تنگه ابوقریب، فیلمی در دفاع از شرافت

گروه فرهنگی الف،   3961118109

فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» ساخته بهرام توکلی، یک اثر بی‌نظیر و تاریخی درباره روزهای منتهی به قطعنامه 598 است، روایتی فراتر از سینمای ایران درباره شرافت مردانی گمنام که تا به حال نشنیده بودیم

تنگه ابوقریب، فیلمی در دفاع از شرافت

به گزارش روزنامه ایران فیلم «تنگه ابوقریب» ساخته متفاوت بهرام توکلی است؛ فیلمی که به گفته کارشناسان و خبرنگاران و عوامل فیلم، اثری متفاوت از کارگردانی است که تا به حال اثری در حوزه دفاع مقدس تولید نکرده است. توکلی، در تازه‌ترین اثر خود، به گردان عمار و اتفاقات «تنگه ابوقریب» پرداخته است؛ موضوعی که حتی در کتاب‌ها هم مغفول مانده و تا به حال در هیچ کتاب دفاع مقدسی، این اتفاق گفته نشده است. اما بهرام توکلی و تیم حرفه‌ای‌اش آنقدر خوب و عالی به موضوع پرداخته‌اند که  مخاطب هر لحظه و هر ثانیه همه سختی‌های این گردان مظلوم را درک می‌کند.

سراغ علی سلیمانی و حمیدرضا آذرنگ بازیگران فیلم و مجید عسگری، دستیار اول فیلم رفته‌ایم تا در مورد کم و کیف ساخت این اثر سینمایی صحبت کنند. حرف‌های دلنشین‌شان  نشان از ادای احترام یک تیم هنری به دوران دفاع مقدس، گردان عمار و دلاوران تنگه ابوقریب دارد.

محمد عسگری، دستیار اول کارگردان:

یک سر و گردن بالاتر از فیلم‌های جنگی دیگر

ما به‌عنوان دستیار کارگردان هر فیلمی راکه انتخاب می‌کنیم، یک مجموعه آیتم‌ها را مدنظر داریم. مثلا این فیلم شرایط سخت دارد، کار در شهرستان بوده و... .

فیلم «تنگه ابو‌قریب» از آن دست فیلم‌هایی است که مجموعه آیتم‌ها یک فیلم سخت را دارد. اما به واسطه اینکه فیلم به قصه دفاع‌مقدس و موضوع شهدا مربوط می‌شد و همه تیم خودش را مدیون شهدای جنگ می‌دانستند، تمام سختی‌ها را به جان و دل خریدند. شاید برای برخی تعجب‌آور باشد که بخواهید وسط بیابان باشی و انبوه دود لاستیک و خاک در حلقت برود و میان گرد و خاک تردد ماشین‌آلات سنگین نظامی مستهلک باشی ولی نخواهی کار آپارتمانی بکنی. نمی‌خواهم بگویم آنهایی که فیلم آپارتمانی و تک‌لوکیشن می‌سازند، اشتباه می‌کنند، اما بردن دوربین به یک فضای باز و گرفتن پلان‌های لانگ‌شات، چند ویژگی دارد. یکی اینکه به مدیوم سینما نزدیک می‌شوی و وقتی ماحصل کارت را روی پرده سینما می‌بینی بسیار لذت می‌بری.

به‌خصوص که در «تنگه ابوقریب» انواع تکنیک‌های سینمایی را می‌بینی. شیوه فیلمبرداری دوربین روی دست است و پلان‌ها دارای تحرک بالا‌ست. فیلم پلان‌های طولانی دارد و دوربین در 360 درجه کامل می‌چرخد. حتی در برخی از پلان‌ها برای اینکه هیچ جایی نبود که عوامل پنهان بشوند با لودر چاله‌هایی را حفر می‌کردیم و گروه در آنجا استتار می‌شدند.

