نظر منتشر شده
۱۶
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 243592
طنز/ مطب پزشكي يا دارالتجاره
بخش تعاملی الف - بهروز بيات
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : سه شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۲۹
پدر بزرگم يكدفعه دچار عارضه شديد پا درد شد. خوب ما هم مثل آدم منطقي بايد مي رفتيم پي دكتري اورژانسي جايي. دايي جانمان رفت پي دكتر. شرح ماوقع را گفته و تمنا كرده بود دكتر محترم افتخار حضور در منزل بدهند كه صد البته بهشان برخورده بود. اين روزها شما با هيچ ترفندي نمي توانيد يك دكتر را به منزلتان ببريد. اصلاً گذشته از اينكه "صرف" نمي كند ، از لحاظ پرستيژ شغلي هم ظاهر خوبي ندارد! نقل قول خان دايي ما بود از پاسخ پزشك محترم!

يك تيم امداد تشكيل داده و پدربزرگ را سوار ماشين مي كنيم. مطب دكتر محترم دقيقاً نبش يك چهارراه شلوغ است كه توقف در آنجا چنان ممنوع است كه تا يك نيش ترمز مي كني هشتصد تا دوربين راهنمايي از تو عكس ميگيرند و يك گروهان از مامورين محترم راهنمايي و رانندگي با برگ جريمه سرت مي ريزند. ولي چاره اي نداريم. يك قسمت از تيم امداد مامور پوشش پلاك خودرو مي شوند، يك قسمت مشغول خواهش و تمنا از مامورين و يك قسمت با سرعت ممكن پدربزرگ را كول كرده و به سمت مطب راهي مي شوند. عمليات كماندويي ما با موفقيت به درب ورودي ساختمان پزشكان مي رسد.

البته كاملا منطقي است كه مطب يك دكتر ارتوپد در طبقه سوم يك ساختمان بدون آسانسور باشد. قطعاً اين مشكل نه ربطي به دكتر محترم دارد و نه ربطي به مسئول صدور پروانه مطب ايشان. مشخص است كه كسي كه پايش شكسته است، چشمش كور دندش نرم بايد از پله هاي سه طبقه ساختمان بدون آسانسور بالا برود. حقوق بيمار؟ . . چه دل خوشي دارم من! صعود تيم امداد به قله رفيع مطب آقاي دكتر طي نيم ساعت تلاش و زحمت به نتيجه رسيد. ولي از اينكه استخوان بندي پيرمرد هنوز سالم بود اطمينان كامل نداشتيم.

وارد مطب دكتر شديم. دكتر يك اسكن تصويري لحظه اي از بيمار رنجور ما كرد و تا ما به خود بجنبيم و پدربزرگ را روي تخت معاينه بخوابانيم يك نسخه پيچيد و فرمود مرخصيد. فكر كرديم منظورش ترك تيم امداد از محوطه براي اشراف بيشتر دكتر بر مريض و شروع پروسه معاينه است. ولي منظور دكتر دقيقاً اين بود كه ايشان در همان يك نگاه كاملاً بيماري را تشخيص داده و نسخه اش را پيچيدند. خان دايي بنده كه كمي جوشي بود شاكي شد كه: آقا ماشين رو هم كه معاينه فني مي برند يه ده دقيقه طول مي كشه. كجاي اين بنده خدا رو معاينه كردي؟ اصلاً اگه همينطور كشكي نسخه مي دي خوب چرا گفتي مريض رو آورديم اينجا؟ . . قطعاً جواب دكتر محترم به اين اعتراض ها چندان هم محترمانه نبود و از مطب بيرونمان كرد و به منشي اش سپرد تا قيافه هاي نحس همه مان را به خاطر داشته باشد و تا صد سال بعد هم ديگر راهمان ندهد. ممنوع الورود شديم!

