«فضاهای امید»
نویسنده: دیوید هاروی
مترجم: علیرضا جباری (آذرنگ)
ناشر: افکار، چاپ اول 1396
401 صفحه؛ 30 هزار تومان
****
«ساختن شهر به همان اهمیت ساختن چیزها در کارخانه است. ما آنقدر توجه نمیکنیم که چه کسی شهر را میسازد و چهگونه شهر ساخته میشود. در این روزها، نیروهای کار اغلب غیررسمی وموقتی هستند ـ آنان در حرکتاند، سخت بتوان سازمانشان داد. به خاطر این که کار صنعتی خیلی کاهش یافته است، بسیاری شگفتزدهاند که «طبقهی کارگر کجاست؟» پاسخ آن است که باید مفهوم طبقهی کارگر را شامل کسانی دانست که درگیر تولید و بازتولید زندگی شهریاند.»
اینها بخشی از گفتههای دیوید هاروی در گفتگو با جدلیه است. هاروی برای ارائه این تحلیل از وضعیت زندگی شهری نابرابر در پایان قرن بیستم، به بازخوانی متنهای کلاسیک مارکس میپردازد و بنابراین کتاب «فضاهای امید» خود را با «بازگشت به مارکس» آغاز میکند که به عنوان فصل نخست کتاب، گویی مدخلی است برای ورود و درک بخش اصلی آن که در چهار بخش و یازده فصل نوشته شدهاند.
در سده گذشته جنبشهای عدالت خواهانهای به نیت تشکیل آرمانشهرهایی براساس برابری و برقراری عدالت میان توده مردم شکل گرفتهاند، اما چرا با وجود برخورداری از آرمانی این چنینی، چنین جنبشهایی به نتیجهای نرسیدند. برخی از آنها حتی صاحب قدرت سیاسی و برخوردار از پشتوانه عظیم مردمی نیز بودند، اما نهایتا کار بدانجا رسید که ایده جایگزین نداشتن سرمایهداری، به ایده غالبی بدل شد که نهایتا در پایان قرن بیستم، ثروتمندان ثروتمندتر و قدرت بیش از پیش در شرکتهای بزرگ متمرکز شده بود، مناطق وسیع زمین از بین رفته و سه چهارم جمعیت زمین حق کنترل سرنوشت خود و ادعای حقوق اساسی را نداشتند، آنچه رخ مینمود، فقدان هرگونه اراده سیاسی برای اقدام موثر و رهایی بخش در این زمینه بود.
دیوید هاروی استاد بزرگ دانشگاه شهری نیویورک و از بزرگترین نظریهپردازان در عرصه اجتماعی جهان است و یکی از بیست نویسنده مرجع در عرصه علوم اجتماعی شناخته میشود. هاروی با رجعتی تازه به مقوله طبقه اجتماعی و رویکردهای مارکسیستی به عنوان مهمترین ابزارهای روششناختی در نقد سرمایهداری جهانی در سالهای اخیر بیش از گذشته در مرکز توجه قرار گرفته است. «فضاهای امید» که با ترجمه علیرضا جباری (آذرنگ) به فارسی برگردانده شده نیز در همین راستا قرار میگیرد. این کتاب به همت «نشر افکار» در مجموعهای که به افکار جدید (شاخه علوم اجتماعی) اختصاص یافته، به مخاطبان عرضه شده است.
هاروی در اثر حاضر از جایگاه مطالعات جغرافیایی مطالعات اقتصادی سیاسی مارکس را مینگرد و به این ترتیب مفهوم «مکان» را به جای مفهوم کلیدی قرن نوزدهم یعنی «زمان» مینشاند. اگر در نگاه مارکس علت تغییر در بستر ماتریالیسم تاریخی آشکار میشد، برای هاروی دلایل تحولات در «توسعه ناموزون جغرافیایی» (آغاز قسمت اول) ظهور میکند و اگر برای مارکس «مانیفست تاریخی» راهی برای رهایی میگشود، برای هاروی «جغرافیای مانیفست» (فصل دوم) تعیینکننده میشود. از همین رو است که اگر جهان تاریخی برای مارکس کل یکپارچه در حال استثمار بود و بنابراین با شعار «کارگران جهان متحد شوید!» به میدان میآمد، هاروی پس از حداقل چهار سده تجربه دولت- ملتها توصیه خود را متوجه ملتها میکند و برای فصل سوم کتابش این دعوت را بر میگزیند که «کارگران همه کشورها متحد شوید!»
با اینهمه کلیت جهان هنوز در نظریه او از اهمیت نیفتاده، چرا که در بحث بعدی برای مواجهه با جریانهای نئولیبرال «جهانی سازی امروزی» را به نقد میکشد. نقدی که شعارهای حقوق شهروندی نئولیبرالیسم را هدف میگیرد و در آخرین فصل قسمت اول کتاب به تشریح «توسعه ناموزن جغرافیایی و حقوق همگانی» میرسد.
اگر قسمت نخست کتاب جغرافیا را به مثابه مکان کالبدی کشورها به بحث میگرفت، بخش دوم «درباره بدن و شخصیتهای سیاسی» است که تعیین کنندگی کالبد فرد را در فضای جهانی نقد میکند. فصل ششم در این بخش «بدن را به سان راهبرد انباشت» میبیند، زیرا که «سرمایه به واسطه بدن کارگران، به منزله سرمایه در گردش، جریان مییابد و از این راه کارگران را تنها به صورت زایده ای از جریان خود در میآورد.» هاروی این قضیه را نیز در بازخوانی نظریه تابعیت جسمانی در آثار مارکس جستجو میکند و آن را با مفاهیم اقتصاد سیاسی چون مصرف مولد، مبادله سرمایه در گردش و اهمیت مصرف توضیح میدهد.
نیم دوم کتاب در تکمیل بحثهای توصیفی نیم اول آن، به راههای برون رفت از این وضعیت و همان فضاهای امیدی میپردازد که در عنوان کتاب وعده داده است. بخش سوم برای ترسیم «لحظه آرمانشهر» به «سیاستهای بدنی» که در جهت «پیکار برای دستیابی به دستمزد معیشتی» عمل میکنند، میپردازد و بدن را به سان پیوندگاهی معرفی میکند که از طریق آن میتوان به فرصتهای سیاست رهایی بخش دست یافت.
بخش چهارم و آخر کتاب متشکل از پنج فصل، از سطح بدن فرد به کالبد جامعه متعین در فضای شهر باز میگردد و پس از بررسی «چندگانگی بدیلها»، «فضاهای آرمانشهر» را در شهرسازیهای آلترناتیو تشریح میکند. یکی از مهمترین نیروهای بازیگر برای هاروی معماران و شهرسازان هستند که برای نقد تواناییهای آنها در ساختن آرمانشهر به مقایسهشان با زنبور عسل میپردازد و پس از تعیین حدود بلندپروازیهای انسان در مقابل تواناییهایش «مسئولیت در برابر طبیعت و طبیعت انسان» را مفهوم پردازی میکند. در نهایت هاروی انسانها را به مثابه معماران عصیانگری میبیند که برای دگرگون کردن جهان دست به عمل میزنند. جهانی سرشار از تضادها، نگرشهای چندگانه، نبردهای ناگزیر میان اندیشه ها، توسعه ناموزون جغرافیایی و نیز هدفها و آرزوهای بشدت ناهمساز! اگر به آگاهی از راههای رهایی بخش از منظر هاروی مشتاق باشید این کتاب می تواند به بهترین شکل پاسخگوی شما باشد.