نظر منتشر شده
۳۰
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 248526
نامه دانشجوی بسیجی به رییس دانشگاه شاهد
بخش تعاملی الف - محمد ایرانی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۰۶:۱۸
عادت ندارم آنقدر رسمی نامه بنویسم که نه شما بفهمید منظورم چه بود و نه من بتوانم منظورم را برسانم. از «کلمه بازی» هم خوشم نمی آید. پس این نوع نوشتن را حمل بر بی ادبی نکنید. من از بچگی یاد گرفتم بدون «شیله پیله» بازی کنم. حتی وقتی که من «گرگ» می شدم و چشم هایم را می بستم تا بقیه «قایم» شوند، زیرچشمی نگاه نمی کردم. به نظرم اخلاقی نیست زیرچشمی نگاه کردن. خصوصا وقتی قول داده ایم بازی جوانمردانه کنیم. خصوصا وقتی که زیرچشمی نگاه کردن من باعث شود، عدالت زیر سوال برود. برای همین بچه محل هایم می گفتند فلانی «گرگ خوبی» است. می دانی! گرگ ها هم خوب و بد دارند.

اولین باری که من را دیدید درباره «قلم زدنم» حرف زدید. گفتید فلانی هم خوب می نویسد، هم قلم خوبی دارد. برای همین است جرات کرده ام برایتان نامه بنویسم. اصلا خودتان گفتید ما آمده ایم که شما دانشجوها رشد کنید. فراموش نکرده اید وقتی که شخصا به من یادآوری کردید، دانشگاه محل آزمون و خطاست. اما حالا جای ما باهم عوض شده است. من هنوز از دانشگاهی که شما مسئولش هستید دفاع می کنم. اما دانشگاهی که شما مسئولش هستید از من دفاع نکرد. زیر قولتان زدید. حتی حاضر نشدید باهم خداحافظی کنیم. من در این مدت تغییر نکردم اما شما تغییر کردید. یادتان رفت که دانشگاه محل آزمون و خطاست. البته من صدای شما را ضبط نکردم برای اینطور روزی. گفتم که بدون شیله پیله بازی می کنم.

خیلی از نقدهای ما را پشت گوش انداختید. تند صحبت کردید. گاهی متهم شدیم به ناآگاهی و سوءقصد داشتن! من اما ناراحت می شدم. گاهی تا صبح نمی توانستم بخوابم. بعد از هرجلسه با شما کلی قدم میزدم. با خودم کلنجار می رفتم. ناخن می جویدم. شما بعد از جلسه به استخر می رفتید. من هیچوقت به استخر نرفتم. بعضی شب های زمستان می ایستادم کنار آخرین ایستگاه مترو که مبادا اتفاقی بیفتد برای خانم های ساکن خوابگاه که دیر می رسند و سرویس ها رفته اند. بیابان خیلی خطرناک است. اما وقتی از شما پرسیدم اگر دختر خودتان هم بود... حرف مرا قطع کردید و گفتید دختر من اجازه ندارد این ساعت شب به خانه برگردد! حتی آن آژانسی را که قول دادید، هیچوقت راه نیفتاد. یکی از خانم های خوابگاه وقتی دیر رسید بغضش ترکید. گریه کرد. به هق هق افتاد. حتی وقت نمی کرد اشک هایش را پاک کند. از گرگ ها می ترسید.

بعدا گزارشی نوشتم که در نشریه چاپ شود. ترسیدیم چاپ کنیم. ترسیدیم متهم شویم به ارتباط با فلان فرقه و فلان حزب سیاسی. من اینجا با صدای بلند می گویم آقای رییس من از شما ترسیدم. خدا را فراموش کردم. ترس از شما برای من بزرگتر شد از خدا ترسی. ترسیدم که برایم پرونده بسازد حراست محترم جنابعالی. پس نشریه را نرم زدیم. قلم نقد را پایین آوردیم. من کوتاه آمدم از گزارش «خوابگاه دختران». اما حالا پشیمانم. از بس که دست می‌گزم و آه می‌کشم/ آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش

ما در دانشگاهی که شما مسئولش هستی حتی نمی توانستیم شکایت کنیم. مسئول محترم نهاد می گفت: اگر شما تایید کنید، تایید می کند. یعنی همه ی راه ها به شما ختم می شد. ما هیچکس را نداشتیم جز شما. شما هم بی مهری می کردید. مجوزها را لغو می کردید و ما را می گذاشتید لای منگنه. بیشتر وقت ها سکوت می کردیم. همان چندباری هم که حرفی می زدیم صدای مرا ضبط کردند. حتما به گوش شما هم رسیده. راستی صدایم مثل قلمم خوب است؟! می خواهید از این به بعد برایتان پیام صوتی بفرستم؟! البته زحمت آوردنش به دوش دوستانی است که همه چیز را ثبت می کنند. بیشتر از فرشته هایی که روی دوش هایمان هستند!

