تهران، خیابان آشیخ هادی(نامههای احمد شاملو به ع. پاشایی)
ناشر:
چشمه، چاپ اول ۱۳۹۳
شمارگان ۱۵۰۰ نسخه
۱۹۸ صفحه، ۱۱۰۰۰تومان
فروشگاه اینترنتی شهر کتاب، این کتاب را تا یک هفته پس از معرفی، با
۱۰% تخفیف ویژه عرضه میکند، در صورت تمایل
اینجا کلیک کنید.
****
«از صبح توی اتاق کار من که جلوی خانه است و به معبر نگاه میکند، مینشینیم؛ ظاهراً هر دو سرگرم کارهایمان هستیم، به همدیگر چیزی نمیگوییم و به روی هم نمیآوریم، اما هر دویمان زیر چشمی مراقب خیابانیم که چه موقع جیپ ادارهی پست میرسد...»
آنچه آمد بخشی از نامه احمد شاملو به ع. پاشایی از آمریکاست، در زمانی که هنوز نامهنگاری مهمترین وسیله برای ارتباط با دوستان و آشنایان بود و رسیدن هر نامه، بهخصوص برای افرادی که از نزدیکانشان دورافتاده بودند، بسیار خوشحالکننده و شوقانگیز به شمار میآمد. البته این حس و حال مطبوع، برای نسل امروز تجربهای درکنشدنی محسوب میشود، بهخصوص وقتی با تلفن همراهی در جیب، هر لحظه که اراده کنی میتوانی با هرکس که بخواهی در قارهای دیگر سخن بگویی (حتی به شکل تصویری) و یا پیام مکتوب خود را با یک کلیک، در کسری از ثانیه راهی آنسوی مرزها کنی و... با این احوال بدیهیست انتشار کتابهایی از سنخ کتاب «تهران، خیابان آشیخ هادی» برای چهرههایی که به نسل امروز یا نسلهای بعد تعلق دارند، منتفیست (تصورش را بکنید روزگاری بخواهند مجموعه ایمیلهای یک نویسنده را منتشر کنند!).
اما خوشبختانه در گذشته نه ایمیلی بود، نه پیامکی و نه تلفن همراهی و نامه نوشتن برای خود مراحل و مناسکی داشت و حتی گاه نامههای برخی از این هنرمندان، کم از نوشتههای ادبیشان نداشت و حداقل اینکه انتشار این نامهها محملی بود برای شناخت بهتر کسانی که کنجکاویم بهتر بشناسیم. «تهران، خیابان آشیخ هادی» مجموعهی نامههاییست از «احمد شاملو» برای «ع.پاشایی» که در ایام دوری آنها از یکدیگر نوشتهشده است. نامههایی از روگاری سپری شده، یادبودهایی از سنتی در نوشتن و جویای احوال یکدیگر شدن که خود نیز روزگارش سپری شده است.
آشنایی پاشایی با شاملو به سال ۱۳۳۷ برمیگردد، زمانی که کتابِ «هوای تازه» را از کتابفروشی انتشارات نیل میخرد و اندک زمانی بعد (به قول خودش) شاملوخوانی حرفهای میشود و هنگام تدریس ادبیات در دبیرستان، برای شاگردانش مدام از شاملو و اشعارش حرف میزند. در اواخر دهه چهل شاملو مجله خوشه را منتشر میکند، ع. پاشایی هم ترجمههایی برای او میفرستد. و سرانجام: «تابستان ۱۳۴۷، روزی از ادارهى آموزشوپرورش به من زنگ زدند که آقایی آمده اداره آدرس شما را میخواهد. اسمش را پرسیدم، گفتند آقای شاملو. مستخدم اداره ایشان را به طرف منزل ما میآورد که بین راه به آنها رسیدم. احمد شاملو بود.»
با چنین پیشزمینهای از همان اولین دیدار، ارتباطی دوستانه و نزدیک بین آنها برقرارمی شود. شاملو که برای ساختن فیلمهایی مستند به شمال آمده، دربارهی کتاب کوچه با پاشایی مشورت میکند و همین نقطه آغاز سه دهه همکاری و دوستی نزدیک آنها میشود.
نامهنگاریهای میان «شاملو» و «پاشایی»، مربوط به ایامیست که شاملو در خارج از کشور به سر میبرده. بخش عمده نامهها به نیمه دوم دههی ۵۰ که شاملو به دلایل سیاسی کشور را ترک کرده برمیگردد. بخشی هم حاصل نامهنگاریهای آنها در سالهای پس از انقلاب است، در زمانی که شاملو برای درمان بیماری یا سخنرانی در دانشگاههای مختلف به خارج از ایران سفر کرده است.
