نظر منتشر شده
۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 298214
اندر حکایت عناوین و القاب
بخش تعاملی الف - علیرضا طالب زاده
تاریخ انتشار : سه شنبه ۷ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۱۸


از کتاب های درسی و دانشگاهی گرفته تا کتاب های داستانی و سرگرم کننده هر کتابی در حیطه تاریخ معاصر ایران را ورق بزنیم وقتی به دوره قاجار می رسیم و خدمات و اقدامات امیرکبیر در دوره سه سال و سه ماه صدارتش را مرور می کنیم معمولا اولین شماره از این اقدامات و اصلاحات ردیف شده با جملات زیر یا با کلماتی دیگر با همان مفهوم توصیف می شود:

«الغای لقب های دراز و بی معنی، و اکتفا به کلمه جناب، حتی نسبت به مقام صدارت» یا در جای دیگر «محدود کردن القاب و عناوین فراوانی که دربار بدون احتساب به افراد می داد.»

شاید نگه داشتن عنوان «جناب» برای این بوده است که جامعه ظرفیت این تغییر ناگهانی را نداشته و احتمالا به نوعی برای جلوگیری از واکنش های تند صاحب منصبان و درباریان بوده است. هرچه که باشد این اصلاح قدمی مثبت برای پیشرفت و نشان دادن این که القاب طویل، ساختگی و دهان پرکن ارزشی نداشته و تنها در حد لفظ و حرف و صوت می باشد.

می توان گفت دلبستگی و علاقه به عنوان و لقب و استفاده از آنها ریشه تاریخی و فرهنگی در ایران دارد. چرا که از زمان های قدیم حاکمان، شاهان و ارباب قدرت و سلطان وقت برای قدردانی از خدمات برجسته و مهم زیردستان و درباریان خود یا به عللی دیگر به آنها عناوین و القابی اعطا می کردند.

این عنوان ها و القاب تا آخر عمر همراه با اسم شخص باقی می ماند و حتی به نسل های بعدی هم به ارث می رسید. زمانی که سلطان قدرقدرت یکی از اطرافیان خود را به عنوانی مفتخر می کرد این عنوان ارزشی بالاتر از سکه و زر و اندوخته مادی داشت و فرد همیشه به آن می بالیده است. شاعران هم علاوه بر دریافت خلعت و سکه و زر به القابی از طرف شاه به خاطر خدمات لبی و مدح و ثنای ولی نعمت خود مخصوصا وقتی آن را در حضور شاه می خواندند مفتخر می شدند که ارزش و احترام شاعر و طبقه اجتماعی او را بالا می برد و حسادت هم صنفان خود را هم برمی انگیخت.

می توان این بحث را به حیطه های مذهبی و شرعی هم تعمیم بدهیم: سفر حج و زیارت قبور ائمه مخصوصا مرقد سالار شهیدان در کربلا و زائر مشهد مقدس شدن علاوه بر فیوضات معنوی که نصیب شخص می کرد به اضافه شدن عنوان های حاجی، کبلایی یا کربلایی و مشهدی به اول اسم منجر می شد. این عنوان ها به شخص پرستیژ و موقعیت اجتماعی برتر می داده و برای او ارزش و احترام به ارمغان می آورد. همچنین این عنوان ها درجه بندی و سلسله مراتب خاص خود را داشت. مثلا عنوان حاجی در نظر مردم از یک مشهدی بالاتر بود. با گذشت زمان و آسان شدن مسافرت ها به تدریج عنوان های مشهدی و کربلایی کمتر مورد استفاده قرار گرفت.

با صرف نظر از قضاوت در این مورد که استفاده از عنوان و القاب خوب یا ناپسند است و نیز تحقیق و توصیف در این باب را به اهل فن و متخصصان واگذار می کنیم. آنچه انگیزه برای نوشتن این مطلب به دست داد تمرکز روی یک معضل اجتماعی است که در جامعه امروز رواج پیدا کرده و در جریان است: جعل عنوان و استفاده افراطی و های لایت کردن آن به خاطر منافع شخصی و برای خوشایند شخص و خطاب قرار دادن او با عناوین اغراق شده و افراطی یا عناوینی که شخص فاقد آن است.

