کد مطلب: 28763
مقاله ولايتي درباره ديدگاه سياست خارجي رهبري
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۲ تير ۱۳۸۷ ساعت ۱۴:۴۶
علي اكبر ولايتي با نگارش مقالهاي به تشريح ديدگاههاي كلان رهبر معظم انقلاب اسلامي در عرصه مسائل بينالمللي و سياست خارجي پرداخت.به گزارش فارس متن اين مقاله كه با نام « ايران چه مي خواهد؟ - ديپلماسي ايران ، 19سال پس از رهبري آيتالله خامنهاي» و به عنوان نظر شخصي ولايتي كه به طور همزمان در روزنامههاي ليبراسيون فرانسه، لوتام سوييس و ريپابليكاي ايتاليا منتشر شده به اين شرح است:«يك طرف اروپايي اخيراً از من سئوال نمود كه ايران را چه كسي رهبري ميكند؟ جواب روشن است، اگر مسئله مربوط به مسائل راهبردي است، رهبر كه بنا بر قانون اساسي اختيارات دارد، تصميم گير نهايي در آخرين مرحله است»قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، رهبر را مرجع نهايي تصميمات كلان در حوزه سياست خارجي برشمرده است. منتخبان مردم كه قانون اساسي پس از انقلاب اسلامي سال 1979 را تدوين كردند، نقشي را براي رهبري تعريف نمودند تا رهبر به دور از تعلقات قواي مستقل سه گانه كشور بتواند با بهرهگيري از ابزارهاي مشورتي متعدد، تصميمات اساسي و راهبردي را در حوزه ديپلماسي اتخاذ نمايد. با اين درك، فرصت مطالعه در تصميمات كلان دوران آيتالله خامنهاي طي 19 سال اخير كه ايشان به عنوان رهبر برگزيده شدهاند، امكان مناسبي را ايجاد ميكند تا در قضاوت نسبت به گذشته و پيشبيني نسبت به آينده واقع بينانهتر بينديشيم.از نظر من، عليرغم اين وسعت دامنه اختيارات رهبري كه با راي مستقيم مردم به قانون اساسي مورد تائيد قرار گرفته است، رهبري ايران تنها در موارد بسيار مهم و حساس دخالت مستقيم ميكنند. دليل اين استفاده محدود از اختيارات چنين است كه ايشان انتظار دارند مسئولين ردههاي ديگر كشور، خود بتوانند بر مشكلات فائق آيند تا در مسير شكل گيري و نهادينه شدن نظام جمهوري اسلامي، رويههاي جديد و برگرفته از آراي جمهور ايجاد شود. فراموش نبايد نمود الگوي جمهوري در ايران جوان و نسبت به تاريخ نظامهاي سلطنتي و ديكتاتوري چندهزار ساله، كم تجربه است.طي اين سالها، رهبري ايران چه در دوره امام خميني(ره) و چه در عهد آيتالله خامنهاي، توجه و رويكرد به تعامل با كشورها و جامعه جهاني را به عنوان يكي از اصول ديپلماسي ايران تثبيت نموده است. به باور ايشان تماس و تبادل با كشورهاي ديگر در صحنه بينالمللي صرفنظر از مذاكرات و امور جاري دستگاههاي اداري دولتهاي پس از انقلاب، ضرورتي براي دفاع از هويت و اصالت انقلاب اسلامي و كيان جمهوري اسلامي ايران بوده و هست. پذيرش هيئت سران كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي، ارسال نامه براي گورباچف و دريافت پاسخ آن توسط امام خميني(ره) يا ارسال پيام آيت الله خامنهاي براي پادشاه عربستان، يا رهبري سوريه و روسيه و يا پذيرش و ملاقات با رهبران و سران بسياري از كشورهاي جهان نمونههاي جدي اين حضور سياسي و قانوني رهبر ايران در عرصه ديپلماسي كشور است.