تحرک بالای پلان‌ها و طولانی بودن‌شان شاید ویژگی برتر یک فیلم نباشد اما در یک اثر جنگی وقتی بخواهی این موضوع را اجرا کنی مثلا در یک پلان 30 ثانیه‌ای، 20 انفجار هم داشته باشی، یک تعداد تانک و تعدادی هنرور را باید حرکت بدهی. بازیگران اصلی هم باید حرکت و تیراندازی کنند و دیالوگ بگویند. سر زمان اجرا شدن، این موارد کار را برای ما سخت می‌کرد؛ چون مداوم پلان را می‌گیریم.. اینها از سختی‌های کار بود اما برای من شیرین بود.

«‌تنگه ابوقریب» در زمینه اجرا یک سر و گردن جلوتر از فیلم‌های جنگی است که تا امروز ساخته شده است. مجموعه پلان‌هایی کنار هم چیده شده‌اند که تا به حال در سینمای ایران و سینمای دفاع مقدس‌مان ندیده‌ایم. این پلان‌ها یک جور عجیب و غریب است که هر کسی تا به حال دیده، شگفت‌زده از سینما بیرون آمده است.

پیشترها با گروه، مخصوصا با تهیه‌کننده و کارگردان که صحبت می‌کردیم، می‌گفتند برخی از دوستان به فیلمنامه ایراد می‌گیرند و به‌گونه‌ای منتظر شنیدن یک قصه هستند. اما این فیلم، فیلم موقعیت است. یک تعداد آدم در یک موقعیت قرار می‌گیرند و آن موقعیت است که درام را ایجاد می‌کند. می‌خواهم بگویم بالاترین درامی که وجود دارد همین جنگ است.

در تعاریف آکادمیک فیلمنامه‌نویسی هم که شما می‌بینید از مقابله نیروی شر و خیر درام ایجاد می‌شود. این ایستادگی و تقابل باعث ایجاد درام می‌شود. این موقعیت را باید به‌عنوان یک مخاطب ببینیم، یعنی دنبال قصه بودن به نظرم درست نیست؛ چون یک‌سری فیلم‌ها اصلا از این ساختار تبعیت نمی‌کنند.

فیلمبرداری این فیلم در 73 جلسه کاری به اتمام رسید. هر روز به صورت معمول بین 150 تا 200 نفر هنرور در صحنه حضور داشتند. کار کردن با هنروران مشکلات خودش را دارد اما مشکل اصلی این بود که ما در دزفول و اندیمشک کار می‌کردیم؛ جایی که هنروری اصلا وجود ندارد. حالا اگر در تهران بودیم باز توجیه داشت. بنابراین تفهیم کردن موضوع به هنروران کار بسیار سختی بود.

مخاطب وقتی فیلم را می‌بیند متوجه می‌شود ما بسیار تلاش کرده‌ایم؛ یک نفر هم آدم معمولی نداریم و همه هنرور هستند. هنروران دارند بازی می‌کنند و کسی همین جور جلوی دوربین نایستاده است.

در کل کار «تنگه ابوقریب» کار بسیار سختی بود. من در جایی گفته‌ام چیدن و خوردن بعضی از میوه‌ها مثل نارگیل، شاتوت، زغال‌اخته و انار زحمت دارد. این میوه‌ها کمتر از میوه‌های دیگر در بازار موجودند ولی بسیار مقوی و مفید هستند. بعضی از فیلم‌ها همین‌طورند. این فیلم جز این دسته از فیلم‌ها است. امیدوارم مخاطب خوشش بیاید. جوری باشد که توانسته باشیم یک بند انگشت از رشادت‌ها و شجاعت‌های آن شیرمردان را به تصویر بکشانیم.

