توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 237555
بد اقبالي هاي جغرافيايي
بخش تعاملی الف - سينا شهيدا
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۵۸
پس از گذشت يك رمضان داغ و طولاني، من ناسيوناليست مسلمان معتقد منتقد، بالاخره تسليم غرولند همسر و فشار دختربچه ام شدم و در معيت مادر، خاله و مادريزرگ عيال، دل به سفر سپردم. سپس، به مصداق ضرب المثل معروف سري كه درد نمي كند را دستمال نمي بندند و براي سد كردن راه هاي متعدد بهانه جويي همسر مربوطه، يك پكيج كامل از خانواده اش را به عنوان همسفر گلچين نموده و تمامي خانواده خود از درجه يك تا سه را نقدا" حذف و با اعصاب راحت دل به سفر سپردم.

بيماري پدر و لزوم پرستاري مادر از ايشان و نيز بارداري خواهر دلايل متقن و محكمي بود كه همسر گرامي بيان فرمودند و نتيجه گرفتند الّا و بلّا حضرات مزبور بايد از همراهي با ما معذور باشند كه به دليل پرهيز از درد سر مورد قبول واقع شد.

از اصفهان تا خوانسار در حدود ۱۵۰كيلومتر فاصله بود كه در حدود دو ساعت طي نموديم.

بخش خصوصي، پارك سرچشمه را از شهرداري اجاره كرده بود و بدون هيچگونه خدماتي قابل توجّهي و بدون پيش بيني محل پارك و محل اسكان، و بدون در نظر گرفتن اين نكته ي بديهي كه هر مكان محدودي گنجايش تعداد محدودي ماشين و مسافر را دارد از هر خودرو ۴۰۰۰ تومان نا قابل ورودي مي گرفت و اجازه ورود مي داد. اگر مي خواستي وارد شوي مثل يك قيف، بايد ساعتي جنگ اعصاب را تحمل مي كردي تا از آن دهانه باريك رد شوي و بعد مشكل بزرگ رخ مي نمود. جاي سوزن انداز نبود و همين طور حيران و سرگردان براي پيدا كردن جاي پارك ماشين سرت مانند پنكه، مدام به اين سو و آن سو مي چرخيد. نعوذ بالله من قضاء السّوء. طرفه اينكه مامور پليس با چشم مي ديد كه خلق الله، مضطرب و مستاصل در به در به دنبال يافتن جاي پارك هستند و پيدا نمي كنند، با اين اوصاف، راه به راه آن ها را جريمه مي كرد تا به وظيفه قانوني خود عمل كرده باشد. دلم مي خواست از او مي پرسيدم پدرت خوب، مادرت خوب، خداوكيلي در اين اوضاع قمر در عقرب، اگر خودت در اين باتلاق، گير كرده بودي چه كار مي كردي؟

با مكافات و انّا انزلناه، ماشين اصغر آقا – شوهر خاله عيال مربوطه- را در محل نيمه مناسبي جا داديم و مادرزن عزيز را پشت رل نشانده و مانند حجاج، هروله كنان به دنبال يك مكان مناسب براي پارك ماشين به اين سو و آن سو مي دويديم.

التماس كنان از هر صاحب ماشيني مي پرسيديم: تشريف مي بريد؟ و طرف، مانند قصابي كه به برّه ي بينوا نگاه غضب آلودي بيندازد سراپاي ما را با خشم و استهزا ورانداز مي كرد و سرش را تكان مي داد كه نه. ناگهان سخن نغز "در نوميدي بسي اميد است" از قول به فعل در آمد و شبه معجزه اي رخ نمود و مسافري عزم رفتن كرد. همسفران را براي همكاري و رزرو جاي پارك ماشين كه حكم كيميا را داشت بسيج كردم و با هماهنگي كامل و با چند بار عقب و جلو كردن، ماشين را و روح و روان خود را به ساحل آرامش رساندم و چند نفس عميق كشيده و خدا را شكر و به عمر و عزّت مسافر مذكور دعا كردم.

در حاشيه ي تفرّجگاه سرچشمه خوانسار، مكاني براي برپاكردن چادر پيدا نموده و همانجا ساكن شديم.

پس از صرف غذا، با همسفران در حوالي چشمه و آبگير پايين دستي، چرخي زديم و مسافراني را ديديم كه چون زنبوران عسل، در چادرهاي كندو مانند، در رفت و آمدند و جاي سوزن انداز نيست تا رهگذران به راحتي عبور كنند.

كانال ها و حوض هاي آب، مملو از زباله هاي متعدد، متنوع و رنگارنگي بود كه آيينه ي تمام نماي سليقه، فرهنگ و شخصيت انسانهايي است كه از طبيعت خدادادي، زيبايي مي گيرند و زشتي و پلشتي تحويل مي دهند.

اين هم از بداقبالي هاي جغرافيايي است كه اينگونه تفرجگاه ها و آثار باستاني و جهاني، به جاي بعضي كشورها، در اين سرزمين است كه آلوده اش كنند و بر در و ديوارش يادگاري بنويسند و كمر به نابودي اش ببندند.

از گرماي ۴۰ درجه اي روزانه اصفهان تا خنكاي ۱۰ درجه اي خوانسار دو ساعت بيش فاصله نيست.

وقتي دست سخاوتمند كردگار اين طبيعت چهار فصل را به ما ارزاني داشته است چرا مانند بعضي ملل كه داشته هاي ملّي و ميهني خود را چون جان شيرين عزيز مي دارند و چون فلان گردشگر خارجي كه پاي برهنه در ميدان امام اصفهان راه مي رفت تا كفش هايش سنگفرش هاي ارزشمند ميدان را نخراشد و ديگر گردشگر آسياي جنوب شرقي كه تمام وجودش محو زيبايي هاي مسجد جامع اصفهان بود، براي دنيا دنيا زيبايي و شگفتي اين سرزمين دل نسوزانيم؟

تا كي از بندر تركمن تا آستارا، زيباترين سواحل دنيا را به زباله دان تبديل كنيم؟

گفتنش سخت است كه اگر نمي توانيم بافرهنگ باشيم دعا كنيم به فرض محال، جاذبه هاي گردشگري و باستاني ما، در جغرافيايي قرار داشتند كه برايش ارزش قائل مي شدند يا كساني متولي اداره ي آن ها بودند كه شايسته ي اين كار بودند.

مگر بسياري نگفته اند كه در فلان كشور در هزاران كيلومتر سواحل، اثري از زباله نبود و مگر قرار است ما تا قيامت اينگونه بي مبالات و بي فكر باشيم؟
 
کلمات کلیدی : سينا شهيدا