مراسم رونمایی از کتاب «آن است شیوه حکومت» اثر سید مهدی شجاعی با حضور نویسنده کتاب، احمد مسجد جامعی و علی درستکار در فرهنگسرای رسانه برگزار گردید.
به گزارش الف کتاب، در ابتدای مراسم احمد مسجد جامعی عنوان داشت: این کتاب را دیروز دریافت کردم اما زمان رونمایی آن بسیار مناسب است چرا که این کتاب در ادامه غدیر است. امام علی (علیه السلام) یک مقام معنوی دارد و فرقی هم ندارد که پیرامون حضرت کسانی جمع بشوند یا خیر. او بر همه هستی ولایت دارد. خاطرم هست که یکبار پیش خانم دانشور بودم، تک تک راجع به شخصیتها صحبت میکردیم و برای مثال جملهای از هر یک از بزرگان میگفتیم. کمکم به شخصیتهای قدسی رسیدیم و گفتیم که راجع به امام علی چیزی بگوییم. ایشان فکری کرد و جمله ای گفت که زیاد شنیدهایم اما بعد از گفتن ایشان من مجددا روی آن فکر کردم. جمله عجیبی است «به علی شناختم من، به خدا قسم، خدا را» جمله عجیبی است، یعنی اگر امیرالمومنین را نشناسی، توحید و امامت تو هم مشکل دارد.
وی ادامه داد: مقامات ولایی امام علی جای خود را دارد اما وقتی در عرصه قدرت و حکومت قرار میگیرد، تجلی آن همین کاری است که با بهترین عنوان یعنی «آن است شیوه حکومت» به چاپ رسیده است. ما قبل از انقلاب فکر میکردیم که اگر ما بیاییم، حکومت امام علی ایجاد میشود و همه چیز درست میشود. اکنون 35 سال گذشته است اما واقعا باید بگوییم که «ما کجا و علی کجا» باید بگوییم که «ما کجا و قنبر کجا» ما اگر خاک پای قنبر هم باشیم، باید سر به آسمان بساییم. این داستان مکرر نقل شده است که ابواسحاق نقل میکند که در مسجد و در پیش پدرم بود، در آنجا امیرالمومنین را دیدم که بالای منبر نشسته است و خطبه میخواند ایشان لباسش را تکان میدهد تا خشک شود. در کوفه هوا متفاوت با مدینه است و سرد است. میتوان فرض نمود که این لباس خیس بوده و حضرت برای خشک شدن آن، آن را تکان میداده است و خودشان بر اثر سرمای هوا کمیمیلرزیدهاند. البته روایت دیگری هم وجود دارد که بیان میکند که پدر ابواسحاق میبیند که امیر المومنین در حال تکان دادن عبا ولباس خود است و به ابواسحاق میگوید که امیرالمومنین در طی این 4.5 سال فقط همین لباس را به تن داشتند. حال داستانهای خرید و لباس و آن لباس 5 درهمی که توسط قنبر خریداری میشود و ... در تاریخ آمده است که داستان جدایی است. حال این موضوع را با وضعیت اکنون ما مقایسه کنید. لباس تشخصی است و من این مثال را به همین دلیل میزنم و شما این را به عنوان مبنا بگیرید.
وی ادامه داد: یا برای مثالی دیگر، همهی شما داستان عقیل، برادر امام را شنیدهاید که از روی نیاز و نه زیادهخواهی به حضرت مراجعه میکند و حضرت چه سخنانی را به او مطرح میکند. حال ببینید اکنون که ما در قدرت هستیم، وضعیتمان، زندگیمان و ... چگونه است. حال جالب است بگوییم که این موضوع در سالی اتفاق میافتد که حضرت میگوید که در کوفه همه دسترسی به آب آشامیدنی سالم دارند، همه یک سرپناه یا خانهای دارند و همه دسترسی به نان گندم دارند. این موضوع مربوط به سال آخر حکومت امام علی است حال ببینید در زمانی که به نظر میرسد اوضاع مردم خوب است، اما خود حضرت چگونه زندگی میکند.