میکائیل دیانی، روزنامه‌نگار:

چند گام جلوتر از سینمای ایران

«تنگه ابوقریب»؛ روایت جنگ دقیقا در وسطِ وسطِ وسطِ جنگ قرار نیست خرده‌روایت‌های افراد را ببینیم؛ قرار نیست در کنار پرداخت به شخصیت‌ها حاشیه‌ای از آنچه در جنگ بر ما رفته است را ببینیم. قرار هم نیست که حاجی از پشت بیسیم بشنود سیدش کشته شده و اسلحه را عصای دست کند و بر زانو بنشیند و گریه کند. این فیلم با سینمای ماورایی جبهه‌ها که به‌خصوص برای نسل فعلی درکش دشوار است متفاوت است. «تنگه ابوقریب» از سینمای دفاع مقدسی که تاکنون دیده‌ایم خیلی فاصله دارد. پیش از تیتراژ تصاویر آرامی را می‌بینیم. مردم لب ساحل رود دز در حال تفریح‌ هستند، برخی در آب شنا می‌کنند، بعضی منتظر غذای روی پیک‌نیک‌شان هستند، دو نفری لب ساحل در حال صحبتند، یک میز چهار نفره وجود دارد که دو نفر دیگر در آن نشسته‌اند و گپ می‌زنند. این آرامش عجیب اصلا به محیط جنگ نمی‌ماند اما ریتم فیلم در روندی منطقی به مرور تند می‌شود و هر لحظه بر اضطراب بیننده می‌افزاید تا آنجا که او را زیر بمباران هواپیماهای جنگی عراق قرار می‌دهد.

نگاه بهرام توکلی به‌جای میکروسکوپی گشتن روی افراد تلاش دارد از زاویه بالا ترکیب افراد را نشان دهد. همین مساله هم باعث‌ می‌شود خیلی تفاوتی بین نقش اول و دوم و سوم و... در فیلم احساس نشود. اساسا هیچ کس بر دیگری در فیلمنامه برتری ندارد؛ جواد عزتی، امیر جدیدی، حمیدرضا آذرنگ و... همه آنقدر خوب بازی می‌کنند که دوست نداری با پررنگ شدن یکی فرصت تماشای بازی دیگری را از دست دهی! قرار نیست بیرون از جنگ هم در مورد جنگ حرفی بزند؛ بلکه در متن جنگ حضور دارد! نه با یکی دو انفجار بلکه وسط وسط بمباران توپ و گلوله و تانک. در فیلم همان قدری که بازیگر نقش اول اثر دارد، هنروران هم موثرند، کودکان بی‌پدر و مادر رها شده در دشت‏عباس هم موثرند، گویی همه افراد با یکدیگر در یک هارمونی خاص ترکیبی زیبا را خلق کرده‌اند. اینها نشان می‌دهد اصطلاحا «فیلمنامه بدون سکته است» و روندی منطقی و منظم دارد. اگرچه این روند منطقی و منظم در یک قرائت غیررسمی از جنگ بیان می‌شود و با آنچه تاکنون در چارچوب‌های رسمی دیده یا شنیده‌ایم فرق می‌کند.

آنچه می‌توان به‌عنوان یکی از نقاط قوت فیلم در نظر گرفت، قدرت تصویر‌برداری بالای فیلم است. دوربین به دنبال شخصیت‌ها می‌رود و از شخصیتی به شخصیت دیگر سوییچ‌ می‌کند تا بتواند تمام آنچه در میدان جنگ در حال رخ دادن است را بازگو کند و هیچ چیز را از قلم نیندازد. اگرچه ما هشت سال از تاریخ‌مان را درگیر یک جنگ بزرگ بوده‌ایم اما تاکنون فیلمی با این وسعت میدانی از صحنه جنگ نداشته‌ایم. سال‌ها اهالی سینما حسرت هیجانات و در دل حادثه بودن «نجات سرباز رایان» را در سینمای ایران داشته‌اند؛ فکر می‌کنم هر آن‌کس که «تنگه ابوقریب» را ببیند معترف‌ می‌شود این فیلم همان قدر هیجان و نزدیکی به واقعه را برای مخاطب ایجاد کرده است. این مساله البته به کمک جلوه‌های ویژه فوق‌العاده، انتخاب درست میزانسن‌ها و طراحی صحنه‌ها و دکوپاژ فوق‌العاده زاویه دوربین و نماها حاصل شده است؛ خاصه آنکه دوربین روی دست که مختص ایجاد اضطراب در ژانر جنگی است به بهترین نحو مورد استفاده قرار گرفته است. پیام‌ها گل‌درشت نیست. اگر نکته‌ای هم گفته می‌شود در لابه‌لای بحث‌ها و به تناسب موقعیت قابل‌پذیرش می‌شود. مثل اینکه علی در مواجهه با کسانی که در دشت عباس به سمت عقب حرکت‌ می‌کنند موضعی انتقادی دارد اما عزیز و عمو خلیل به او می‌گویند نباید کسی را قضاوت کنند؛ همین علی اما در موقعیتی منطقی به اصطلاح کُپ‌ می‌کند تا مخاطب به عینه دلیل عقب‌نشینی را بفهمد. در جنگ همه شجاعت یکسانی نداشته‌اند، همه تا آخر نایستاده‌اند، برخی نیز برگشته‌اند، برخی نیز فرار کرده‌اند؛ دوربین توکلی از بازنمایی اینها نیز هراسی نداشته است.