من حتی به بستنی های برنامه های فرهنگی آقای فلانی نمی توانستم نقد کنم. فلانی از ما اژدها ساخت. انواع و اقسام تهمت ها را خوردیم و هیچ نگفتیم. اما این نامه خودمانی است دیگر. می شود حرف بزنیم. می شود بگوییم با ۴۰هزارتومان تبلیغات کردیم و فلانی میلیون ها تومان از پول دانشگاه را صرف زدن بنر کرد. خب بگیرید جلویش را. اما جلوی او را نگرفتید. در عوض دستور دادید من را از خوابگاه بیرون کنند. حتی نگهبان ها تهدید شده بودند که اگر من را بیرون نکنند از حقوقشان کم می شود. من رفتم. از حقوق این بنده خداها کم نکنید. خواهش می کنم کسی را به خاطر من توبیخ نکنید. لطفا فراموش نکنید این یکی را...

مسئول روابط عمومی شما به بنده تهمت زد. معاون فرهنگی شما مرا متهم کرد. خب بگیرید جلویشان را. اما شما با آنها کاری ندارید در عوض دستور دادید من وارد دانشگاهتان نشوم. ممنوع الورود شدم. حتی نگذاشتند بروم پیش استادم. کار درسی هم مجوز ورود می خواهد. راستی عکس مرا که در حراست زده‌اید، زیاد قشنگ نیست. اگر وقت کردید عوضش کنید. البته از فردا ماموران‌تان با دست‌پاچگی عکس را منهدم می‌کنند که اگر آدم کنجکاوی خواست تصویر مرا ببیند، نتواند. من حاضرم یک عکس بهتر برایتان بفرستم. البته اگر اجازه بدهید تا محدوده‌ی دانشگاه بیایم. راستی آن بزرگ‌مردی که می گویید شما را «به اسم» صدا می زند، اگر به بیت ایشان برسد که «دانشجوهای بسیجی» را ممنوع الورود کرده اید، دوباره اسم شما را می آورد؟!
 
کلمات کلیدی : محمد ایرانی
 
رضا
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۰۹:۳۰:۲۱
تبریک به ریاست دانشگاه شلهد (2480685) (alef-10)
 
فاطمه
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۸:۰۳:۳۸
تبریک به رئیس دانشگاه شاهد به خاطر عدالت و قانون مداری .این بسیجی ها خودشون رو از همه بالاتر میدونن. احسنت به رییس دانشگاه که جلو این جور افراد رو میگیره (2481895) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۲۰:۲۰:۱۱
تو رو خدا یکی به داد ما برسه توی این دانشگاه (2482142) (alef-13)
 
مظلوم ...ودیگر هیچ
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۱:۳۰:۵۰
تبریک عرض میکنم جناب رئیس .....براستی که از این گلها زیاد کاشتی (2480991) (alef-13)
 
کارمند سابق
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۲:۰۶:۰۳
با سلام وضعیت کارمندان بهتر از این دوستان نمی باشد .قابل توجه اقای دکتر اگر این مطلب را مطالعه می فرمایند به اطلاع می رسانم چرا پستهایی که تا همین اواخر خالی بود و دانشکدهای سطح شهر دنبال ان نبودند با پیگیری خاص مدیرکل اداری حضرتعالی به برخی از کارمندان از ما بهتر بصورت ویژه و در کو تاه ترین زمان واگذار می شود جز این است که 250 هزارتومان کارشناس مسول به دوستان و نورچشمی ها تعلق بگیرد (2481110) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۲:۲۴:۴۷
آره بعضی از این به اصطلاخ مذهبی ها و ارزشی ها فقط ظاهر دارند و دیگر هیچ. (2481159) (alef-13)
 
علی 12
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۲:۲۹:۱۶
زود قضاوت نکنیم.
باید ببینیم اصل مطلب چه بوده.
البته اصل مطلب را باید بازرسان وزارت علوم بدانند، به من و شما ربطی ندارد. (2481170) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۲:۳۴:۵۴
اگر یک نفر از طیف مخالف نصف این حرف ها را می زد الان در زندان اوین به سر می برد. (2481180) (alef-13)
 
