توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 19333
سروش: دوم خرداد به زیان کیان بود/ نام‏های مستعار حجاریان و گنجی/ فقه جامع مصالح اخروی و دنیوی وجود ندارد
تاریخ انتشار : شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۶ ساعت ۱۰:۴۶
 الف از شهروند - در این حلقه چه مباحثی مطرح می شد؟ به یاد دارم وقتی که به ایران بازگشتم در آن حلقه بحثی را تحت عنوان "آیا فقه ممکن است؟" راه انداختم. این بحث برای مدت ها به درازا کشید و دوستان دراین مباحثه شرکت می کردند. نتیجه گیری من از این بحث ها که امیدوارم زمانی منتشر شود این بود که فقه یا دنیوی دنیوی یا اخروی اخروی است. اما فقهی که جامع مصالح دنیا و آخرت باشد، ممکن نیست. برای رسیدن به این نتیجه در آن حلقه هفتگی دوستانی که اهل علوم دینی بودند مشخصا آقای کدیور و مجتبی شبیری شرکت داشتند.در آن حلقه چه افراد دیگری شرکت داشتند؟علاوه بر آقای تهرانی و شمس، آقایان حجاریان، آرمین، مرتضی مردیها، اکبر گنجی، آرش نراقی، ابراهیم سلطانی، محسن سازگارا، جواد کاشی، حسین قاضیان، ناصرهادیان، مصطفی تاجزاده و گاهی پسر خود من سروش دباغ در آن جلسات شرکت داشتند. شاید تنها چند نفر را از قلم انداخته باشم اما اینها افرادی بودند که با کیان همکاری نزدیک داشتند و عموم آثارشان در کیان چاپ می شد. شاید از آقای شبیری یا هادیان مطلبی در کیان چاپ نشده باشد اما دوستان دیگر نویسنده کیان بودند. آقای حجاریان همکاری نزدیکی با کیان داشتن و رازی فاش شده است که ایشان با نام جهانگیر صالح پور در کیان مقاله می نوشتند. این حلقه را اگر حلقه کیان بنامیم، نام بی مسمایی نیست. اما بوده اند افرادی که به کیان سرمی زدند – سرزدن بهترین تعبیر است – و بعدها خود را جزو حلقه کیان نامیدند و شناسنامه ای جعلی برای خود درست کردند. نمی خواهم نام آنها را ذکر کنم اما این هم از جعلیات تاریخی است. به قول حافظ: هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق/ بر او نمرده به فتوای من نماز کنید. حلقه کیان به مرور زمان متمایز و مشخص شد و بعدها حتی بر آن رنگ سیاسی زدند. سال 74 من در اصفهان مورد حمله قرار گرفتم. پاره ای از دوستان دور و نزدیک کیان نامه ای را با صدو هفت امضا منتشر کردند که شاید اولین نامه سرگشاده آن دوران انسداد بود. این نامه در انتقاد از آن برخوردهای اوباشانه نوشته شده بود و یکی از امضا کنندگان آن شخصی به نام آقای مهدی تابشیان بود که عضو حلقه کیان نبود و هیچگاه هم ادعایی نکرد اما دوستدار این مجموعه بود. آقای تابشیان قائم مقام صداوسیما بود و این امضای او با انتقاد رئیس وقت صدا و سیما نیز مواجه شد. این را گفتم تا توضیح داده باشم که به عنوان مثال تمام امضا کنندگان آن نامه عضو حلقه کیان نبودند.به نام مستعار آقای حجاریان – جهانگیر صالح پور – اشاره کردید. آقای گنجی هم با عنوان "حمید پایدار" نویسنده مقالاتی در نقد شما در کیان بودند. علت انتخاب نام متسعار از سوی آقای گنجی چه بود؟