کد مطلب: 253264
ماجرای خواندنی یک خواب صادقه و نبش قبر شهید دستغیب
تاریخ انتشار : شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۲۰
ساعت ده بعد از ظهر دیروز مصادف با شب هفت آیت الله دستغیب قبر مطهر این شهید شکافته شد و پاره های به جا مانده از بدن ایشان که جمع آوری شده بود به بدن منضم گردید .
به دنبال نبش قبر، حجت الاسلام سیدهاشم دستغیب فرزند ارشد آیت الله دستغیب اظهار داشت : روز اربعین صبح به منزل ابوی رفتم وقتی وارد شدم برادران آمدند و گفتند خانمی به اینجا آمده و گفت : دیشب آیت الله دستغیب را به خواب دیدم که فرمودند من ناراحت هستم چون مقداری از قطعات بدنم لای آجرهای کوچه باقی مانده است ، امروز آن را به من ملحق کنید ، لذا من به اتفاق چند نفر از برادران به جایگاه شهادت ایشان رفتیم و متوجه شدیم که موضوع صحت دارد و این خواب رویای صادق است . برادران کمک کردند و پس از تلاش فراوان از لابه لای آجرها مقدار دو کیسه پلاستیک قطعات گوشت و پوست آقا را جمع آوری و شب حدود ساعت ده پائین قبر را شکافته و آن را به بدن اضافه کردیم . در این موقع که مردم شیراز از موضوع مطلع شده بودند به محل آمده و عزاداری کردند.
*کیهان ، ۲۹ آذر ۱۳۶۰ ، صفحه ۱
به دنبال نبش قبر، حجت الاسلام سیدهاشم دستغیب فرزند ارشد آیت الله دستغیب اظهار داشت : روز اربعین صبح به منزل ابوی رفتم وقتی وارد شدم برادران آمدند و گفتند خانمی به اینجا آمده و گفت : دیشب آیت الله دستغیب را به خواب دیدم که فرمودند من ناراحت هستم چون مقداری از قطعات بدنم لای آجرهای کوچه باقی مانده است ، امروز آن را به من ملحق کنید ، لذا من به اتفاق چند نفر از برادران به جایگاه شهادت ایشان رفتیم و متوجه شدیم که موضوع صحت دارد و این خواب رویای صادق است . برادران کمک کردند و پس از تلاش فراوان از لابه لای آجرها مقدار دو کیسه پلاستیک قطعات گوشت و پوست آقا را جمع آوری و شب حدود ساعت ده پائین قبر را شکافته و آن را به بدن اضافه کردیم . در این موقع که مردم شیراز از موضوع مطلع شده بودند به محل آمده و عزاداری کردند.
*کیهان ، ۲۹ آذر ۱۳۶۰ ، صفحه ۱
نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.
