خشت «دهباشی» خام بود یا تصمیم آنها؟!   

 مهدی نورمحمدزاده، گروه سیاسی الف،   3960919225 ۱۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۸ تکراری یا غیرقابل انتشار

چندی است که پخش اینترنتی سری برنامه های «خشت خام»، متوقف شده است.«حسین دهباشی» علت توقف پخش این مصاحبه های تاریخی و مستند را «دلایل ناگفتنی» ذکر کرده است.این دلایل ناگفتنی هر چه باشند، شکی نیست که مصاحبه های تاریخی و سیاسی حسین دهباشی، پر مخاطب و تاثیر گذار هستند و و البته قابل نقد و بررسی.اشارات ذیل مروری است بر دلایل این اهمیت و چرایی اقبال مخاطبان به مصاحبه های خشت خام.

1-دهباشی اهل «گفت و گو» است نه اهل «پرسش و پاسخ»! بسیاری از برنامه های مصاحبه در رسانه های ما، از جنس پرسش و پاسخ های از پیش تعیین شده هستند که جذابیتی برای مخاطب ندارند.اما جناب دهباشی در مصاحبه های خشت خام، با مهمانان خود به شکل فعال گفتگو می کند و جواب های مصاحبه شونده، او را به طرح سئوالات بعدی هدایت می کند.این روند فعال باعث جذابیت برنامه و جذب مخاطب می شود، چون مخاطب ذهنیت و سئوالات احتمالی خود را نیز از طریق کلام، کنکاش، اقناع و یا اعتراض مصاحبه کننده، در جریان مصاحبه حاضر و شریک می بیند!

2-تاریخ معاصر ما به ویژه حوزه تاریخ انقلاب اسلامی، سالها است که با چاشنی سیاست آمیخته شده و همین موضوع باعث قضاوت های متفاوت و متضاد در خصوص شخصیت های تاریخی شده است.هنر دهباشی این است که نور تابانده به برخی از این زوایای پنهان و تاریک تاریخ معاصر و مخاطب خود را به تاملی مجدد در برخی «صفر و یک»های تاریخی دوره معاصر دعوت می کند.نکته جالب اینجاست که در خود همین برنامه ها نیز بعضا قرائت های متفاوت از یک واقعه تاریخی ارائه می شود و جریان «عدم قطعیت» در حوزه تاریخ شفاهی به وضوح خود را نشان می دهد.نمونه این روایت دوگانه، تفاوت نظر آقایان تاج زاده و ابطحی در شرح حوادث 18 تیر کوی دانشگاه است که مخاطب بالاخره نمی فهمد کدام قول دقیقا مطابق واقعیت تاریخی است؟!

3-تا چند سال پیش که رسانه های مجازی قوت و رونقی نداشت، تاریخ رسمی همان قرائتی بود که صدا و سیما ارائه می داد و عموما جذابیتی هم نداشت.اما حالا به مدد فضای مجازی و انتشار کرور کرور متن و خاطره و سند تاریخی، برنامه های تاریخی صدا و سیما که بعضا هم سیاست زده هستند، با چالش هایی روبرو شده است.حسن مهم برنامه ای چون «خشت خام» این بود که نه محدودیت ها و سیاست بازی های صدا و سیمایی بر آن حاکم بود و نه عوامگرایی و دروغ پردازی های تلگرامی و اینستاگرامی بر محتوای آن سایه انداخته بود.در سایه همین نگاه غیرسیاسی، حتی افرادی چون «محمد نوری زاد» و «ابوالحسن بنی صدر» هم امکان صحبت و ارائه نظر یافتند و اتفاقا چه قدر هم خوب شد که در فضایی منصفانه، تناقضات و ضعف قوه تحلیل و آگاهی خود را بیش از پیش فاش کردند!

4-دیگر کار بزرگ دهباشی در برنامه های خشت خام (مثلا در مصاحبه های «هادی غفاری» و «سید کاظم بجنوردی») این بود که به گونه ای هنرمندانه و آرام از تاریخ انقلاب «قداست زدایی» کرد، که این دقیقا نیاز امروز جامعه ما است.اگر نسل پرسشگر امروز گرفتار قیاس بین «پهلوی» و «جمهوری اسلامی» است و  هنوز دنبال صحت و سقم وعده «آب و برق رایگان» است، این یعنی ما هنوز در نقل، نقد و تحلیل تاریخ معاصر دچار اشکال هستیم.جامعه امروز ما نیازمند نقد و تحلیل درست وقایع تاریخی و حتی شخصیت های تاریخی انقلاب است و این میسر نمی شود مگر با تفکیک تاریخ از ارزشهای انقلاب!

اگر تاریخ انقلاب را هم مثل ارزشهای انقلاب مقدس بشماریم، دیگر کسی جرات نقد و تحلیل آن را پیدا نمی کند، چرا که نقد و تحلیل «امر مقدس» سخت است و پر هزینه و هرکسی را تاب این هزینه ها نیست!

5-علی رغم همه نظرات انتقادی و متفاوتی که در مجموعه برنامه های خشت خام مطرح شد، دغدغه مهم و یگانه ای هم در پشت صحنه این مجموعه به چشم می خورد: «عشق به کیان ایران اسلامی»!

دهباشی هر حرف و نقدی هم داشته باشد، آخرش عاشق ایران اسلامی است و دلش برای ایران می تپد.حتی وقتی «سرباز روح الله» را کمی غیرمنصفانه و متفاوت با دیگر مهمانانش، لای منگنه می گذارد و اصرار بر اشتباه بودن تسخیر سفارت ها دارد، باز هم دلسوز انقلاب است و قصدش اصلاح و عزت ایران اسلامی.

همه می دانیم که در جامعه امروز ما، شکاف های فرهنگی بزرگی شکل گرفته است، یکی از روشهای ترمیم این شکاف ها، افزایش وحدت ملی و تزریق روحیه وطن دوستی به آحاد جامعه است.ایران دوستی و حراست همه بعدی از مرزهای وطن، عاملی است که می تواند همه سیاسیون را علی رغم همه اختلافات، سر یک میز بنشاند و مردم را نیز به آینده کشور امیدوارتر کند.«خشت خام» در این زمینه هم بسیار پخته عمل کرده است!

موخره:  نمی دانم، چه کسی یا کسانی باعث توقف پخش مجموعه «خشت خام» شدند، اما این را می دانم که تنها و تنها راه حل مشکلات ما، گفتگو است.باید استقبال کرد از برنامه هایی که گفتگو می کنند و بالاتر از آن، «گفت و گو» یادمان می دهند.کاش این دوستان، جسارت این را داشته باشند که در یک نوبت برنامه «خشت خام» حاضر شوند و از عملکرد و تصمیم خود دفاع کنند.کسی چه می داند، شاید ما هم قانع شدیم!    پایان