در تمام اين دوران، رهبري ايران، به حقِ حاكميت كشورها و عدم تعرض و تهاجم به مرزهاي ديگران، به عنوان راهي براي حفظ صلح جهاني اعتقاد داشته است. به باور من، اين اعتقاد نه تنها از سر وظايف رهبري بلكه متاثر از شخصيت و باور عميق شخصي آيت الله خامنهاي بوده است. اعتقادي كه فقط حاصل مباحث تئوريك و آكادميك نبوده، بلكه در جريان تجاوز صدام به ايران، ايشان آن را طي حضور در مناطق عملياتي دفاعي و در كنار مدافعان كشور نيز تجربه كردند. در كنار اين، شخصيت آزاد انديش كه انگيزه دفاع از مظلومان براي ايجاد يك جهان عاري از خشونت، كه زمينه حفظ صلح است را نيز فراهم مي كند، سبب شده ايشان هيچگاه در دوران رهبري، موضوع فلسطين و حقوق مردم آن سرزمين را به فراموشي نسپارند و با شجاعت به ارائه نظرات خود در اين زمينه بپردازند. باور عميق ايشان، يك انتخاب دمكراتيك براي تعيين حق سرنوشت سياسي همه مردم اصلي فلسطين است كه امروز در اين منطقه حضور دارند، انتخابي كه اگر همه اعم از مسلمان، يهودي و مسيحي در آن آزادانه مشاركت كنند، نتيجهاش مورد احترام و پذيرش خواهد بود.گفتوگو با حفظ احترام به حقوق طرف مقابل و بر اساس حسن نيت، رويه مذاكراتي ايشان در تمام تماسها و ملاقاتهايي بوده كه طي اين 19 سال با رهبران دنيا داشتهاند. در اين گفتوگوها فقط جايگاه سياسي رئيس يك قدرت بزرگ چون روسيه يا موقعيت اجتماعي يك رهبر مردمي چون سيد حسن نصرالله ملاك قضاوت ايشان نبوده، بلكه عضويت يكسان همه دولتها و مقبوليت اجتماعي همه رهبران سياسي و وظيفه حفظ صلح جهاني است كه سبب شده تا ايشان به دور از تشريفات مرسوم پذيراي آنها باشند.در تمام اين تماسها، اصل مورد توجه ايشان مسئوليت ايران در برابر مسائل جهاني و منطقهاي است. كشور ما در كانون بحرانهاي بزرگ بينالمللي بوده و هست. همسايگي با صدام يا طالبان، به همان اندازه حضور ناوگان و ارتشهاي بيگانه در كشورهاي همسايه، دشوار و آزار دهنده بوده است. طي اين سالها، تحولات مهم و جنگهاي بزرگي در پيرامون ايران روي داد. حمله صدام به ايران و سپس كويت، واكنش نيروهاي ائتلاف در برابر اشغال كويت توسط صدام، فروپاشي شوروي، اشغال شمال عراق توسط تركيه، ظهور طالبان و بروز حادثه 11 سپتامبر، جنگ داخلي در تاجيكستان يا جنگ مذهبي در قره باغ، اشغال سرزمينهاي لبناني توسط ارتش اسرائيل و جنگ آمريكا عليه طالبان و صدام، تنها تهديداتِ متوجه ما نبود. تروريسم، مواد مخدر، برخورد دوگانه غرب با انقلاب ايران، فشارهاي اقتصادي و ضرورتهاي توسعهاي براي جامعه تحصيلكرده و جوان ايران در منطقهاي خاص و با تاريخ و هويتي ديرپا بُعد ديگراين تهديدات و حساسيتهاي كنوني است.با اين همه، رهبري ايران در اين 19 سال بحراني، در مسير هدايت كشور و حفظ انقلاب، توانستند جلوههايي از شخصيت شجاع، مصمم و مسئول خود را نشان دهند. عملكرد ايشان در جهت ارتقاء و تثبيت نقش منطقهاي و جهاني ايران نيز نشان داده كه ايشان با مسئوليت پذيري، ايران را به شريكي موثر در امنيت منطقهاي و جهاني مبدل ساخته و به ادامه اين نقش نيز وفادار هستند. نيرو و پشتوانه ايشان براي هدايت اين كشور حمايتها و مشاركتهاي مردمي است، عاملي كه ايران را نسبت به همسايگان اتمياش به لحاظ دغدغههاي امنيتي متمايز ميكند. از نظر ايشان توان تسليحاتي، امنيت را به ارمغان نميآورد، چرا كه تجربه برخي از كشورهاي واجد توان تسليحاتيِ حتي اتمي، نشان داده است كه اين تسليحات جبران فقدان مشروعيت سياسي و اجتماعي آنها را نميكند.با توجه به اهميت سرنوشت ايران، رهبري ايران در برابر چالشهاي اقتصادي و توسعهاي براي نسلهاي آينده، و حفظ توان و دانش بومي كشور مسئولانه عمل ميكنند. در اين مسير، توانايي و دانش هستهاي صلح آميز كنوني كشور بايد به عنوان ميراث نسل انقلاب براي آيندگان به عنوان يك دستآورد ملي و با اهداف صلح آميز تضمين شده، باقي بماند. پويايي (بالندگي) چنين آرماني در قالب مشاركت جمعي با احترام به ضوابط بينالمللي است كه ايران آنها را پذيرفته ( معاهده عدم اشاعه ) و بر اساس آن تكاليف، از حقوقي نيز برخوردار است، تا به اين وسيله دغدغه هاي مشترك ايران و ديگران پايان پذيرد.»