مثلا کسی که مکه را ندیده است «حاجی» خطابش کنیم یا به این جمله توجه کنید: «جناب آقای حاج دکتر محبعلی میاندوآبی، مقدم شما را گرامی می داریم.» شاید اگر امیرکبیر زنده بود با دیدن این عنوان دراز سر خود را به علامت تاسف تکان می داد و افسوس می خورد که زحماتش برای حذف القاب و عنوان ها برباد رفته است.

در یکی از داستان های ادبیات معاصر، قهرمان داستان وقتی در مکانی جدید ساکن می شود برای جلب نظر مثبت اهالی به دروغ این طور القا می می کند که به حج مشرف شده است و از زنش هم می خواهد که در جمع او را حاجی خطاب کند و وقتی حاجی خطاب می شود غرق سرور و لذت و کیفور می شود. اندکی به زمان حاضر نزدیک شویم: وقتی دکتر نیستیم و دکتر خطاب می شویم سروصدایمان در نمی آید، وقتی در نامه ای پروفسور یا استاد خطاب می شویم خوشمان می آید. آیا زمان آن نرسیده است که حداقل القابی را که واجد آنها نیستیم را حذف کنیم و در برابر آنها واکنش نشان دهیم؟ به نظر نگارنده حذف القاب و عناوین چه واقعی و چه غیرواقعی و دروغین و اکتفا به اسم یعنی همان کاری را که امیرکبیر کرد از اقدامات ضروری است.

ناگفته پیداست که وقتی رسم یا پدیده ای چه درست و چه نادرست ریشه در فرهنگ و تاریخ دارد ریشه کن کردن و زدودن آن کاری شاق و زمان بر است. امیرکبیر موفق شد به آن سروسامانی دهد و استفاده از عناوین و القاب تا دهه ۶۰ به صورت منطقی و معقول ادامه پیدا کرد اما در دهه های اخیر ورق برگشت و القاب و عناوین در لباسی دیگر ظاهر شده و شاهد نوعی هرج و مرج در استفاده از آنها بوده ایم.

عناوین از نظر زبانشناسی به غیر از معانی لفظی با خود محتوای زیادی را حمل می کنند و حاوی پیامی غیرمستقیم و یک طرفه هستند که قضاوت ما را هم با خود دارد. برای مثال با شنیدن اسم شخص نادیده و نشناخته ای که عنوان «سید» را بر سر اسم خود دارد قضاوت خود را کرده ایم: شخصی مقید به شعائر مذهبی، نمازخوان، منصف و .... در حالی که در عالم واقع ممکن است شخص هیچ یک از این ویژگیها را نداشته باشد.

نکته دیگر قصد و غرضی است که در پشت استفاده از عناوین و القاب نهفته است. شاگرد مکانیکی را مهندس صدا می زنیم تا در کار خود دقت لازم را داشته و به حد کافی وقت برای تعویض تسمه تایم ماشینمان صرف کند. برگردیم به وضعیت حاضر و معضلی که ذکرش رفت. شاید داستان از آنجا آغاز شد که برای استقبال از یک مقام سیاسی رده بالا که عنوان «حجه الاسلام» داشت از عنوان «آیت الله» در بنرها و پلاکاردها در یکی از شهرها استفاده کردند.

در عصر مدرن در حالی که جهان پیشرفته هر چه بیشتر به سمت حذف القاب و ساده کردن اسامی در حد یک اسم کوچک پیش می رود اما در این گوشه دنیا ما در مسیری در خلاف جهت جریان آب در حرکتیم. در عین اینکه استفاده از عناوین در ممالک پیشرفته شرایط و ضوابط خاص خود را دارد گرایش غالب در آنها حذف القاب و عناوین از اسم هاست. حتی ممکن است در این جوامع خطاب کردن کسی با عنوان پروفسور یا دکتر که فاقد این عناوین است نوعی بی احترامی تلقی و واکنش منفی از طرف شخص را همراه داشته باشد. حتی در کشوری مانند بریتانیا که عناوینی مانند سر، دوک، کنت، کنتس همچنان دارای اعتبار است فقط در موقعیت هایی خاص از این عناوین استفاده می شود.

