قرمزی را به هم میزند و در عین حال ناخواسته خط قرمز جدیدی را به وجود میآورد که این درست نیست زیرا فلسفه سنتشکنی و نوآوری تنها از بین بردن خط قرمزهای قبلی است و نه به وجود آوردن آن و این خط قرمز در خوانش ما از آن سنتشکنی به وجود میآید، ولی فینفسه وجود ندارد. غزل میتواند سنتشکن باشد و شعر نومیتواند سنتی باشد.اصلا شعر وقتی در قالبهای سنتی سروده میشود بهتر میتوان به جنبهها تازه و نوآوریهای آن پی برد. نوآوری اصیل باید در فحوای اثر هنری باشد نه در قالب آن هرچند که جدا کردن محتوا و فرم در نهایت کار درستی نیست ولی برای نگاه و نقدی منصفانه به طور موقت این امر صورت میگیرد چراکه تمام متون با هر نظریه و مانیفستی که تولید میشوند شایسته نقدی منصفانهاند مگراینکه خود از خصوصیات اثر هنری تهی باشد.
مجموعه شعر «شلتاق» اثر غلامرضا طریقی نیز با وجود اینکه در سیاق کلاسیک و در گونه غزل سروده شده است، اما در عین حال از جنبه های نوآورانهای بهره میبرد که در فحوای این آثار خود به رخ می کشند و از این منظر به شاخصه اصلی اثر حاضر بدل شده است. این مجموعه در برگیرنده چهل غزل از سرودههای غلامرضا طریقی ست که به همت نشرچشمه منتشر شده است. شلتاق ششمین دفتر از مجموعه اشعار طریقی است که با استقبال مخاطبان خیلی زود به چاپ دوم رسید. از منظر زمانی سرودههای این دفتر را می توان دارای جایگاه ویژهای در میان دیگر سرودههای این شاعر دانست؛ اشعاری که در آستانه چهل سالگی شاعرسروده شده و از این نظر هم نگاه تازهتر شدهی شاعرش را به جهان پیرامون خود به نمایش می گذارد و هم بازتاب دهنده پختگی و بلوغ شعری این شاعر خوش قریحه باشد.
طریقی در پیشانی نوشت کتاب مینویسد: عشق آخرین تلاش بشر پیش از پذیرفتن مرگ است چنانکه کودک پیش از تسلیم شدن در برابر خواب شلتاق میکند.اسم مجموعه یعنی «شلتاق» در لغت به معنی نهی کردن و بهانه آوردن است لذا شعرهای این مجموعه را میتوان بهانه یا اعتراض شاعر به هستی پیش از پذیرفتن و تسلیم شدن در برابر آن دانست که همان حالت انفعال است در برابر هستی. اشعار این مجموعه ازچه از لحاظ محتوی و چه از لحاظ وزن تنوع بینظیری دارد. این مجموعه سرشار از نو آوری در مفهوم و ترکیب عبارات است که معمولا بهصورت طنزی تلخ و کنایهای گزنده دیده میشود:
مومن تویی که در ره دینت مرددی؟
یا من که در تداوم کفرم مصممم؟
هرچند نگاه شاعر به هستی تلخ است که در برابر آن شلتاق یا بهانهگیری میکند اما توصیف و تبیین شاعر از این جهان نیز همچنان با طنز و کنایه صورت میگیرد و شیوه نگاه او به موضوع آرمانگرایانه نیست:
دردم به جسم نیست که با مرگ به شود
هم با بدن بدم من و هم بی بدن بدم
طریقی اما تنها به تجربههای خود اکتفا نمیکند و این تجربه از هستی را به روشهایی که میشناسد عمومیت میبخشد:
چون کودکان بیکس در روز مدرسه
مثل زنان بیوه در روز زن بدم
مولف در این مجموعه گاهی در برابر هستی سوال دارد گاهی به آن میاندیشد و گاهی نیز آنرا قضاوت میکند. اما زبان طریقی در این مجموعه جاندار و زنده است که در حین اینکه پرهیزی در استفاده درست و بهجا از کلمات آرکاییک ندارد برای سرودن تجربههای روزمره ویا شعر کردن سادهترین احوال و تجربهها نیز به کار میآید:
من آن ابرم که بودم عازم قونیه و شیراز و نیشابور
چرا از آسمان تنگ بیقانون تهران سر درآوردم؟
در مجموع به وضوح میتوان دید که طریقی در این مجموعه دارد به پختهگی میرسد و همزمان زبان شعر او نیز پوست میاندازد وبه پختهگی میرسد که بدون هیچ سکته یا وقفهای تجربههای شاعر را از روزمرهگیها گرفته تا افکار پیچیدهی او درباره هستی را منتقل کند.