اما شاید شاهکار فیلم را باید در گریم آن دید. هر آنقدر که این فیلم با منطق عقلانی و عینک واقع‌بینی در صحنه جنگ است به مدد گریم‌ها بار احساسی را برای مخاطب ایجاد می‌کند تا آنجا که حداقل در چند صحنه فیلم صدای هق هق گریه مخاطبان برای مظلومیت مرد و زن و کودک و رزمنده را می‌توان شنید. نماهای بسته و بدون تحرک دوربین بر زخم‌ها و جراحت‌ها و تاول‌ها احساسات هر انسانی را به غلیان‌ می‌اندازد؛ خاصه آنکه این زخم‌ها را بر پیکر زنان و کودکان معصومی که هیچ نسبتی با جنگ ندارند، ببینیم.

محمدرضا باقری، روزنامه‌نگار:

نسخه ایرانی دانکرک

تاریخ مگر غیر از هنر راهی برای ماندگاری دارد؟ هر اتفاق بزرگی تا در قالب یک اثر هنری خودش را بروز ندهد، در ذهن مردم و آیندگان چگونه مرور می‌شود؟ دانکرک کریستوفر‌رولان را بخوانید و بعد بروید و تاریخ را ورق بزنید و ببینید در دانکرک چه اتفاقی افتاد تا به جادوی سینما و تغییر تاریخ پی ببرید. ابزار سینما همواره در سال‌های دفاع مقدس و بعد از آن به‌عنوان یک ژانر مورد علاقه فیلمسازان قرار گرفته، اما فراز و فرود‌ها در نحوه روایت، نوع نگاه و زاویه‌دید هنرمندان گاهی آثاری بیگانه با دفاع مقدس را ساخته است. حالا اگر بخواهیم 100 سال بعد برای آیندگان بگوییم در روزهای آخر دفاع مقدس چه گذشت و رزمندگان ما چه کسانی بودند، شاید دیدن «تنگه ابوقریب» راه چاره باشد. بهرام توکلی در اولین تجربه دفاع مقدسی خود چنان خوش درخشیده که مخاطب افسوس می‌خورد، چرا کارگردان تا به حال خود را درون فضای بسته آپارتمان محبوس کرده بوده و دست به روایت جنگ نزده بوده است.

«تنگه ابوقریب» نه آنچنان در دام ژست هنرمندان ضد‌جنگ افتاده که اصل دفاع را منکر شود، نه از اهالی جنگ فقط مقدس‌ها و امامزاده‌ها و پاکی‌ها و خوبی‌ها را نشان داده، روایت تنگه ابوقریب کاملا واقعی، ملموس و میانه است، آدم‌ها با شخصیت‌های گوناگون، واقعی و سرپا. با اینکه بار روایت داستان روی یک شخصیت نیست و خط اصلی فیلم روایت تاریخ است و یک برش زمانی را جلو می‌برد، اما شخصیت‌پردازی آنقدر خوب انجام شده که با تمام کاراکترهای فیلم همذات‌پنداری می‌کنی، از جوان داش مشتی بچه گمرک و امدادگر موقر و نوجوان عکاس، تا پیرمرد تدارکاتچی و مداح آذری و فرمانده دزفولی و سرباز تازه نامزد کرده و حتی کودکی که تنها چند فریم میهمان قاب دوربین توکلی است. شخصیت‌ها به اندازه و واقعی‌اند، کاریکاتوری نیستند و این به پیشرفت فیلم کمک زیادی کرده است.