مسجد جامعی بیان داشت: این خطبه که بیان شیوه حکومت است، یک اصل عجیبی است. نکات جالبی در مورد این خطبه وجود دارد. برای مثال، مالک به مصر میرفته است، حضرت در جاهای دیگر نیز حکم رانانی داشته است اما به حکم رانی که به مصر میرفته است این نامه نوشته شده است که بسیار هم جالب است. مصر یک حوزه تمدنی خیلی بزرگی است و کشورهای کمی در این اندازه وسعت تمدن داشتند. در حقیقت حضرت این نامه را به کسی مینویسد که به جایی میرود که عقبه تمدنی بزرگ و درخشانی داشته است. امروز نیز چنین وضعیتی در مصر وجود دارد و کشور بسیار دیدنی است. مردم مصر محبت عجیبی به اهل بیت دارند. فقط یک تفاوت با ما دارند و آن این است که ما محبتمان را در عزا ابراز میکنیم و مصریان در شادی ابراز میکنند. آنها دهه محرم و عاشورا ندارند اما دهه تولد امیرالمومنین و سید الشهدا را دارند و مراسم بسیار مفصلی هم میگیرند. آنها وقتی به زیارت میروند، با خود گل میبرند. خاطرم هست که کسی را آنجا دیدم که لباس ارتشی داشت، صبح به سیده زینب آمد. ما مفاتیح دست گرفته بودیم و او دفترش را باز کرد و قصیدهی قرایی را خواند که بسیار زیبا بود. دلیل این که من از این سفر مقاله نوشتم، همین فرد بود. میخواستم این موضوع ثبت شود و در آن گفتم که من محفل زیارتی را دیدم که کسی در آن آمد دعا خواند که انگار صدایش را معصوم میشنید. این گونه نبود که چیزی را بخواند و بگوید که چون دیگران میخوانند من هم میخوانم. او آنچه را حس میکرد و لمس میکرد را خواند. من در آن جا با آقای امینی، امام جمعه قم بودم. میدیدیم که زوجهای جوان با بچههایشان میآمدند، ندیدیم که کسی مرده بیاورد و یا کسی گریه کند.
او دربارهی فرازهایی که در این خطبه وجود دارد گفت: بعد از انقلاب، به جهت این که فکر میکردیم میتوانیم کارهای بسیاری را انجام بدهیم، به فرازهای این خطبه بیشتر پی بردیم. حال شما این را در نسبت با کتابهای دیگر که تاکنون نوشته شده است، مقایسه کنید. برای مثال کتاب نصیحت الملوک یا گلستان سعدی در بخشهایی به این موضوع اشاره کردهاند. در تمام این کتابها، دغدغه و نگرانی شخص حاکم است و میخواهد این را بگوید که چگونه از تلون مزاج حاکم در امان بمانیم. برای مثال به شخصیت قنبر در این کتاب که اتفاقا سیاه پوست هم است دقت کنید. حرکات او در تعزیه انگار بین اطمینان و اضطراب است. اضطراب او ناشی از چیست؟ ناشی از ارباب است و نمی تواند نسبت خود با ارباب را تنظیم کند و البته در عین حال نمیتواند ارتباط خود با ارباب را قطع کند. در حقیقت این غلام سیاه و نقشی که ایفا میکند، به گونهای نقش تاریخی مردم ما است که در قالب آداب روی داده است و در این تاج نامهها در کتاب نصیحت الملوک آمده است. در مقابل، در خطبه امام علی (علیه السلام)، فقط صحبت از مردم میشود و پر بسامدترین کلمه ای در اینجا صحبت میشود، لغت «ناس» است. در اینجا قواعدی مطرح میشود که در آن بیان میشود که چگونه مناسبت قدرت و مردم