توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 221166
عافیت طلبی بر فرهنگ در پروسه ی فرهنگ ویترینی
بخش تعاملی الف - سعید تاج محمدی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۰۶:۴۷
مقدمه ی غیرضروری:
مدتی پیش دوستی با کملات و فضایل ناتمام در جریان یک بحث بی نتیجه از من پرسید که: «تو تا به حال چقدر به فرهنگ و انقلاب خدمت کرده ای که...».

من یک معلم و مربی کانون فرهنگی ام در یک روستا و شهرستان دور از مرکز که تنها نهاد متولی اینجا همین مدارس و مساجدند و یک کتابخانه. این جا خبری از ادبیات و هنر و موسیقی و انتشارات و جشنواره و مسابقه و ...نیست. بگذریم...

این دوست عزیز در حال خدمت در یک موسسه و سازمان شناخته شده ی دولتی در تهران هستند که هر روز مشغولند به برگزاری مراسم و چاپ کتاب و مصاحبه گرفتن و رفتن به جلسات بزرگداشت و رونمایی و جشنواره و شب شعر و ... . از این هم بگذریم.

اصل مطلب:
هر وقت آمدیم برای فرهنگ تعریفی ارائه دهیم یا حرفی بزنیم، شنیدیدم و خواندیم که فرهنگ آنقدر شامل و جامع است که تعریف ثابتی ندارد. گاهی فرهنگ را مترادف آداب و رسوم قرار داده ایم، گاهی مترادف هنر و گاهی مترادف هر کاری که وزارت فرهنگ و رسانه ها انجام می دهند و و هر چیزی که قرار است بسازند که به آن فرهنگ سازی می گوییم.

اما خوب است که گاهی فرهنگ را با عینک انقلاب ببینیم و با سنگ محک آرمان های انقلاب سال ۵۷ به رهبری امام خمینی (ره) بسنجیم تا ببینیم اکنون آنچه از فرهنگ و هنر در ذهن و برنامه ی ماست تا چه حدی مقبول این انقلاب و آرمان های آن است.

حضرت امام (ره) در صحیفه ی گرانقدرشان می فرمایند:

«تنها هنرى مورد قبول قرآن است كه صيقل دهنده اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- اسلام ائمه هدى- عليهم السلام- اسلام فقراى دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه خوردگانِ تاريخِ تلخ و شرم‌آور محروميتها باشد. هنرى زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايه دارى مدرن و كمونيسم خون‌آشام و نابودكننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگى، اسلام مرفهين بى‌درد، و در يك كلمه «اسلام امريكايى» باشد.
صحيفه امام، ج‌۲۱، ص: ۱۴۵»

و یا مقام معظم رهبری در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در همین چند ماه پیش فرمودند:

«فرهنگ، هويّت يك ملّت است. ارزشهاى فرهنگى روح و معناى حقيقى يك ملّت است. همه چيز مترتّب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشيه و ذيلِ اقتصاد نيست، حاشيه و ذيلِ سياست نيست، اقتصاد و سياست حاشيه و ذيل بر فرهنگند؛ به اين بايد توجّه كرد.»

یا در جایی دیگر می فرمایند:

« عرصه ی فرهنگ عرصه ی جهاد است»

***

آنچه که امروز برای هرکس که چند سالی را در فضای فرهنگ و هنر کشور تنفس کرده باشد قابل توجه می نماید نبود همین روحیه ی جهادی است که پدیده ی نامیمونی را منجر شده است به نام "فرهنگ ویترینی" یا " فرهنگ عافیت طلب"!

فرهنگ ویترینی همان فرهنگی است که این روزها مصادیقش را در جشنواره های گسترده و پرزرق و برق و مثلاً فرهنگی هنری فجر مشاهده می کنیم. جشنواره هایی که به نام فجر و انقلاب اسلامی برگزار می شوند و در بسیاری از موارد نه تنها که در جهت آرمان های انقلاب و بیانات فوق از حضرت امام (ره) و رهبری نیست بلکه درست بر خلاف آن است.