شاید بشود گفت مانند قصه‌های جلال آل‌احمد که اصلا متوجه پیشرفت داستان و گذر زمان نمی‌شوی، «تنگه ابوقریب» هم‌چنین حس و حالی دارد و لازم نیست در میان تماشای فیلم دائم ساعتت را نگاه کنی تا ببینی چقدر دیگر از فیلم مانده یا مشغول بازی با موبایل شوی. ریتم فیلم به اندازه است؛ نه تند و نه کند. بازی‌ها هم به اندازه است، جواد عزتی و حمیدرضا آذرنگ و علی سلیمانی و مهدی پاکدل بازی‌های خوبی از خودشان نشان داده‌اند، مهدی قربانی بازیگر نوجوان فیلم هم بعد از «21 روز بعد»، در مسیر رشد است و بازی جذابی دارد، اما در بین بازیگران بازی قابل ستایش امیر جدیدی، فوق‌العاده دیدنی است به حدی که حتما یکی از نامزدهای دریافت سیمرغ مکمل مرد باشد.

گام دیگر موفقیت «تنگه ابوقریب» فیلمبرداری و جلوه‌های ویژه است. قاب‌های دیدنی خضوعی ابیانه در فیلم جزء شاهکارهای جشنواره امسال محسوب می‌شود و به همراه جلوه‌های ویژه بی‌کم و کاست کاری کرده که مخاطب در خلال تماشای فیلم خود را درون معرکه ببیند. تصویرهای «تنگه ابوقریب» در سینمای ایران اگر نگوییم بی‌نظیر، کم‌نظیر است و ظرایف زیادی دارد که حتما در پرده سینما خودش را بهتر نشان می‌دهد. از نظر محتوا هم «تنگه ابوقریب» با اینکه یک فیلم جنگی است، اما تبلور حماسه و امید است. یاس و افسردگی و حزن و اندوه در فیلم نیست، وجود دارد، اما غلبه ندارد، چه اینکه در دفاع مقدس هم اینها بوده که رزمنده‌ای خسته شود. آوارگی و درد مردم به خودی خود زشت است؛ سوال و شبهه وجود داشته، اما درنهایت آنچه روایت می‌شود، حماسه است. صحنه‌هایی در فیلم هست که اشک را از چشمان مخاطب جاری می‌کند، اما هدف فیلم احساسی کردن فضا نیست. اتفاقا آنچه تصویر می‌شود، درک و آگاهی مخاطب را از واقعیت‌های جنگ بالا می‌برد و جنگ‌افروزی رژیم بعث را بیشتر نمایان می‌کند. اما آنچه از فیلم باقی می‌ماند، نگاه آرامش‌یافته نوجوان فیلم است که می‌ماند تا روایتگر عزت این دوران باشد و امید را زنده نگه ‌دارد. فیلم پر از دیالوگ‌های خاص و محبوب است که حتما ماندگار می‌شود؛ وصله ناجور فیلم نیست و در فیلم نشسته است. این ظرایف فیلمنامه به فیلم نیز خیلی کمک کرده است. «تنگه ابوقریب» سه روز از هشت سال دفاع مقدس را به تصویر کشیده است. این فیلم به زیباترین شکل ممکن این کار را کرده و اثری ماندگار خلق کرده است. اگر برای همه روزهای جنگ از این‌گونه آثار داشتیم امروز خیلی از شبهات و حرف‌های بیهوده را نمی‌شنیدیم. «تنگه ابوقریب» ما را به سینمای دفاع مقدس امیدوارتر کرد و نشان داد سینمای ایران اگر بخواهد چیزی از سینمای غرب کم ندارد.

