(30 گام فلسفی برای کمال بخشیدن به هنر زیستن)
نویسنده: مارک ورنون
مترجم: پژمان طهرانیان
ناشر: نشر نو ، چاپ اول 1396
347 صفحه مصور، 28000 تومان
****
خوشبختی یا خوب زیستن از گذشتههای دور تا امروز یکی از دغدغههای آدمیان بوده است. مذاهب، مکاتب فکری، آداب و رسوم و سنتها و .... همگی در واقع برخاسته از این کشش قوی در وجود آدمی بوده که کماکان نیز با همان قوت، ملموس است. این مهم از واقعیتی انکارناپذیر حکایت دارد که نشان میدهد پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک انسان که در سدههای اخیر دستاوردهای بسیاری برای زیستن با آسودگی بیشتر داشته، تاثیری زیادی بر افزایش احساس خوشبختی بیشتر انسانها نگذاشته است.
قریب به صد و پنجاه سال از نوشتن اولین کتابی که ساموئل اسمایلز با یدک کشیدن عنوان خودیاری برای ارائه توصیههایی در راستای کسب خوشبختی به خوانندکان نوشته میگذرد. اما نه تنها کماکان نوشتن چنین کتابهایی ادامه دارد که صنعت پر سودی هم پیرامون آن شکل گرفته است! کتابهایی که موفقیت و خوشبختی را از چند ماه گرفته تا چند دقیقه جلوی روی خواننده میفرستند و خواننده فقط کافی است آغوش خود را بگشاید تا بغل بغل خوشبختی از سروکولش بالا برود!
مارک ورنون نویسنده کتاب «زندگی خوب» که با ترجمه پژمان تهرانیان به همت نشر نو به بازار کتاب آمده. چندان اعتقادی یه چنین کتابهایی که اغلب با رویکردی روانشناسانه نوشته میشوند ندارد، برای این نظر دلایل خاص خوش را نیز دارد، حال بگذریم از اینکه بازار پر رونق این کتابها در سده اخیر کماکان ادامه دارد و خود بهترین گواه برای ناکارآمدی روشهای آنان بوده و گذشته از این نویسنده کتاب میانهای با شیوههای استخراج اطلاعات و نتیجهگیری از آنها ندارد. او برای این منظور به فلسفه چشم دوخته است، البته با توجه به اینکه او دانش آموخته و استاد رشته فلسفه در دانشگاه بوده چنین رویکردی خیلی هم عجیب نیست. مارک وِرنون متولد 1966 در انگلستان است. او تحصیل کرده فیزیک و الاهیات است و دکترای فلسفه دارد. کتابهایی نوشته با موضوعات دوستی، خداوند، معنویت، علم، و فلسفهی زندگی روزمره. مقالهها و نقد و بررسیهایش درباره مذهب و موضوعات فلسفی و اخلاقی در روزنامهها و مجلههای بسیاری از جمله گاردین منتشر شدهاند. او در مناظرهها، جشنوارهها و برنامههای رادیویی مشارکت فعال دارد و در آکادمی آیدِلر در لندن هم تدریس میکند.
مبنا قرار گرفتن فلسفه به جای روانشناسی مهمترین تفاوت کتاب حاضر با اغلب آثاری است که با مضامین مشابه منتشر میشود. این مهم از عنوان فرعی کتاب هم به روشنی آشکار است: «30 گام فلسفی برای کمال بخشیدن به هنر زیستن». مارک ورنون در کتابش به سراغ اندیشههای فلسفی فیلسوفانی رفته که به خوشبختی و کمال در زندگی پرداختهاند. نگاه مارک ورنون از آن جنبه قابل تامل است که ترجیح داده کتابش به جای آنکه مجموعهای از دستورالعملها و شعارها و نصیحتهای اخلاقی و یا پند آموز باشد، به فرصتی برای مواجهه با اندیشهورزیهایی بدل شود که میتواند نگاه مخاطب را به فلسفه خوشبختی در زندگی دگرگون کرده و سطح آن را ارتقا دهد.
با توجه به چنین رویکردی در همان آغاز این ضرورت احساس میشود که برای مخاطب روشن شود که معنای خوشبختی یا زندگی خوب چیست. تا هدف و ماهیت آن روشن نباشد، رسیدن به آن معنایی ندارد. بنابراین مقدمه کتاب با عنوان «زندگی خوب چیست؟» به این مهم اختصاص یافته است. خوشبختی چیست؟ چه چیزی موجب خوشبختی میشود؟ و مهمتر از همه تبیین مفهوم فضیلت از جمله نکاتی است که در این مقدمه بدانها پرداخته شده ست.