«پاشایی» در توضیح نامههای منتشر شده آورده است: «در همه جای دنیا مرسوم است که نامههای بهجامانده از چهرههای سرشناس و محبوب بعد از مرگشان در اختیار عموم قرار بگیرد، این نامهها هم با همین منظور منتشر میشوند. نامههایی که میتوانند گوشههایی از زندگی و دغدغههای شاعر را نشان بدهند. این نامهها همگی حالوهوایی این چنینی دارند، نامههایی هستند که شاملو بیشترشان را وقتی در سفر بود برای من نوشته است و کمابیش همهی نامهها به زندگی روزمرهی او و دغدغههایش میپردازند و وجه ادبی ندارند.»
شاملو با پاشایی رابطهای ویژه داشته، علاوه بر دوستی و همکاری، پاشایی همواره در حکم وکیل شاملو پیگیر کار نشر آثار او نیز بوده است. در یکی از نامهها شاملو خطاب به پاشایی به این نکته اشاره میکند که اگر تو از ساری به تهران نیامده بودی تکلیف کار ما چه میشد؟ و یا درنامهای دیگر در رابطه با ایده راهاندازی یک انتشاراتی، به شوخی به پاشایی میگوید آنقدر به خاطر کتابهای من اینجا و آنجا رفتهای که بالاخره خودت به فکر راه انداختن دفتر نشر افتادهای. (نقل به مضمون)
«پاشایی» به عنوان وکیل شاملو، در تمام روزهایی که او در سفر است کارهایش را پیگیری میکند بهخصوص در ارتباط با کتاب کوچه؛ و نامهنگاریهای میان این دو نیز درواقع پل ارتباطی برای این است که در جریان امور قرار گیرند. بنابراین دور از انتظار نیست که در این نامهها بیشتر صحبت از مسائل کاریست تا حرفهای دوستانه یا ادبی. مخصوصاً که این نامهها مربوط است به زمانی که شاملو سفتوسخت روی کتاب کوچه کار میکرد و امیدوار بود بتواند انتشار آن را در ایران آغاز کند.
نکته جالب در محتوای نامهها وسواس عجیب شاملو برای انتشار کتابیست که زحمت زیادی پای آن گذاشته و حالا قرار است در غیبت او منتشر شود، کاری که امروزه به راحتی با وسایل ارتباط جمعی در کمترین زمان انجام میشود، در آن سالها با مشقت فراوان و با صرف وقت بسیار و البته پشتکاری مثالزدنی و آموزنده امکانپذیر میشده.
در این نامهها ذهن شاملو آنقدر معطوف و درگیر مسئله انتشار کتاب کوچه است که بهندرت از چیز دیگری در نامهها سخن به میان میآید و محتوای آنها بیشتر بازتابدهنده فعالیتهای کاری اوست، بیآنکه از حرف و بحثهای ادبی نیز در آن خبری باشد و یا حتی از اوضاع و احوال زمانه سخن چندانی در آنها رفته باشد، اما در عوض نشاندهنده وجوه شخصیتی کمتر دیدهشده و جالبتوجهی درباره احمد شاملو نیز هست.
همانند خوشحالی شاملو از توجهی که محافل دانشگاهی و ادبی امریکا در پیش از انقلاب به او نشان میدهند، بیانگر میل ذاتی هنرمند برای دیده شدن است، بهخصوص هنرمند ایرانی که گستره مخاطبانش بسیار محدود است. پیشنهاد احسان یارشاطر به شاملو برای انجام کار کتاب کوچه در آمریکا، با حمایت مالی دانشگاهی آمریکایی، با دفتر و دستک، استخدام کارمند و حتی برخورداری از کامپیوتر (که در اواخر دهه هفتاد میلادی واقعا نوبرانه بوده!) برای سرعت بخشیدن به کار؛ و پاسخ منفی شاملو به این پیشنهاد و علاقه او برای اینکه کتاب کوچه در ایران تهیه و منتشر شود. شاملو در این رابطه سؤال جالبی را از یارشاطر میپرسد، اینکه چرا باید آمریکاییها اینقدر علاقهمند باشند پولشان را صرف چنین تحقیقهایی آن هم مربوط به کشوری دیگر بکنند؟ (نقل به مضمون) و...
این کتاب اطلاعات جالبی از روند آمادهسازی و انتشار نخستین جلدهای کتاب کوچه ارائه میکند، همچنین گویای گوشههایی از اوضاع و احوال دنیای نشر در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب نیز هست و در عین حال بازتاب دهنده بخشی از سیر و سفر شاملو، در ایام حضور او در خارج کشور.
به هر روی باید به این نکته اشاره داشت که کتاب حاضر بیشتر برای علاقهمندان شاملو و کسانی که روی زندگی و شعر این شاعر ایرانی تحقیق میکنند، میتواند دربردارنده نکات جالبتوجهی باشد.