«مورسو، بررسی مجدد»؛ کامل داود؛ ترجمه‌ی سمیرا رشیدپور؛ ققنوس بازگوییِ وارونه‌ی روایت ِ آلبر کامو از پوچی

هوشیار مجتبوی،   3961125087

در روایتی که کامل داود به دست می‌دهد ما بیش از «بیگانه» در موقعیت استعمارشدگی قرار داریم. «مورسو، بررسی مجدد» روایتی کوبنده علیه استعمار و بردگی است. اما این بار ما با مقتول همذات پنداری می‌کنیم، نه مورسوی قاتل.

 «مورسو، بررسی مجدد»

نویسنده: کامل داود

مترجم: سمیرا رشیدپور

ناشر: ققنوس، چاپ اول1395

144 صفحه، 8500 تومان

****

 

71 سال بعد از انتشار شاهکار آلبر کامو، «بیگانه» (1942)، رمان دیگری منتشر شد با عنوان «مورسو، بررسی مجدد» اثر کامل داود، نویسنده‌ی 48 ساله‌ی الجزایری که تجدید روایتی بود از همان داستان، اما این بار از زاویه دیدِ برادر مقتول؛ مردِ عربی که تنها به یک دلیل کشته شد: گرمای آفتابی که مورسو، راوی «بیگانه» را اذیت می‌کرد.

زمانی آلبر کامو درباره‌ی «بیگانه‌»اش نوشت که دیرزمانی است که من رمان «بیگانه» را در یک جمله که فکر نمی‌کنم خیلی خلاف عرف باشد، خلاصه کرده‌ام و آن اینکه در جامعه‌ی ما هر کس که در تدفین مادر نگرید، خطر اعدام تهدیدش می‌کند. او به واسطه‌ی این گزاره این معنا را مستفاد می‌کند که راوی/کاراکتر داستانش در بازی از پیش تعیین شده جامعه نقشی ندارد، و به قواعد مرسوم تن نمی‌دهد و از این جهت از جامعه خود برکنار و بیگانه است. این سرگردانی نتیجه چیست؟ آیا این مسئله به الجزایری بودن کامو و مادری که خدمتکار بوده است مربوط است؟ در روایتی که کامل داود به دست می‌دهد ما بیش از «بیگانه» در موقعیت استعمارشدگی قرار داریم. «مورسو، بررسی مجدد» روایتی کوبنده علیه استعمار و بردگی است. اما این بار ما با مقتول همذات پنداری می‌کنیم، نه مورسوی قاتل.

«مورسو، بررسی مجدد» موفق‌‍ترین اثر کامل داود است. رمانی که به سرعت مورد توجه منتقدان و همین طور مخاطبان قرار گرفت و جوایز مهمی را دریافت کرد. رمان داود برنده‌ی جایزه‌ی گنکورِ رمان اول در سال 2015، برنده‌ی جایزه‌ی انگلیش پن در سال 2015، برنده‌ی جایزه‌ی فرانسوا موریاک به سال 2014 و همین طور برنده‌ی جایزه‌ی پنج قاره‌ی فرانسه زبان در همان سال شد. این کتاب را می‌توانید با برگردان سمیرا رشیدپور در نشر ققنوس بخوانید.

«مامان امروز مرد.» نخستین جمله‌ی رمان معروف کامو است، که این بار به شکل دیگری از رمان کامل داود سردرآورده است: «امروز مامان هنوز زنده است.» سارتر در باب رمان کامو می‌نویسد: داستان از آن سوی سرحد برای ما آمده است، از آن سوی دریا؛ و برای ما از آفتاب، و از بهار خشن و بی‌سبزه آنجا سخن می‌راند؛ ولی در مقابل این بذل و بخشش؛ داستان به اندازه کافی مبهم و دو پهلو است: چگونه باید قهرمان این داستان را درک کرد که فردای مرگ مادرش «حمام دریا می‌گیرد، رابطه نامشروع با یک زن را شروع می‌کند و برای اینکه بخندد به تماشای یک فیلم خنده‌دار می‌رود.» و یک عرب را «به علت آفتاب» می‌کشد و در شب اعدامش در عین حال که ادعا می‌کند «شادمان است و باز هم شاد خواهد بود.» آرزو می‌کند که عده تماشاچی‌ها در اطراف چوبه دارش هر چه زیادتر باشد تا «او را به فریادهای خشم و غضب خود پیشواز کنند»...