تنظیم شده و سپس به اجزای آن میپردازد. خداوند آقای جعفری را بیامرزد، ما در آن زمان مدرسه میرفتیم، ایشان میگفت که مبنای حقوق بشر اسلامی همین است. من از آقای شجاعی سپاسگزارم که همیشه کارهای خوبی را انجام میدهند. من این کتاب را مرور کردم، ترجمه بسیار روان و طراحی و صفحه بندی بسیار زیبایی در عین سادگی دارد. باید بگویم که این خطبه جدای از این کتاب، بسیار ترجمه شده است. ما تا قبل از انقلاب، ترجمه حکومت شیعی نداشتیم و بیشتر حکومتهای ملی غیر شیعی داشتیم. اما برای مثال ترجمههای زیادی از این کتاب را در دوران صفویه دیدهام. شاید برای این بوده است که به پادشاهان صفوی بگوید که ملاک و معیار برای شما این است وگرنه معنی ندارد که علما و بزرگان به این اندازه این خطبه را ترجمه کنند. در زمان قاجار هم چنین ترجمههایی داریم. خطبه مالک با این که جزئی از نهج البلاغه است، به مراتب بیش از خود آن ترجمه شده است. خطبه ای در نهج البلاغه نداریم که به این اندازه ترجمه شده باشد و این ضرورتی است که افراد وجود آن را حس کرده و ترجمه کردهاند. امیدوارم این مقدمه ای برای انتشارات نیستان باشد که در ذیل این کار بتواند کارهای مختلف دیگری عرضه نماید.
در ادامه سیدمهدی شجاعی دربارهی دغدغهی خود برای نوشتن این کتاب و تفاوتی که این کتاب با سایر ترجمهها دارد، گفت: یک دغدغهی جدی که من در این سالها دارم این است که به دلیل عملکردی که ما در شیوه حکومت داریم، احساس میکنم بسیاری از جوانان ما در حال فاصله گرفتن و گریز از دین هستند. به این دلیل که فکر میکنند که حکومت دینی یعنی این و اگر این است، چنین اشکالاتی به آن وارد است و بنابراین به اصل شک میکنند. در حقیقت از عملکرد من و از آنچه که من دفاع میکنم، دچار شک میشوند. این را زیاد میبینیم و از آن به عنوان ریزش هم یاد میشود. فکر میکنم که در طول سالیان اخیر، دین بسیار مظلوم واقع شده است و کلام حضرت و فرمان و سیره معصومین به گونهای کامل بوده است. همان طور که خودشان میفرمایند که «اگر مردم، محاسن حرفهای ما را بفهمند، تبعیت میکنند» البته عملکردشان نیز مشخص است. من تفکر می کردم و دیدم که به غیر از امیرالمومنین که البته اقتضای زمانشان بوده است، ائمه زیاد اهل منبر رفتن نبودند و زندگیشان را میکردند و البته این زندگی به قدری زیبا بوده است که بقیه از آن تبعیت می کردند. در حقیقت درست زندگی کردن وسیره درست، بزرگترین تبلیغ برای دین است. حال اگر ما مدعی دین باشیم و خلاف آن عمل کنیم، آن چه که جوان امروز میبینید، طبیعتا دچار شک میشود. به خصوص این که حرفهای اساسی نیز زده میشود، برای مثال میگویند که «هر درختی را باید از محصولش شناخت» و محصول، اگر این چیزهایی است که ما میبینیم، بنابراین درخت مشکل داشته است. این کتاب بیان و تببین شاغول، میزان و ترازو در دست مردم است که بتوانند اصل را تشخیص بدهند. این موضوع اصل انگیزه است که امیدوارم در بخشهای دیگر توفیق داشته باشم.