حقیقتا نمی دانم. علتش را از خود ایشان باید پرسید. همچنانکه من نمی دانم چرا آقای حجاریان هم نام دیگری می نوشتند. یادم است که همان زمان آقای دکتر آغاجری از من سوال کردند که آقای صالح پورچه کسی است و من توضیح دادم که آقای حجاریان هستند. ترجیح خودشان بود. من در این مسائل مطلقا دخالتی نداشتم و مریوط به مدیریت و نویسندگان مجله بود... .یکی از نکاتی که به آن اشاره کردید، سیاسی شدن حلقه کیان خصوصا پس از دوم خرداد 76 بود. تا آنجا که در همین خصوص آقای گنجی مصاحبه ای با شما درباب سیاست و روشنفکری انجام دادند ولی در کیان منتشر نشد و کتابی از شما – رادزانی و روشنفکری و دینداری – انتشار یافت. نگاه شما به فعالیت سیاسی اصحاب کیان چگونه بود؟ آیا شما به یک جریان خاص در این حلقه احساس نزدیکی بیشتری می کردید؟ چرا که به هرحال در حلقه کیان هم دو گرایش چپ و راست وجود داشت.تا وقتی که مجله کیان پارجا و حلقه کیان موجود بود، من مساله سیاسی با هیچ فردی نداشتم و همگی همسو بودیم. در آن حلقه همچنان که از نام ها پیداست افراد مختلفی شرکت داشتند و دیدگاه ها به تبع متفاوت بود. متاسفانه در آستانه انتخاب آقای خاتمی و پس از آن، نوعی گشودگی در فضای جامعه ایجاد شد که به برخی اختلافات کوچک پیشین دامن زد. برخی از اختلافات بزرگنمایی شد و در حلقه کیان هم میان پاره ای دوستان این اختلافات بالا گرفت. من سعی کردم در آن اختلاف ها شرکت نکنم وتلاش من برای حل و فصل منازعات نیز بی توفیق ماند. این اختلاف خصوصا میان دوتن از دوستان ما بالا گرفت. یکی از آن دوستان گفتگویی با من درباب روشنفکران انجام داد که دوست دیگر آن را مطالعه کرد و پیشنهاداتی را مطرح کرد که من به متن مصاحبه افزودم. این اتفاق باعث شد که مصاحبه مورد پسند طرف مقابل قرار نگیرد و من هم آن را در کیان منتشر نکردم و بعد متن مصاحبه را در کتاب خودم آوردم.علت این اختلافات در چه بود؟گشودگی سیاسی به زیان کیان تمام شد؛ و من این را به عنوان یک درد اجتماعی بیان می کنم. ما متاسفانه مشکلی داریم و باید آن را حل کنیم. همه ما که با سیاست های حاکم موافق نیستیم و گاهی در نقد سیاست های حاکم، قلمی می زنیم و قدمی برمی داریم، هرگاه که گشایشی پیدا می شود، به جای همبسته تر شدن، رویاروی یکدیگر قرار می گیریم. گویی رسالت ما این است که برتری خود را در مقابل یکدیگر اثبات کنیم. این مساله برای مدتی تلاطمی را در جمع کیان ایجاد کرد که به نظر من مطلوب هم نبود. اما به سرعت آرامش برقرار شد و دوستان به یک تفاهم نانوشته رسیدند و آن موج را به سلامی گذراندیم. اطمه ای خوردیم اما جراحت ترمیم یافت. مشابه این اتفاق را من در جاهای دیگر هم دیده ام. مثلا پاره ای از اعضای ملی ـ مذهبی متاسفانه پس از گشایش فضای سیاسی حملاتشان به من بسیار شدیدتر شد. نمی دانم چرا، وقتی فضا بازتر می شود افراد باید به کارهای مثبت تری بپردازند تا حمله به یکدیگر و اثبات برتری خویشتن. در اینجا انتقاد دوستانه ای می کنم که مبادا این شیوه تکرار شود و افراد به سر و روی یکدیگر بریزند و بکوبند و پنجه ای را که بر سر مشکلات باید فرود آید، روی یکدیگر بکشند.   
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.