محمد
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۲:۳۷:۱۶
لطفا ایشون رو عوض کنید
بسه دیگه
اعصابه همه را به هم ریخته (2481185) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۲:۵۸:۰۵
با خواندن نامه ات بغض گلویم را گرفت هر چند نمی دانم اصل دعوا بر سر چیست اما هموطن عزیز در تمام دستگاههای کشور ما استبدادی که در لباس تقوی خود را پنهان کرده ریشه دوانده و متاسفانه دراین هیبت نمیشود با ان مقابله کرد چون ان وقت می شوی محارب وحکمت معلوم است پس دردت نهفته به زطبیبان مدعی باشد که از خزانه غیبت دوا کنند. (2481250) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۴:۰۲:۵۵
باسلام
اگر بسيجي بودي استخوان برگلو صبرمي کردي تا نام شهدا بدنام نگردد (2481490) (alef-13)
 
علی
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۴:۲۲:۰۵
نویسنده محترم
اگر یک بار برای شما این اتفاق افتاده
در زمان دولت قبلی دهها هزار دانشجوی اصلاح طلب یا ستاره دار شدن یا محروم شدند یا اخراج شدن یا دادگاهی شدن و ....
پس ببین چه ظلمی بر ما دانشجویان زمان خفقان احمدی نژاد شده.راستی ایا شما تا حالا داخل راهروی دانشگاهتون باتوم خوردید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (2481538) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۴:۵۵:۲۹
رئیس دانشگاه شاهد حتی برای آنانی که نام این دانشگاه به نام آنان است هیچ ارزشی قائل نیست. به قول قدیما «توش خودمو سوزونده، بیرونش مردمو» (2481601) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۵:۵۶:۲۱
بنده کاری به شکوائیه و اختلاف ایشان با دانشگاه ندارم و قضاوتی هم نمی‌کنم.
ولی خدایی اگر دانشجویی مثل ایشان منتسب به جاهای بخصوصی نباشه، شکوائیه‌اش را اینجا چاپ می‌کنید؟ (2481716) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۶:۲۱:۵۱
متن بسیار عالی حرف دل بسیاری از دوستان
امیدوارم دانشگاه شاهد از این وضع امنیتی در بیاد (2481752) (alef-13)
 
حامد نوروزی
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۸:۱۸:۲۲
زنده باد دانشجو (2481924) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۸:۲۳:۰۱
حالا قضیه چی بوده؟!! (2481933) (alef-13)
 
مهدی
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۸:۴۵:۱۸
امان از حب جاه و قدرت طلبی که چشمان انسان را کور می کند...
امان از رئیسی که در نبود قوانین شفاف، علایق و سلایق خود را ترازوی اعمال دیگران می کند...
امان از...

دوست عزیز...من نیز کمی تا قسمتی با تو همدردم...با این تفاوت که عنوان بسیجی نیز به همراه نداشتم...البته تا مرز اخراج نیز پیش نرفتم ولی بی دردی برخی مسئولین دانشگاهمان مرا به کلی از شرایط اجتماعی نا امید کرد...به نظر من دلیل ریاست چنین مسئولان بی مسئولیتی بر ما، عدم اراده ی ما در تغییر اوضاع می باشد... (2481984) (alef-13)
 
رامین
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۹:۰۴:۱۴
از دانشگاه انحصاری توقع بیشتر از این نیست! آی مسئولان به داد این دانشگاه برسید. (2482020) (alef-13)
 
یکان
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۹:۲۱:۰۱
برای این رییس دانشگاه متاسفم، چیزی برای گفتن درباره ایشان ندارم؛
اما دوست گرامی یک پرسش از شما:
آیا بنرهای میلیونی و بستنی های جلسات فرهنگی عمر یک ساله و مقارن با ریاست یک غیرخودی در دانشگاهتان دارد و یا پیش از آن هم بوده، چنانکه دیده ام و دیده اند!؟
با شما "صرف نظر از قید زمان" کاملا موافقم.
رییس دانشگاهتان درست می گوید، خیلی خوب می نویسید؛ در شگفتم که چرا پیش از این نمی نوشتید!!!!
ولی بدانید عکس خیلی ها را پیش تر از شما در بورد دانشگاه زده اند.
اتفاقا از آنها عکس بهتری گذاشتند؛ نمی دانم، شاید چون عکاسش حرفه ای بوده؛ احتمالا شما آقای عکاس را خوب بشناسید!
"دانشجوی بسیجی"، برادر؛
ما را هم ممنوع الورود کردند...
راستی؛
به شما چند "ستاره" دادند!؟ (2482044) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۱۹:۲۷:۲۲
مسئولین باید رسیدگی کنند. (2482056) (alef-13)
 
بانو
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۲۱:۱۳:۴۳
تجربه به من ثابت کرده هر ماجرایی دو سر داره و حرف هر دو طرف رو باید شنید. (2482209) (alef-13)
 
