اخيرا نوشتهاي خواندم كه به بخشي از اين سوالات پاسخ مي دهد. (1) سعيد حجاريان يكي از تئوريسينهاي جريان اصلاحات در باره حال و روز اصلاح طلبان مي نويسد: «اصلاحات حال و روز خوبي ندارد... كساني كه به دنبال قيامهاي خياباني هستند ره به جايي نميبرند... پروژههاي انقلاب در انقلاب يا انقلاب مستمر ره به جايي نمي برد... اصلاح طلبان فكر نمي كردند ممكن است كرسي هاي شوراي دوم به كلي واگذار شود يا گمان نمي كردند روزي دولت معجزه جايشان را بگيرند. آنها گمان مي كردند نبض جامعه را در دست دارند و چشمانداز سبزي در مقابلشان تا افق هاي دوردست گشوده است. آنها غافل بودند كه ارتش ذخيره بيكاران و نيروهاي حاشيهاي قدرت گرفتهاند و ممكن است به خاطر يارانه تن به هر كاري بدهند. آنها نديدند بوش در آمريكا سر كار آمده است و چه نگاهي به ايران دارد، آنها نديدند منطقه در حال ميليتاريزه شدن است. آنها نديدند...»
او مي نويسد: «جوهر اصلاحات، توسعه سياسي است اما در كنار توسعه سياسي لازم بود به مقوله عدالت هم پرداخته شود. غفلت از عدالت باعث شد عده اي با شعارهاي پوپوليستي، خود را مدافع عدالت معرفي كنند.»
او راه حل برون رفت اصلاحات از وضعيت كنوني را اين مي داند كه؛ اصلاح طلبان بتوانند در زمينههاي اخلاق، عدالت و آزادي خط قرمزهاي خود را تعيين كنند و از آن عدول نكنند تا بتوانند در ائتلاف ها شركت و به قول او با «قدرت» گفتگو كنند! او اعتراف مي كند كه اصلاح طلبان در گذشته از اين خطوط قرمز عبور كرده اند.
*****
اصلاح طلبان دو دسته هستند؛ خوش خيم و بدخيم! خوش خيمها به انقلاب، اسلام و امام (ره) پايبندند و نمي خواهند از خطوط قرمز نظام عبور كنند اما اصلاح طلبان بدخيم سر در آخور اجنبي دارند و از آنجا فرمان مي گيرند و هيچ نسبتي با اسلام، نظام و انقلاب و مردم ندارند. در كارنامه اصلاح طلبان بدخيم دو شورش عليه نظام به تاريخ هاي 18 تير 78 و 8 ماهه اول سال 88 ثبت است. برخي از اصلاح طلبان بدخيم از سيا جیره جنگي مي گيرند كه انقلاب را از مسير سياسي خود منحرف كنند. در این جماعت از منافقین تا بهائیان و مارکسیست های آمریکایی و سلطنت طلب ها دیده می شوند. برخي ديگر از اصلاح طلبان از بي بي سي جيره فرهنگي مي گيرند كه به فرهنگ انقلابي و ايراني بتازند و انقلاب را از مسير معنويت و فرهنگ اصيل اسلامي جدا كنند. اصلاح طلبان بدخیم هنری و فرهنگی از گوگوش تا سروش را در بر می گیرد. برخي ديگر بده و بستان با جريان سرمايه داري غرب دارند و نمي گذارند انقلاب در حوزه اقتصاد سر و سامان بگيرد. اين جماعت با تشكيل يك جريان ثروت و قدرت در كاخ هاي شمال شهر تهران روزگار عيش و عشرت خود را مي گذرانند و به هيچ دين و ايماني پايبند نيستند. پول را خداي خود، طلا را امام خود و بازي با نان مردم را سرگرمي خود مي دانند. حساب اصلاح طلبان خوش خيم از اصلاح طلبان بدخيم جداست، هر چند در ايام انتخابات آنها به هم مي رسند و قدرت تبري از اين جماعت از آنان سلب مي شود.
حال ببينيم آيا اصلاح طلبان مي توانند نسبت خود را با اخلاق، عدالت و آزادي تعيين كنند؟ كارنامه فكري آنها نشان مي دهد كه اين توفيق را پيدا نمي كنند. واكاوي اين عدم توفيق، مهم است. «آزادي» دال مركزي گفتمان به اصطلاح اصلاح طلبي است. تعريف آنها از آزادي، «رهايي نفس» است. يعني درست همان قرائتي كه از آزادي در غرب وجود دارد. اين تعريف، آنها را به وادي تفكر الحادي ليبراليسم مي اندازد . لذا با انقلاب فاصله مي گيرند و بر نظام مي تازند و نسبت خود را با اسلام به هم مي زنند. به همين دليل در قرائت «توسعه سياسي» كه اوايل شكل گيري اصلاحات مشغوليت ذهني آنها بود، گفتند؛ توسعه سياسي يعني مدرنيزاسيون، مدرنيزاسيون يعني دموكراتيزاسيون، و دموكراتيزاسيون يعني سكولاريزاسيون! وقتي كه در اتوبان سكولاريسم قرا ر گرفتند سر از لائيسم در آوردند و تا سرحد آتش زدن خيمه هاي عزاداران امام حسين علیه السلام در فتنه 88 پيش رفتند. شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» و حذف «اسلام» از «جمهوري» در شورش هاي خياباني سال 88 از اين مهم سرچشمه مي گرفت. اگر آنها در تعريف آزادي به اين قرائت و مباني اسلامي روي بياورند كه؛ آزادی یعنی «رهايي از نفس»، مي توانند نسبت خود را با اسلام و انقلاب تعريف كنند.
