چشمان درخشان تو تا جام گرفتند
این مردم آشفته چه آرام گرفتند
بیشبهه نخستین شعرا طرز غزل را
از شیوۀ چشمان تو الهام گرفتند
تا گوشهای از صدق و صفا را بنمایند
رفتار تو را آینهها وام گرفتند
مستان تو هر چند غریبان جهانند
از راهِ نشان دادن تو نام گرفتند
در وهم نمیگنجی و بیچاره جماعت
از بیخبری دامن اوهام گرفتند
آنان به سلامت به سرانجام رسیدند
کز سینۀ مشروح تو اسلام گرفتند
در پردهای و پرتو می هوش مرا برد
چشمان درخشان تو تا جام گرفتند
*******
تو زندهای که درختان هنوز میرویند
دلیل ِ روشنِ من، جویها که میجویند
هر آنچه هست شدیداً به سوی تو جاری ست
و بادها که زمین را به وجد میپویند
پیمبران نفسهای طاهرت هستند
و ابرها که زمین را به شور میشویند
تویی که مینگری از دریچههای نگاه
تمام پنجرهها با تو از تو میگویند
در اشتیاق رسیدن به دیدنی که تویی
تمام آینهها تشنۀ فراسویند