مسیر بهروز شعیبی در انعکاس دغدغههای اجتماعی و تعارضها و کشمکشهای انسانی در جامعه ایرانی، کاملا روبه جلوست و بعد از «دهلیز»، در «دارکوب» پختهتر شده و نوید دهنده فیلمهای قویتر بعدی است. شخصیتهای این فیلمها بخوبی شخصیتپردازی شدهاند و سیر تغییر و تطور آنها باورپذیر است.
در این فیلم قبل از هرچیز ، بازیها غافلگیر کننده است. امین حیایی و مهناز افشار را در نقشهایی میبینیم که قبلا ندیده ایم. امین حیایی، که یک مرد زحمتکش خانوادهدوست است و مخصوصا مهناز افشار که بخوبی نقش یک مادر و همسر فداکار و در کشاکش حفظ خانواده را بازی میکند.
اما بازی سارا بهرامی فوق العاده و در حد سیمرغ بلورین جشنواره است. یک زن معتاد و پخشکننده که مواد مخدر در تاروپود وجودش رسوخ کرده و در فکر اخاذی از همسر سابقش است. در عین حال، حس مادری و عشق به فرزند وجودش را گداخته و انگیزه و شوقی بینهایت برای ترک و بازگشت به زندگی در وجودش ایجاد کرده است .
حتی جمشید هاشمپور و هادی حجازیفر هم در حضور کوتاه خود، خارج از کلیشههای قبلی خود هستند.
دوربین روی دست، بخوبی فضای مستندگونه فیلم را به تصویر میکشد و آزاردهنده نیست، و شبیه بازیها در خدمت کلیت داستان است.
نیمه دوم فیلم، تقریبا تبدیل میشود به مستندی درباره اعتیاد و حاشیهنشینی و آسیبهای اجتماعی و ریتم روایت هم دچار وقفه و کندی میشود.
فیلم نسبتا تلخ است. اما با فیلمهای سیاهنمای ساختهشده برای جشنوارههای خارجی فرق دارد. در عین تلخی ظاهری، همیشه رگهای از نور و امید وجود دارد و این کودکی بهنام «باران» است که به همه شور و امید به زندگی میدهد.