وی ادامه داد: سوالی که مطرح شد، درست است. این مقدار ترجمه از این خطبه وجود دارد و چه نیازی به ترجمه جدید است؟ باید بگویم که با احترام به همهی آثار و کسانی که در این حوزه کار کردند، هر اثر از وجوهی برجستگی هایی داشته است که دیگری نداشته است. من ترجمههای زیادی را حتی در زمان قاجار در این بخش دیدم و جالب بود که در همان زمانهم ممیزی ارشادشان، اصلاحاتی را داده اند و بخشهایی را از خطبهها حذف کرده بودند. در حقیقت در آن موقع هم اشکالاتی وجود داشت و اصل و فرع خطبه و متن اصلی را حذف کرده بودند. این که چرا با وجود ترجمههای عدیده به دنبال ترجمه رفتم، باید بگویم که در دوران معاصر ترجمه سید جعفر شهیدی، ترجمه بسیار فاخری است و ترجمه مرحوم محمدتقی جعفری بسیار ارزشمند است اما آنچه که به دنبال آن بودم این بود که به صورت سهل و ممتنع زبان امروزی و در عین حال فاخربودن آن حفظ بشود. با خود فکر می کردم که امام علی که بلیغ ترین و سخنورترین اعراب بودهاند، در عین حال این صحبتها را برای مردم بیان میکردند و مردم هم آن را متوجه میشدند. در حقیقت ایشان با مخاطب عموم حرف میزدند و حرفهای ایشان هویتی را داشته است که حضرت زینب هنگامی که در کربلا سخنرانی میکردند، میگفتند که انگار علی صحبت میکند. این زبان، زبان کتاب و دربارگاه و آستان سلطانی نبوده است و در عین حال فاخر بوده است. میخواستم که با این ترجمه در عین سلیس بودن و روان بودن و ارتباط برقرار کردن با نسلهای مختلف، تا حدودی وجهه ادبی و فاخر بودن کار هم رعایت بشود. این را باید بگویم که من زمانی فکر می کردم ترجمه نهج البلاغه کار دشواری است اما اکنون میگویم که کار محالی است چرا که ترجمه ي آن خود کار اصلی نمیشود. اگر بخواهیم معیارهای ترجمه را رعایت کنیم و به اندازهی 4 کلمه، 4 کلمه هم بگذاریم، نمی توانیم. و اگر بخواهی تمام شئون ترجمه را رعایت کنی، باید گفت که ترجمهی آن کار عملی نیست و در مقابل این کتاب به جز اظهار عجز و تواضع نمیتوان کار دیگری داشت.
نویسنده کتاب «آن است شیوه حکومت» در ادامه صحبتهای خود دربارهي مقدمهی بسیار زیبایی که در ابتدای کتاب نوشته شده است، گفت: اشاراتی که صحبت شد، مربوط به بحث تقسیم اسلام به دو وجه علوی و اموی است. این موضوع یکی از ترازها و شاخصههایی است که خود فرمان وسیره اهل بیت دادهاند. من یک زمانی مشخصات این دو حکومت را بررسی کردم و نوشتم اما وقتی دیدم که کار به مشکل می خورد، آن را رها کردم. باید بگویم که فرازها و شاخصههایی که در حکومت علوی وجود دارد متفاوت با تعارضهایی است که در حکومت اموی وجود دارد. در خطبه غدیر هم پیامبر اشارهای به صحیفه ملعونه دارند. این صحیفه، نامهای است که عدهای در اوایل بعثت پیامبر، آن را امضا کرده و در کنار کعبه دفن می کنند.آن ها در این نامه هم پیمان میشوند که نگذارند بعد از رحلت پیامبر، قدرت به دست بنی هاشم بیفتد و خودشان قدرت را به دست بگیرند. در حقیقت آن ها به این موضوع به دید قدرت نگاه میکردند نه رسالت. این اتفاق مسیری است که به عنوان مسیر اسلام معرفی میگردد در حالی که ظواهری از اسلام را دارد. من میگویم که باید مراقبت کرد که با اسم اسلام علوی و با ظواهر شیعی و اموی، دچار اسلام اموی نشویم و این یکی از هشدارهایی است که برای امروز ما مفید است. یکی از شاخصهای جدی این است که خود قدرت حکومت در آن اصل میشود اما در این جا میبینیم که حضرت خودش را در راه عدالت فنا می کند و این دو موضوع باهم فرق داشته و به گونهای با هم تضاد دارند.