ناشناس
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۲۱:۱۵:۱۱
سلام.بنده هم متاسفانه دانشجوی دانشگاه شاهد هستم.البته این به اصطلاح دانشگاه فرق چندانی با یک زندان خارج از شهر ندارد.جایی که هیچ احترامو شخصیتی برای دانشجویان قائل نمیشن و به هر طریقی هر شخصی حتی خدمه دانشگاه هم به دانشجویان برچسب میزنن.کاش این دانشگاه منحل بشه و یا اصلاح که البته غیر ممکنه.با تاسف فراوان برای تمامی دانشجویان (2482213) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۲۱:۲۷:۲۱
البته هرکس که به تنهایی به محکمه بره،حاکم برمیگرده،با خواندن این نامه حق را به شما دادم ولی نفهمیدم جریان چیه؟ (2482227) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۸-۲۰ ۲۲:۰۷:۳۷
چندان مفهوم نیست! (2482274) (alef-13)
 
آزاد
۱۳۹۳-۰۸-۲۲ ۱۱:۲۱:۴۶
موضوع اختلافات نامعلوم است و نمي شود قضاوت كرد اما خوش بحال شما كه مي تونيد از امتياز بسيجي بودن براي بيان مظلوميت خودت! استفاده كني و مطلبتو اينجا منتشر كنند (2484809) (alef-10)
 
دانشجوی شاهد
۱۳۹۳-۰۸-۲۴ ۲۲:۳۳:۳۷
روی صحبت من با شخص شماست آقای ایرانی. مشکل دانشجوهای غیر دانشکده فنی همیشه همین است. دکتر ثقفی را از دور می شناسند...
حراست و معاونت فرهنگی به کنار. اما راجع به شخص دکتر ثقفی اینگونه سخن گفتن صرفا ناشی از جهل یا غرض است...
دانشگاه هزار و یک ایراد دارد. من هم دانشجوی دانشگاه هستم و گلایه دارم. اما طوری حرف میزنید که انگار دکتر تک تک این مشکلات را به دست خودش ایجاد کرده و بعد هم مصرانه مراقب است تا رفع نشوند و افرادی مثل شما در عذاب باشند. دکتر بسیار انسان زحمت کشی هستند و همین بیایانی که از آن سخن میرانید را به محلی شبیه دانشگاه تبدیل کرده اند برای درس خواندن من و شما. و اگر سنگ اندازی افراد بهانه گیر نباشد سایر زحماتشان هم نتیجه میدهد.
تا به حال سر کلاس دکتر نشسته اید تا ببینید موقع عینک زدن مجبور هستند از دهانشان برای باز کردن عینک کمک بگیرند؟ تا به حال با یک دست یک کتاب قطور را ورق زده اید تا بدانید چقدر مشکل است نگه داشتن کتاب در صفحه ی مورد نظر و مراجعه ی مکرر به میز برای کشیدن ادامه ی شکل مدار؟؟
قطعا نمیدانید....
دکتر دستش را داد تا شما امروز در آرامش باشی و شما به استخر رفتنش ایراد میگیری؟؟
دکتر دستش را دادو شما هم با دست مبارکت خوب بر علیه ش قلم میرانی...
دست مریزاد... (2490289) (alef-10)
 
سینوس
۱۳۹۳-۰۸-۲۵ ۱۶:۵۰:۵۷
چه ربطی داره؟
ایشون جانباز هستن... خیلی خوب. احترامشان هم واجب ولی چه ربطی به مدیریت شون داره. خب مدیر خوبی نیست. جانبازان همه عزیزن ولی دلیل نمیشه که مدیر خوبی هم باشن... (2491991) (alef-13)
 
راز
۱۳۹۳-۰۸-۲۵ ۱۶:۵۳:۱۵
زنده باد آقای ایرانی
تورو خدا نظر منو نشر بدید... این دانشگاه با این مدیرش مارو داغون کرده تا انتقاد هم میکنیم میگن اصولگراست حرف نزنید... ایشون رو ببرید یه جای بهتر. فقط ببریدش (2491995) (alef-13)
 
رضوان
۱۳۹۳-۰۸-۲۵ ۱۵:۲۰:۱۱
یاد بسیجی های دهه 60بخیر......... چی بودیم؟ چی شدیم !...........دریغ از ذره ای از خودگذشتگی وپاگذاشتن برروی نفس اماره....وای خدای من...بااین سرعت سرسام آوردربی اخلاقی ازکجاسردرخواهیم آورد.خدایا خودت کمکمان کن. (2491819) (alef-17)