متولیان فرهنگی کشور به ویژه در وزارت عریض و طویل فرهنگ و ارشاد اسلامی این روزها به شدت درگیر رفتن بر روی فرش های قرمز جشنواره های فیلم و موسیقی و مطبوعات و تئاتر و بعدها شعر فجر هستند و سرخوش از رونق مسائل فرهنگی سخنرانی های داغ و گُهر بار ایراد می فرمایند.

مدیران موسسات و سازمان های فرهنگی کشور - حتی آن هایشان که مسلمان تر و انقلابی تر می نمایانند – را معمولاً یا باید در جشنواره ها و نشست ها در سالن های کنفرانس شیک و مرتب دید یا در تریبون های صدا و سیما مشغول بحث در مورد چگونگی اشاعه ی فرهنگ و صدور آرمان های انقلاب.

کتابی با تیراژ حداکثر ۲۰۰۰ جلد چاپ می شود و علاوه بر چندین جلسه ی رونمایی و نقد و بررسی، چندین جایزه ی فصل و ماه و سال را نیز از آن خود می کند و با هزینه های هنگفت توسط سازمان های دولتی خریداری شده تا در بسته ی فرهنگی آن سازمان درآید.

فیلمهای فاخر با پول های میلیاردی ساخته می شوند و در سینماهای آزادی و فلسطین و تهران و هویزه ی مشهد در سانس های مختلف پخش می شوند و میلیاردها تومان هم فروش می روند که نوش جان تهیه کنندگانشان.

به هر مناسبتی، از از ولادت هل بیت (ع) گرفته تا دهه ی فجر، مسئولین فرهنگی ستادهایی را تشکیل می دهند و اقدام به برپایی جشن های بزرگ می کنند. جشن هایی که غالباً برنامه های مختلفی را در بر دارد از جمله: خوانندگی، تئاتر طنز، موسیقی زنده، تقلید صدا، چیپس خوری، ماست خوری، بادکنک باد کردن، مقاله خوانی و خیلی پیشرفته اش سخنرانی یک استاد دانشگاه؛

و مصادیق زیاد دیگری از مفهوم کار فرهنگی در سال های اخیر که در همه ی این ها سقف نقش و تلاش متولیان فرهنگی و مسئولین نهادهای فرهنگی در آن در حد یک سفر داخل شهری یا برون شهری با بهترین وسیله ی نقلیه و ایراد یک سخنرانی پر طمطراق و یا بریدن یک روبان قرمز است.

از گفتن و نوشتن از فضای فرهنگی دانشگاه ها می گذریم چرا که گفتن از آن مجالی دیگر می طلبد و به گفتن همین جمله بسنده می کنیم که واقعاً باید فرهنگ در دانشگاه را از مصادیق "نگرانی" های رهبر معظم انقلاب در بُعد فرهنگی دانست.

بار دیگر به بیان ارزشمند رهبر انقلاب بر می گردیم که:

«عرصه ی فرهنگی عرصه ی جهاد است».

آن چه که ما به عنوان جهاد و کار جهادی می شناسیم بسیار متفاوت است با آن چه امروز از جانب متولیان فرهنگ و هنر کشور انجام می شود.

توده های عظیم ملت ما در روستا ها و شهرهای کوچک دور از مرکز زندگی می کنند که بسیاری از آن ها به تعبیر حضرت امام(ره) در ابتدای این نوشته، پابرهنگان، فقرای دردمند و تازيانه خوردگانِ تاريخِ تلخ و شرم‌آور محروميت ها هستند.

روستا ها و شهرهایی که صاحبان و اقعی این انقلاب هستند و این روزها باید بنشینند و از قاب تنها راه ارتباطی شان با مرکز فرهنگ و هنر این مملکت یعنی تلویزیون شاهد این جشن ها و جشنواره ها و اعطای جوایز باشند. این در حالی است که هنوز بسیاری از روستاها و شهرهای کوچک ما از ابتدایی ترین امکانات و لوازم فرهنگی و هنری محرومند. نه کتابخانه ای، نه رسانه ای، نه جشنی و نه جشنواره ای. نه کارگاهی و نه نمایشگاهی.