سید مهدی شجاعی در پاسخ به سوال مجری مراسم مبنی بر این که چرا شعار اسلام «یا حی یا قیوم» در جامعه جان نمیگیرد و ترجمه این کتاب تا چه قدر میتواند به پایندگی اخلاق و علویگری کمک کند، گفت: این کاری است که از دست ما برمیآید و باید آن را در معرض توجه قرار بدهیم. وجه نگران کننده تر این است که ما زمانی را داشتیم که خطبه مالک در ابتدای جلسات هیئت دولت خوانده میشده است و بازهم کار خودشان را میکردند. در حقیقت میخواهم بگویم که میتواند این نامه مطرح هم باشد اما کسی به آن توجه نکند. اگر چند فراز از این خطبه را دقت کنید میبینید که در مجموع این نامه طولانی ترین فراز، به تببین حکومت نسبت به مردم میپردازد. در آن می گوید که «سعی کن با مردم مهربان باشی و با لطف برخورد کنی و ....» این فراز به نظر من نه اوج خطبه بلکه اوج بشر است و همین حالا میتواند در دنیا مطرح باشد و از هر قبله و قبیلهای بیاید در آن میگنجد. حال جالب است که در متن میخوانیم که حضرت نمی گوید که افراد با عقاید مختلف را تحمل کن. همان تعریفی که ملایمت و محبت نسبت به کل مردم با هر گرایش دارد را بیان میکند. این فرمایش حضرت، هرکس با هر دین و ایمانی را در بر میگیرد و حتی اگر دین هم نداشته باشد در بر میگیرد و به همین دلیل است که میگویم بیش از هر چیز ترازو است. ما اکنون یک نفر با اختلاف نظر سیاسی را نمیتوانیم تحمل کنیم اما حضرت تا کجا را میبینند و میگویند که حتی با بی دین هم ملایمت کن.
او بیان داشت: این موضوع، یک پایه ای دارد و آن وجه تمایزی اسلام و دین نبوی با همهی ادیان و مکاتب دیگر دارد. آن این است که در همهی آنها اوج کمال، انسانیت و به کمال رساندن صفات انسانی است. این یک قله است اما آن چه که پیامبر ما مطرح میکنند، ابتدایش اینجا است نه انتهایش. در حقیقت نقطه اوج مکاتب دیگر، نقطه شروع در دین اسلام است. این مساله بزرگی است. پیامبر برای «لاتمم مکارم الاخلاق» آمده است اما نکتهی مهم تر «تدخل له باخلاق الله» یعنی رسیدن به اخلاق الهی و نه رسیدن به اوج اخلاق انسانی است. اینها با هم متفاوت است. چیزی که با نام اومانیست وجود دارد را در برابر گذشت که در دین وجود دارد، مقایسه کنید. وقتی او بخواهد انسان را از نگاه والا ببیند، دیگر هیچ وقت دشمن نیست. برای کسی که گمراه است دلش میسوزد و این که بخواهد از او انتقام بگیرد و از تنبیه او خوش حال بشود، اصلا این گونه نیست. همین جهان بینی است که باعث تغییرات میشود و در حقیقت پایه جهان بینی حضرت همین موضوع است که باعث این خروجی بسیار زیبا میشود.
شجاعی اضافه کرد: یکی دیگر از شاخصها و شاغولهایی که حضرت بیان می کند این است که میفرمایند به دنبال پیدا کردن عیوب مردم نباش و کسانی که دنبال این هستند از خود دور کن. مردم بالاخره جایز الخطا هستند. نه تنها وظیفه داری که خطایشان را نادیده بگیری بلکه وظیفه داری آن را پاک کنی. حال این را با این موضوع مقایسه کنید که ما به دنبال این هستیم که اشکالات و خطاهای مردم را به دست بیاوریم و از آن به عنوان اهرم استفاده کنیم.