حمیدرضا آذرنگ، بازیگر:

غربت «تنگه ابوقریب» مرا برای بازی  ترغیب کرد

«تنگه ابوقریب» همکاری مجدد من با بهرام توکلی بود. یک همکاری دلچسب دیگر در فیلم «آسمان زرد کم عمق » داشتیم که کاملا مضمون و تم و ساختارش با این فیلم‌، متفاوت بود، یک فضای کاملا اجتماعی و با رویکرد روانشناسانه، تمام ساختار «آسمان زرد کم عمق» را تشکیل می‌داد اما «تنگه ابوقریب» همان‌طور که از اسمش پیداست، صفر تا صدش به خود جنگ و اتفاقی که در دل جنگ می‌افتد، مربوط می‌شود.

به یقین فیلم «تنگه ابوقریب»، اتفاقی مستند است؛ اتفاقی که در روزهای پایانی جنگ، برای گردان عمار افتاد. گردانی که مقابل هجمه بی‌رحمانه رژیم بعث عراق ایستاد؛ آن هم در شرایطی که پیش‌بینی نشده بود. گروهی در حال تحویل دادن مرزها به ژاندارمری بودند، ارتش در حال عقب‌نشینی بود و عراق هم با آخرین توانش حمله می‌کرد.  انگار سرنوشت جنگ به عهده این گردان بود؛ گردانی که در دوکوهه برای رفتن به مرخصی آماده می‌شد، به آنها خبر ‌رسید که آماده باشید. باید بروید جلو. اما هیچ کدام نمی‌دانستند که چه خبر است و با همان حال که سال‌های تلخ جنگ را تحمل کرده بودند، باز هم برای دفاع از سرزمین‌شان مهیا شدند. اتفاقی که در فیلم شاهد آن هستیم شاید خیلی سخت‌تر از چیزی است که در یک اثر هنری انتظار داریم، اتفاق بیفتد و همه جز یکی از فرماندهان، شهید می‌شوند.

من همه ایام جنگ و کودکی و نوجوانی‌ام را در اندیمشک گذرانده‌ام. اندیمشک هم شرایط خاصی داشت و به دلایل استراتژیک دروازه خوزستان به حساب می‌آمد. راه‌آهن سراسری‌اش تمام ورود و خروج نیروهای نظامی و سربازان به سمت منطقه و برگشت‌شان از مرخصی  به سمت راه‌آهن اندیمشک را در‌بر‌داشت. به خاطر نزدیکی به راه کرخه، عراق در دوران جنگ هم خیلی روی این شهر فوکوس کرده بود تا آن را از توان بیندازد و قدرتی که در آن وجود دارد را از آن سلب کند. یک مورد هم همان بمباران 54 هواپیما در یک ساعت و نیم بود که طولانی‌ترین بمباران تاریخ بعد از جنگ جهانی دوم بود. وقتی فیلمنامه را می‌خواندم تمام این صحنه‌ها و دوران نوجوانی‌ام، از مقابل چشمانم می‌گذشت. چون در این منطقه زندگی کرده بودم، حال و هوای جنگ با رنگ و خونم آمیخته بود. وقتی فیلمنامه را خواندم و غربتی را که در فیلمنامه بود، دیدم و با آن حجم خاطراتی که به من رجعت کرده بود مواجه شدم، بدون هیچ اما و اگری وارد مذاکره شدم و در خدمت بهرام توکلی و سعید ملکان بودم. گروه بازیگران برای اولین بار بود که با فیلمنامه‌ای مواجه می‌شد که حجم پرداکشن عظیمی را در نوشتارش لحاظ کرده بود. از طرفی بهرام توکلی را داشتیم که همیشه فیلم‌هایش اجتماعی بود و در سطح شهری، آثارش دیده می‌شد. بنابراین کمی دلمشغولی بابت این موضوع داشتیم که چه خواهد شد. اما این دقیقا فقط تا زمانی ادامه داشت که ما اولین پلان‌ها را با هدایت و رهبری او گرفتیم. از آن موقع تا پایان فیلمبرداری هر سکانسی که می‌گرفتیم ما را بیشتر به وجد می‌آورد. آنقدر هیجان‌انگیز بود که وصف‌نشدنی است. سه ماه در بحرانی‌ترین شرایط بودیم؛ در شرایطی که همه‌اش آلودگی‌های جنگی بود، گریم مملو از اتفاقات عجیب و غریب. گاهی گریم من و امیر جدیدی و جواد عزتی و حتی علی سلیمانی و مهدی پاکدل به بالای سه ساعت می‌رسید.