از دید مارک ورنون فضیلت از کلیدیترین مباحث برای کمال بخشیدن به زندگی است. از دید او زندگی خوب بستگی به این فضائل دارد که در سنتهای مختلف نمودی کم و بیش واحد دارند. «چهار فضیلت عمده وجود دارد که فضیلتهایی اساسی که زندگی خوب بسته به آنهاست»: سنجیدگی، شجاعت، اعتدال و انصاف. در عصر مسیحیت سه فضیلت دیگر نیز مطرح میشوند: ایمان، امید و عشق. اینها فضایل عمدهای هستند که میتوانند منشاء دیگر فضائل باشند که زندگی انسان برای خوشبختی و کمال نیازمند آنهاست.
پس مارک ورنون در کتاب خود زندگی خوب را نوعی زندگی فضیلت مدار ترسیم میکند و ساختار کتاب خود را نیز بر اساس انواع این فضایل طرحریزی میکند. او در یک نگاه کلینگرانه فضائل را به پنج بخش تقسیم میکند: «فضیلتهای معنوی»، «فضیلتهای مصیبت بار»، «فضیلتهای اجتماعی»، «فضیلتهای عملگرایانه» و «فضیلتهای فردی». همین اساس عناوین بخشهای پنجگانه کتاب را تشکیل میدهند. او سپس در هر بخش شش فضیلت را که در یک دسته قرار میگیرند معرفی کرده و مورد تحلیل قرار میدهد. برای نمونه در بخش نخست، او شش فضیلت معنوی را چنین برشمرده است: هنر، زیبایی، آزادی، معنا، دین و دیدن.
در بخش دوم فظیلت های مصیبت بار بدین قرار عنوان شدهاند: خشم ، پول ، سوگواری ، تعهد، داستانگویی و بییقینی.
معاشرت، توجه به کره زمین، دوستی با همنوع، دوستی با حیوانات ،رابطه زن و مرد و مدارا با مردم عناوین فصل سوم را تشکیل میدهد. فضیلتهای عملگرایانه نیز به شش بخش تقسیم می شوند: شوخ طبعی، موسیقی، سکون، فرزانگی، شگفتی و کار؛ و سرانجام فضیلتهای فردی بدین قرار شمرده شدهاند: بخشایش ، قدرشناسی ، امید ، فردیت ، عشق و من .
به این ترتیب نویسنده، سی فصل را تدارک دیده که به نیت کمال بخشیدن به هنر زیستن نوشته شدهاند. هر فصل با جمله قصاری از زبان بزرگان فرهنگ و اندیشه آغار میشود که به مفهوم کلی آن فصل اشاره میکند. هر فصل با تمرکز روی یک فضیلت نوشته شده است و ورنون برای جذابیت و جا افتادن بهتر هر فصل از اندیشه و آثار فلاسفه بزرگ نیز کمک میگیرد و به تجربههای زیستی یا فکری آنها با توجه به موضوع آن فصل اشاره میکند. در واقع او برای تبیین بهتر مفاهیم هر فصل یک راهنما از جهان فلسفه انتخاب میکند تا این گامها بهتر برداشته شوند! راهنماهایی که از ارسطو و افلاطون آغاز میشوند و تا هانا آرنت و ژاک دریدا و تولستوی و یونگ و اسکار وایلد و فروید ادامه مییایند. به این ترتیب، در طول خواندن این کتاب، با 30 شخصیت استثنایی تاریخ بشر و همچنین پارهای از عالیترین اندیشههای بشری در طول تاریخ دربارهی چگونه خوب زیستن آشنا میشوید.
در میانه و انتهای هر فصل دو باکس در نظر گرفته شده، اولی به شکلی بسیار فشرده و مختصر خواننده را با راهنمایی که از اندیشههایش در آن فصل مدد گرفته شده بیشتر آشنا میکند. در پایان فصلهای کتاب هم یک باکس توصیههایی با عنوان «گامیدیگر» درج شدهاند که هر یک به نکاتی تفکر برانگیز در راستای کاملتر شدن بحث آن فصل ارائه میکنند.
این کتاب خواندنی و سودمند که مباحث فلسفی مربوط با خوشبختی و زندگی بهتر را با زبانی ساده و بیانی روان برای عموم مخاطبان عرضه میکند، براساس نکتهای کلیدی شکل گرفته که نویسندهاش در همان خط نخست بدان تاکید کرده است: زندگی خوب با زیستن و تامل بر زیستن خویش است که بدست میآید. این کتاب در سی گام فلسفی به مخاطب میآموزد که چگونه درباره زندگی خود بیندیشد، آنچه هست و آنچه باید باشد را دریابد و با درکی درست خوشبختیهای زودگذر را خوشبختی حساب نکند! خلاصه اینکه مارک ورنون کوشیده کتابش در جهت رهیافتی باشد به «اخلاقیات فضیلتمدار»، چرا که «فضیلتها، مهارتها، عادتها و مزیّتهایی هستند که اگر بتوانیم آنها را بپرورانیم به ما امکان شکوفاشدن میدهند. اخلاقیات فضیلتمدار در پی پاسخهای قطعی نیستند، بلکه در جستوجوی یک شیوهی زندگی هستند.»