همه ی این ها در حالی است که استعدادهای فراوان و سرشاری در دل و جان فرزندان این سرزمین نهفته است که در این روستاها و شهرها همچنان نهفته می ماند.

هنوز بسیاری از فرزندان این سرزمین در کانکس های فلزی و پوسیده ای درس می خوانند که با کوچک ترین گرمایی از حرارت می سوزند و با کمترین سرمایی از سرما یخ می بندند.

هنوز در خیلی از روستاهای این کشور به جز روحانیون مهاجر پای هیچ مسئول فرهنگی دیگری به آن باز نشده است.

هنوز در خیلی از روستاها و شهرهای کشورمان شعر و موسیقی و تئاتر و نقاشی مترادف مفاهیمی همچون طَرب و سبُکی و لهو و لعب و گناه اند و بسیار می شنوید که مردم مثلاً می گویند: دختر را چه به شعرخواندن؟ - بچه ی فلانی مطرب شده! ...

نکته ی تأسف بار قضیه این جاست که در خیلی از این روستاها و شهرها دیش های ماهواره خیلی زودتر از مسئولین فرهنگی دولتی راه پیدا کرده اند و موبایل های دست نوجوانان و جوانان ایضاً...!

امروز و در شرایطی که فرهنگ جهادی بیش از پیش در عرصه های اقتصادی، علمی، اجتماعی و حتی سیاسی به عنوان ضرورتی انکارناپذیر مطرح هست، باید به این نکته توجه کرد که فرهنگ جهادی جز با جهاد فرهنگی محقق و نهادینه نخواهد شد.

امروز نیاز است تا گروه های مختلف اهالی فرهنگ و هنر انقلاب کوله بار پیام های فرهنگی و هنری و آرمان های انقلاب را بر دوش گرفته و نقطه نقطه ی این سرزمین را (به ویژه نقاط دور و محروم) به عنوان مقصد و منزل برگزینند. بی شک تا پیام انقلاب در خود این کشور ابلاغ نشده و نهادینه نشود، صحبت از صدور انقلاب و نگاه جهانی بی معنی خواهد بود.

باید باور کرد که روستاها و شهرهای محروم این کشور که تعداد شهدایشان بعضاً شگفت آور است، دِینی عظیم بر گردن متولیان فرهنگی این کشور دارند و این روزها در بهبوهه ی اقتصاد و سیاست، واقعاً دچار بحران های فرهنگی فراوان شده اند. هرچند هنوز هم روستاها و شهرهای دور و محروم مخازن بی بدیل خرده فرهنگ ها و آیین های مقدس و ارزشمند ما هستند اما دوگانگی فرهنگی در هجوم ضد فرهنگ های غربی و مدرن این روزها روح همین روستاها و شهرهای کوچک و محروم کشورمان را نیز آزار می دهد. عدم معرفی فرهنگ اصیل انقلاب اسلامی و نبود مراکز و برنامه های فرهنگی در این مناطق، به تدریج جای این خُرده فرهنگ های اصیل را با ضد فرهنگ ها عوض خواهد کرد و این جاست که ضرورت جهاد فرهنگی بیشتر خود نمایی می کند.

امید است که اهالی فرهنگ و هنر متعهد و دلسوز انقلاب درجهادی فراگیر عزم خود را در گسترش فرهنگ و هنر انقلاب در سراسر نقاط این کشور، جزم کنند و در این تهاجم بی رحمانه ی فرهنگی نه تنها دفاعی مقدس را بانی شوند بلکه گامی بزرگ و مؤثر در جهت صدور آرمان های فرهنگی و هنری انقلاب اسلامی بردارند. انشاالله.
کلمات کلیدی : سعید تاج محمدی
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.