اما داستان استفاده از عناوین و القاب غیرواقعی و بدون سند و مدرک و جذابیت این عناوین در کشور تا آنجا پیش رفت که حتی یکی از وزیران دولت گذشته را هم آلوده و قربانی کرد. ماجراهای دانشگاه هووایی را هم می شود به این لیست افزود.

کسب وجه و پرستیژ اجتماعی، محبوبیت و موقعیت اجتماعی ممتاز و پیشی گرفتن بر حریف از طریق افزودن عناوین به اسم شریف در مواردی معدود و مخصوصا با نزدیک شدن فصل های انتخاباتی ما را به کارهای عجیبی وادار می کند: با اینکه گروهبانی بیش نیستم اما دوست دارم در مکاتبات و بنرها مرا سرهنگ و یا سردار بنامند، بلافاصله بعد از انتخاب شدن در شورای شهر از اقوام دور و نزدیک می خواهم در بنرهای تبریک خود مرا مهندس خطاب کنند یا اعتراضی به اینکه مرا استاد خطاب کرده اند نمی کنم، با وجود تحصیلات محدود حوزوی از کسی یا کسانی که مرا دکتر خطاب می کنند و در بنرها با حروف درشت این عنوان را جلوی اسم من می نویسند یا در جلسه ای یا سخنرانی مرا با این عنوان خطاب می کنند تقدیر و قدردانی کرده و آنها را خیلی تحویل می گیرم، با این که به زور می توانم طبلی را بنوازم استاد را برازنده خود می دانم و به کسی که این عنوان را فراموش کند اخم می کنم. سرکارگر طرح های شهرداری هستم اما به کمتر از عنوان مهندس راضی نمی شوم و با زبان بی زبانی به همه تفهیم می کنم که مرا آقای مهندس صدا بزنند، چون پست مهمی بدست آورده ام باید همه مرا با بالاترین عنوان های نطامی مانند سردار بنویسند و صدا بزنند و بدتر از همه اینکه خودم از همه می خواهم مرا سردار بنامند، فرش زیر پایم را می فروشم تا شهریه تحصیل دکترایم را بدهم تا با این عنوان خطاب شوم، ماشین و خانه ام را به حراج می گذارم تا شهریه پردیس و هزینه نگارش پایان نامه را بپردازم تا به عنوان دکتر مفتخر شوم.

اگر چه خودم به خوبی به این مساله واقفم که عددی نیستم اما هزینه پارچه و بنر را خودم تقبل می کنم تا در آن مرا با عنوان استاد خطاب کنند، کتاب سازی می کنم تا پروفسور خطاب شوم، بی خبر از نرم افزارهای فوق پیشرفته با ذهن ساده خود مقاله و چکیده جعل می کنم تا در ژورنال ها خارجی منتشرش کنم تا خبرش را به در و دیوار و سایت بزنند، در تلگرام همراه اسم خود عنوان دکتر می آورم، نام کاربری خود در فیس بوک یا اینستاگرام را با استاد و مهندس مزین می کنم، در آدرس ایمیلم حتما کلمه دکتر را قید می کنم، به دروغ خود را دکتر یا دانشجوی دکتری معرفی می کنم، تا خود را بیشتر از آنچه هستم نشان دهم. در سخنرانی هایم خودم را استاد خطاب می کنم. با یک مقاله که در یک هفته نامه استانی به چاپ رسانده ام خود را روزنامه نگار معرفی می کنم یا کارشناس و متخصص در مسایل سیاسی یا تحلیلگر آموزش و پرورش یا خاورمیانه جا می زنم، با یک وبلاگ فکسنی که تنها دو خط مطلب در آن به چشم می خورد خود را وبلاگ نویس معرفی می کنم و... و همگان واقفند در همه این موارد علم و دانش، عملگرایی و کارمحوری محلی از اعراب ندارد ونقشی ایفا نمی کند بلکه تنها عنوان است که می ماند و برای ما مهم است.