ولی با همه این تفاسیر  بسیار دلنشین و هیجان‌برانگیز بود. به‌خصوص دکوپاژهایی که همه ما را به وجد می‌آورد.  ما با آغوش باز پذیرای همه سختی‌ها بودیم چون حال‌مان خوب بود. البته نمی‌شود از حضور قدرتمند کسی مثل سعید ملکان هم به راحتی گذشت. کسی که به جرات قسم می‌خورم بودنش در هر کاری باعث ارتقای کمی و کیفی اثر می‌شود؛ به خاطر آرامش و متانتی که در وجودش هست و از آن طرف کاملا حرفه‌ای عمیق و دقیق همه مسائل را زیر نظر دارد بدون اینکه کسی متوجه شود. آنقدر صمیمیت و آرامش به گروه تزریق کرده بود که بخش دیگری از دلایلی که باعث شد من بازیگر تمام وجودم را برای این اثر هزینه کنم وجود سعید ملکان بود. من یک خاطره به‌شدت عجیب و البته تلخ از فیلم دارم. همین الان هم که به آن خاطره فکر می‌کنم بدنم به لرزه می‌افتد. در یکی از سکانس پلان‌های طولانی حادثه‌ای برای من اتفاق افتاد؛ به زعم خیلی از دوستان، طولانی‌ترین سکانس پلان تاریخ جنگ بود. آن سکانس چهاردقیقه و نیم بود و از داخل یک بیمارستان شروع می‌کردیم و به داخل کانال‌ها می‌رفتیم. من و آقای جدیدی از گروه منفک می‌شدیم و وارد یک دشت می‌شدیم و با هم صحبت می‌کردیم. او به یک سمت می‌رفت و من به سمتی دیگر. من با آر پی جی نیروهای عراقی را می‌زدم و بعد یک گلوله به من اصابت می‌کرد. هم برای آر‌پی‌جی و هم برای گلوله‌ای که روی کتف من کار شده بود چاشنی گذاشته بودند. چند برداشت رفتیم. خیلی شرایط سختی بود و باید انفجار صورت می‌گرفت.

هر بار هم این سکانس تکرار می‌شد کلی زمان گرفته می‌شد تا مهیا شویم برای تکرارش. چندین بار این کار را انجام دادیم و چاشنی‌ها عمل نکرد. آنقدر شرایط سخت شد که آقای توکلی گفت اشکالی ندارد حتی اگر عمل نکرد شما بازی را انجام بده ما بعدا آن را درست می‌کنیم. این برداشت به‌خصوص انجام شد. رفتم بالای خاکریز شلیک کردم ولی عمل نکرد اما گلوله‌ای که در دستم بود عمل کرد. با آن چاشنی باید خودم را پرت می‌کردم. پرت کردم و افتادم روی خاکریز و به فاصله10 سانتی چشم و صورتم چاشنی عمل کرد. یعنی حدود 20 دقیقه داد می‌زدم که کور شدم. آقای توکلی و بقیه بچه‌ها در گوشی صدای من را شنیده بودند. همه به سمتم آمدند. اتفاق عجیبی بود. فکر می‌کنم جایی کاری کرده‌ام که مورد‌پسند کائنات بوده است که آنجا اتفاقی برایم نیفتاد. حدود نیم ساعت چشم‌هایم شست‌وشو داده شد و چشمانم دوباره به من برگشت. اما باقی خاطرات در بحرانی‌ترین و سخت‌ترین شرایط، شیرین‌ترین خاطرات بودند. فکر می‌کنم حال خوب گروه به اثر منتقل می‌شود و این حال خوب در نتیجه اثر هم خودش را نشان می‌دهد.