 «مورسو، بررسی مجدد» بازگوییِ رمان شناخته شده‌ی آلبر کامو است. این بار نویسنده‌ی الجزایری دیگری روایتی از پوچی به دست می‌دهد، با این تفاوت که دیگر سوژه‌ی داستان قاتل نیست، بلکه این مقتول و خانواده‌ی اوست که با پوچیِ اگزیستانسیالی که کامو از آن سخن می‌گفت، رو به رو می‌شوند. این خانواده، البته که به مادر و برادر مقتول خلاصه نمی‌شود. این بار مرز پوچی سراسر الجزایر را می‌پیماید؛ الجزایر به مثابه‌ی خانه‌ی فقر و بردگی.

راوی این داستان، یعنی برادر مقتول از اینکه به همین راحتی نامی از برادرش در روایت معروف «بیگانه» نیامده است، خشمگین است. او این خشم را در نثر ساده و کوبنده‌اش تزریق می‌کند، و با مشت و پرخاش با مخاطب سخن می‌گوید. او اعتراف می‌کند این لحن را از همان کتاب، یعنی «بیگانه» به عاریه گرفته است تا بازگویی قصه حتی در لحن داستان تا حدود زیادی ما را یاد نسخه‌ی اول و از نظر راوی ظالمِ کامو بیندازد. کامل داود در «مورسو، بررسی مجدد» در صدد تغییر گفتمان غالب بر این قصه است. او در وهله‌ی اول برای مقتول بی‌ نام، نامی انتخاب می‌کند. اگر در روایت کامو مقتول بی نام بود و تنها چیزی که از او می‌دانستیم این بود که عرب است، حالا داود به او رگ و پی و استخوان می‌بخشد، و مهم‌تر از آن نامی که صدایش کنیم: موسی.

داود، خود در مصاحبه‌ای می‌گوید منتقدان و خوانندگان کتابش باید اثرش را فراتر از یک تجدید نظر بدانند. او می‌گوید: «با حذف اسامی، قتل و جنایت پیش پا افتاده می‌شود. اما وقتی مدعی نام‌تان می‌شوید، برای حقوق انسانی‌تان و برای احقاق عدالت برمی‌خیزید.» با این وصف باید گفت بی دلیل نیست که در پیشانی نوشت کتاب به این جمله برمی‌خوریم: «زنگ جنایت برای همگان در یک زمان به صدا درنمی‌‌آید. بدین سان تداوم تاریخ قابل توجیه است.» (ا.م.سیوران/ قیاس‌هایی صوری از تلخی)

مخاطبِ «مورسو، بررسی مجدد» احتمالا حین خواندن کتاب کامل داود با موضع تند راوی علیه وضعیت ترسیم شده در «بیگانه» رو به رو خواهد شد. این تصور در نیمه‌ی اول این داستانِ بلند بیشتر آشکار خواهد شد. اما فارغ از نحوه‌ی قصه گویی و پیشرفت ِ روایت در این کتاب، آنچه توجه‌ی ما را جلب می‌کند ماهیتِ مشابهِ روایت پوچی و خشم در این دو اثر است. پایان این روایت، همچنان که جمله‌ی آغازینِ آن ما را به این مسئله معطوف می‌کند: «من هم دلم می‌خواست تماشاگرانم زیاد باشند و نفرتشان وحشیانه.»