در پایان احمد مسجد جامعی صحبت کرد. او گفت: یک امر مقدماتی است که براساس عقل و علم شکل گرفته است و بسیار مهجور شده است و بیشتر هیجان و احساس را میبینیم. در تمام کتاب های حدیثی ما، هیچ گاه با موضوع توحیدی یا نبوتی و عدل و امامت شروع نمیشود بلکه با کتاب عقل و علم آغاز میشود. این موضوع ویژگی مکتب اهل بیت است. در میان شاعران دقت کنید، فقط فردوسی است که با نام خداوند شروع میکند و میگوید «به نام خداوند جان و خرد، کزین برتر اندیشه برنگذرد ....» حال وقتی او موضوع کشتی را بیان میکند که اهل بیت سوار آن هستند، بازهم بحث خرد را مطرح میکند.
در ابتدا اشاره کردم که پر بسامدترین لغت، لفظ مردم است. همین موضوع نشان از خرد حکومت علوی است. من اسم حکومت علوی و اموی را ولایت و خلافت نامگذاری میکنم. ریشه ولایت محبت است و اگر ولایت وجود دارد، براساس آن محبتی است که اتفاق میافتد. آنجا که معنای خلافت را دارید، معنای دیگری حکمفرما است که در آن مردم ملاک نیستند. این نکته را خود حضرت در زمان خود رعایت میکند و به عمل حضرت توجه کنید. برای مثال زمانی که موضوع خلافت برای ایشان مطرح میشود و میخواهد در حوزه حکومت و قدرت وارد شود، چه صحبتی دارند؟ بحثشان این است که اگر مردم نمیآمدند و نمیخواستند نصرت کنند، من ولایت را نمیپذیرفتم. در حقیقت ایشان شرط پذیرش خودش را نصرت مردم و حضور مردم برمیشمارد. در حالی که اگر قبل از ایشان را دقت کنید، میبینید که یا خلیقه بعدی را خلیفه قبلی مشخص میکند و یا براساس حکم گروهی خلافت به دست شخص بعدی میرسد.
وقتی مردم حاضر میشوند ایشان خلیفه شود و در عمل میخواهند نصرت کنند، در عمل محبت علی در دلشان ایجاد شده است و این همان جنبه عقلی است. یکی از مظلومیتهای حضرت این است که ایشان را با افراد دیگر مقایسه میکنیم. اکنون خیلی از آثار برجستهای که راجع به امیر المومنین نوشته شده است، غیر مسلمانها نوشته اند. مثلا جرج جرداق و ...
خاطرم هست که آیت الله صافی برای من نقل میکردند که قرار بوده است به دلایلی نظیر کمونیستی بودن، جلوی انتشار کتاب جرق جرداق را بگیرند. آیت الله بروجردی یک نسخه از این کتاب را برای ایشان میفرستند و ایشان هم میگویند که بلا مانع است. جرق جرداق که مثل ما وارد بحث کلامی نمیشود که بگوید جانشین برحق که بوده است یا که نبوده است. او تحت تاثیر فهم و عقلانیت و اخلاق حضرت این کتاب را مینویسند. این اخلاق همان باور درونی است که شما بگویید او خلق خدایی است که ما در برابر آن خشوع و خضوع داریم. مهربانی قراردادی نیست و شما باید در باور و ذات خود به گونهای بیندیشی که آن اخلاق اتفاق بیفتد. اگر آن مبدا و و منشا را قبول داشته باشی نوع رفتار و دوستیات عوض میشود.
در انتهای این مراسم، از کتاب «آن است شیوه حکومت» نوشته سید مهدی شجاعی رونمایی گردید. همچنین به مناسبت زادروز این نویسنده گرانقدر، جشن تولد مختصری به همت فرهنگسرای رسانه برای ایشان گرفته شد.