علی سلیمانی، بازیگر:

«تنگه ابوقریب» فیلمی با بازی‌ها و تصاویر استثنایی

خودم چون تحصیلات کارگردانی دارم و با ملاقلی‌پور کار کردم و سال‌ها فیلم جنگی بازی کردم، نگاه ویژه‌ای به حضور در این فیلم داشتم. تفکر حاکم بر فیلم «تنگه ابوقریب» تفکر ایرانی، ملی و در واقع دفاع مقدسی است و برای همین کار را با ارزش کرده بود. در نگاه اول به کارنامه هنری بهرام توکلی، او را یک فیلمساز سینمای اجتماعی می‌بینیم ولی بعضی مواقع، همه ما بازیگران فیلم شگفت‌زده می‌شدیم از پلان جنگی که این کارگردان به وجود آورده بود.

دقت‌نظر توکلی در دکوپاژها و بازی‌ها عالی بود، من مطمئنم دراکران عمومی هم فیلم مورد اقبال عموم مخاطبان قرار می‌گیرد، چون ویژگی‌های یک فیلم خوب برای اکران را دارد.

هر پلان فیلم آنقدر بزرگ و خطرناک بود که  ما می‌گفتیم خدا کند این هم بشود. هر روز یک پلان را می‌گرفتیم. اینکه سکانس پلان‌ها طولانی بود یکی از ویژگی‌های مهم این اثر است اما چون تمرین داشتیم، برای‌مان سخت نبود. درکل مطمئن هستم که همه شاهد یک فیلم خوب و قوی با بازی‌های استثنایی خواهند بود.

yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های هفته

  1. جنگ ترکیبی خودمان، علیه خودمان!

  2. کارگری انگشتر ۵۰ میلیاردی را به صاحبش بازگرداند

  3. فرآیند بازگشت مالکیت زمین به حوزه علمیه امام خمینی در حال انجام است

  4. جلاد، به پایان سلام کن!

  5. بهادری جهرمی: مبالغ جرایم رانندگی متناسب با تورم افزایش یافت

  6. تورم چه زمانی تک رقمی می‌شود؟

  7. نرخ تعرفه‌های خدمات بهداشتی درمانی ۱۴۰۳ اعلام شد/ نرخ رسمی ویزیت ۵۰% گران می‌شود!

  8. کلید تحقق شعار سال ۱۴۰۳

  9. بازداشت سومین عامل حمله تروریستی در مسکو

  10. فرامرز اصلانی درگذشت

  11. علی‌ ضیاء و افتادن در باتلاقِ ابتذال!

  12. آقایان رئیسی و اژه‌ای! آیا در پیشگاه خدای متعال و امام‌زمان (عج) پاسخی دارید؟

  13. انتقام از پوتین؟

  14. ائتلاف ایران، روسیه و چین تبدیل به کابوسی برای آمریکا می‌شود

  15. علم‌الهدی: امروز در کشور از آثار تحریم اقتصادی آمریکا مشکلی حس نمی‌کنیم

  16. سلبریتی‌ها چگونه با اعصاب مردم بازی می‌کنند؟

  17. رئیس سازمان برنامه و بودجه: تورم را وارد کانال ۲۰ درصد می کنیم/ تلاش برای رسیدن به رشد اقتصادی ۸ درصدی

  18. بازگشت احتمالی ترامپ چه تاثیری بر اقتصاد ایران دارد؟

  19. افزایش ١٧٠ درصدی حداقل حقوق کارگران در دولت سیزدهم

  20. خط و نشان حقوقی ایران برای کویت

  21. هشدار سخنگوی پلیس به رانندگان نوروزی؛ آمار تصادفات هولناک است!

  22. وزیر اقتصاد: در سال ۱۴۰۲ رکورد بیشترین سرمایه‌گذاری خارجی واقعی در ۱۶ سال اخیر شکسته شد

  23. کولرهای گازی بلای جان صنعت برق

  24. منظور: تخصیص ارز کشور برای واردات خودرو به صرفه نیست

  25. رشد نقدینگی ۱۸ درصد کاهش یافت

آخرین عناوین