اصلاح طلبان در تعريف «عدالت» همين گير را دارند. چون از فقد تئوريپردازي و نظريهپردازي در اين زمينه رنج مي برند و به دام سوسياليسم در اوايل انقلاب و پس از آن به دام سرمايهداري و ليبراليسم افتادند. محصول كار همان شد كه گفتند غفلت از مفهوم عدالت باعث شد قدرت را واگذار كنند.
وقتي در فهم و شناخت «آزادي» و «عدالت» به بيراهه مي روند قطعاً نسبت خود را به طور طبیعی با «اخلاق» از دست مي دهند. كژراههاي كه در اخلاق تا كنون رفته اند آنها را به وادي «ماكياوليسم» انداخته است.
اصلاح طلبان در مفهوم آزادي به سوی جواز ماهواره و اينترنت پرسرعت بدون فيلتر و هر آنچه نفس انسان اقتضا کند، مي روند و خود را در همين مرتبت زنداني مي كنند.
اصلاح طلبان در درک مفهوم عدالت به كژراهههاي صدبار تجربه شده اقتصاد سوسياليسم و ليبراليسم و سرمايهداري افسار گسيخته مي روند . لذا موجد فاصله وحشتناك طبقاتي و عميق كردن دره فقر و غنا مي شوند.
آنان به اين ترتيب به سمت اخلاقي سوق پيدا مي كنند كه تفسير قابل قبولي از اين زندگي جهنمي را به دست دهد.
راه برون رفت اصلاح طلبان از حال و روز كنوني چيست؟
اولين راه حل آن است كه يك بازخواني دقيق از مفهوم «اصلاحات»، «اصلاح طلبي» و «اصلاح خواهي» بكنند.
«و اذا قیل لهم لا تفسدوا في الارض قالوا انما نحن مصلحون. الا انهم هم المفسدون و لكن لايشعرون» (سوره بقره آيات 11و12) (چون به آنها گفته مي شود در زمين فساد نكنيد، مي گويند ما خود اصلاح طلب هستيم. به هوش باشيد كه آنها فسادگرانند لكن نمي فهمند.)
آنچه اصلاح طلبان به زعم خود در جامعه مي خواهند پياده كنند تا امور «اصلاح» شود، خود نوعي فساد است . چون ريشه در تفكر كفر، الحاد و شرك غرب دارد. آنها دانش اصلاح طلبي خود را از كساني مي گيرند كه خودشان منشأ فساد هستند و اساساً انقلاب براي مقابله با آنها به پا شده است.
ديدگاههاي اصلاحي آنها ريشه در قرآن، وحي و اسلام ندارد. لذا گام اول اين است كه آنها به اين فهم برسند كه اين افكار ، اعمال و رفتار، اصلاح نيست، افساد است.
گام دوم آن است که راه صلاح را از قرآن و سنت پيامبر صلی الله علیه و آله و فرهنگ اهل بيت علیهم السلام و در عصر ما از اهل آن (علما و دانشمندان اسلامی و مراجع عظام تقلید) جستجو كنند. بند ناف تفكر خود را از اتاق های فکر در غرب جدا كنند. جریان اصلاح طلبی از مشروطه تا كنون گرفتار فهم غلط از مفهوم «عدالت» و «آزادي» است. اين فهم غلط گريبان برخي نخبگان جامعه را رها نمي كند، به طوري كه حتي مي خواهند ديگ پلوي اعتصاب و تحصن را بار بگذارند، اصرار دارند حتماً در سفارت انگليس باشد.
جرياني كه نام خود را اصلاح طلب گذاشتهاند و راه افساد را طي مي كنند تا به مباني امام و رهبري و قرائت آنان از اسلام و نظام و انقلاب ايمان نياورند، سالها و قرنها در اين بيراهه مي روند و به عنوان بزرگترين مانع توسعه و پيشرفت كشور عمل مي كنند. چنين اصلاحاتي را نمي شود گفت زنده باد!
حجاريان مي نويسد: «اين كشور آفت زده است و اصلاحات تنها نيرويي است كه مي تواند به دفع آفات آن كمك كند»! در اينكه كشور آفت زده است ترديدي نيست اما آفت آن از همين جريان اصلاح طلب است كه سر در آخور فكري غرب دارد و از مشروطه تا كنون گريبان مردم، انقلاب و كشور را رها نمي كند. اين جريان حلقه وصل بازگشت استبداد و استعمار به كشور طي يكصد سال اخير بوده است كه خوشبختانه با هوشمندي امام و رهبر انقلاب در ايام انقلاب اسلامي توطئه آنها نقش بر آب شد و سر آنها در غائله منافقین، بني صدر، منتظري و نيز در شورشهاي 18 تير 78 و غائله غائله فتنه سبز به سنگ خورد. اگر اصلاح طلبان كاري براي انقلاب مي خواهند بكنند، از کژراهه های گذشته فاصله بگیرند و با جبهه واحد انقلاب همراه شوند و اجازه دهند مردم مسير انقلاب را آن طور كه اسلام مي خواهد، طي كنند.
پی نوشت:
1- مقاله؛ كدام اصلاحات زنده است؟ ، سعيد حجاريان ، دو ماهنامه چشم انداز ايران ، شماره 106