با وجود نقش موثر بازیگر اصلی این نمایش کمدی یعنی خود شخص، اطرافیان و طرفداران هم نقش پررنگی را به خاطر منافع و مزایای شخصی از روی تملق و خوشایند بازیگر نقش اول ایفا کرده و باعث تشدید و تشویق استفاده از عناوین و القاب آن چنانی می گردند. ممکن است این بازی حالت رقابت هم به خود بگیرد، برای مثال در انتخابات برای عقب نماندن از رقیب می توان به جعل عنوان دست زد. تحرک نمایندگان مجلس یا کاندیداها برای دانش اندوزی و علاقه و اشتیاق آنها برای کسب مدارک بالاتر و استفاده های مشروع از آن با نزدیک شدن به انتخابات را برای سیاسی نکردن موضوع به این حیطه وارد نمی کنیم.

برای ساماندهی و سازمان دهی وضع موجود و حل این معضل اجتماعی و جلوگیری از بی نظمی و هرج و مرج در استفاده از عنوان های دراز و دهان پر کن و غیرواقعی مخصوصا با نزدیک شدن به انتخابات پیش رو چه باید کرد؟ شاید افزایش آگاهی و شناخت عموم و خودکنترلی می تواند قدم اول باشد چرا که این خود مردم و مخصوصا اطرافیان و طرفداران هستند که به این اقدام دامن می زنند. مهم تر از همه واکنش فوری و منفی و در محل خود فرد در مواجه با این عناوین غیرواقعی هم عامل مهمی است و بی تاثیر نخواهد بود.

در گزارشی هایی که برای جلسات شورای مشورتی یکی از وزارتخانه ها تهیه و به صورت تایپ شده به تک تک حضار می دهم یا به ایمیل آنها می فرستم در بالای هر گزارش جمله زیر را به صورت ایتالیک قید می کنم:

توضیح: در هیچ جای این گزارش برای اسامی از عناوین (آقای، خانم، حاج آقا، مهندس، دکتر و .....) استفاده نشده است و تنها به ذکر نام اکتفا شده است.

رضایت رییس جلسه و استقبال اعضا از این جمله نشان می دهد که می توان به تدریج از طریق فرهنگ سازی این معضل را از جامعه زدود. راه حل دیگر می تواند ارسال بخشنامه و دستورات اداری به ادارت و سازمان ها برای حذف عناوین یا خودداری از به کار بردن عناوین و القاب غیرواقعی و دروغین برای سروسامان دادن به این وضع باشد. به خاطر منافع کشور و ملت رسانه ها مخصوصا صدا و سیما می تواند زننده استارت باشد. اگر نتوان برای عناوین واقعی و مستند دلایل قانع کننده ای برای حذفشان آورد مطمئنا می توان جلوی عناوین غیرواقعی و نادرست را گرفت. گزینه دیگر برای برخورد با استفاده از عناوین و القاب جعلی و اغراق شده، متوسل شدن به مجازات و در نظر گرفتن جریمه است. و اگر اینها جواب نداد امیرکبیر دیگری باید در راه باشد که بیاید و.....
 
سعید تمر
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۴-۰۷-۰۷ ۰۹:۴۵:۳۱
سلام
موضوع جالبی است و راه حل هم خوب بود.
ای بسا نظام اداری از این بخش نامه استقبال هم بکند و دیگر مدیران را زحمت اخذ مدارک بالاتر ندهد!

الغرض، رسانه ها هم باید در این فرهنگ سازی نقشی برعهده بگیرند و مطالبشان را صرف اینکه نویسنده اش لقب دکتر اول اسمش گذاشته است با اعتماد بنفس بالا منتشر نکنند یا اگر منتشر می کنند بدون القاب را هم وقعی نهند!
[درست می گویم دوستان سایت الف؟] (3221876) (alef-11)
 
آقای نحوی
۱۳۹۴-۰۷-۰۷ ۱۲:۰۰:۲۴
من دوست دارم این‌طوری خطاب شوم:‏
سرور عالی‌قدر، مایۀ فخر و مباهات، جناب آقای سناتور لُرد حاج کربلایی دکتر مهندس امیر سردار ‏نحوی
متأسفانه فعلاً فقط واجد عنوان «آقا» هستم. چند سال پیش هم یکبار حج عمره رفتم، که گویا با اون ‏‏«حاجی» واقعی حساب نمی‌شم.‏ (3222447) (alef-11)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.