به ناچار تلفني از پزشك ارتوپد ديگري كه همان نزديكي بود وقت گرفتيم و پدربزرگ را كول كرده و راهي آنجا شديم. اين يكي كمي منصف تر بود. مطبش در طبقه دوم يك ساختمان بدون آسانسور بود. چون پدربزرگ تقريباً از حال رفته بود تصميم گرفتيم از ويلچري كه قطعاً در مطب يك دكتر ارتوپد وجود دارد براي انتقال ايشان استفاده كنيم. منشي ايشان اطلاع دادند تابحال چنين وسيله اي را از نزديك روئت نكرده اند! پدر بزرگ كمي هم طاقت بياور! بالاخره از پله ها بالا رفتيم و وارد اتاق انتظار شديم. يك اتاق ۱۲ متري مملو از بيمار با دو عدد صندلي بدون تهويه. ظاهراً خانم منشي براي همه يكجا وقت ميداد. چون ظاهراً تمام مريض هاي آن روز جناب دكتر همانجا جمع بودند! بالاخره وقتي نوبتمان رسيد تقريباً به پدربزرگ را CPR‌كرديم تا زنده شود و دكتر ايشان را معاينه كند. دكتر يك دستي به پدربزرگ زد و كليه فايلهاي اطلاعاتي بدن پدربزرگ به حافظه بلند مدت پزشك منتقل شد و ضمن اينكه مشغول نوشتن نسخه و آزمايش بودند تند و تند ارقام ميليوني را اعلام مي كردند كه چند لحظه بعد متوجه شديم منظورشان هزينه عمل است. آدرس داد كه حتماً به اين آزمايشگاه برويد و حتماً در اين بيمارستان خصوصي بستري اش كنيد تا عملش كنم! خان دايي اينبار جوشي نشد. چون از بس سرپا در اتاق انتظار ايستاده بود كه رمقي برايش نمانده بود. . .

اگر اين مطلب منتشر شود قطعاً صداي دكترهاي محترمي كه وقت آزادشان را صرف برج سازي و واردات خودرو نمي كنند و هر از چند گاهي سري به اينترنت مي زنند بلند خواهد شد كه اي بي انصاف مزدور مشوش كننده اذهان عمومي! گناه يك نفر را كه به پاي همه نمي نويسند و اصلا چرا يك طرفه به قاضي مي روي و حالا از بين هزاران دكتر يك نفر بوده كه بداخلاق بوده و الي آخر كه از بس شنيده ايم باورمان شده است. مثل همان قضيه تماشاگر نماها است كه از صد هزار نفر در استاديوم آزادي هشتادهزار نفر فحش مي دهند و ما ميگوييم عده قليلي تماشاگر نما! آقا ما بدبين! مزدور ! خائن ! شما اهل فضل و كمال و سواد.

خان دايي بنده با تمام بيسوادي اش فهميد كه نمي شود يك آدم را با يك نگاه چپكي معاينه كرد و كيست كه نداند حداكثر وقت واقعي يك دكتر براي مريضش پنج دقيقه هم نمي شود چرا؟ چون در يك نيم روز صدوبيست مريض را پذيرش مي كند! وقت ندارد بنده خدا! و سال كه عوض مي شود اولين چيزي كه در مملكت ما گران مي شود همان ويزيت پزشكان است و شش ماه بعد مستمري بازنشستگان! اصلاً اين رقم ويزيت را نمي دانم كدام نابغه اي و با كدام قياسي درآورده. پسر خان دايي بنده هم دكترا دارد. خان دايي ما چرتكه مي اندازد و حقوق پسرش را كه در دانشگاه تدريس مي كند با درآمد پزشكان مقايسه مي كند و دود از كله اش بلند مي شود و به قول خودش بيسوادي اش اجازه نمي دهد كه بيشتر از اين به اين قضايا با شك و ترديد نگاه كند. حتماً يك چيزي هست كه ما نمي دانيم! با كدام منطق يك پزشك در يك روز بايد به اندازه دوماه حداقل دستمزد قانون كار درآمد داشته باشد؟ خان دايي جان ميگويد اصلاً به نظر من اين دكترها فقط به خاطر همين موضوع است كه فرار مغزها نمي كنند. هيچ جاي دنيا اينقده حال نمي كنند كه اينجا مي كنند!

و بدتر از همه نمي داني به چه كسي بايد اين درد را بگويي! بابا يارو دكتره! اين خودش بايد ملت رو ارشاد كنه ! از اين به كي شكايت كني؟ ايشون خودش بايد به آن بيسوادي كه مجوز صدور مطب همكارش رو در شلوغ ترين نقطه شهر و بدون امكان جابجايي بيمار، بدون اتاق انتظار مناسب، بدون سيستم تهويه و . . . مي دهد اعتراض كند و اجازه اينكار را ندهد نه اينكه وقتي بيمارش به اين موضوع اعتراض مي كند بگويد همينه كه هست! نميخواي برو يك جاي ديگه! خان دايي ميگفت: حتي حسن آقا مكانيك كه فقط سه كلاس سواد دارد هرگز اين حرف را نمي زند! هرگز! فوق فوقش مي گويد: اي عزيز جان چه كنم ديگه وسع ما هم به همين مي رسيد ديگه! حسن آقا ! فقط با سه كلاس سواد!

شايد اين نوشتار يك بزرگنمايي از رفتار غير حرفه اي و غير مسئولانه عده "قليلي" از پزشكان باشد. قضاوت در مورد قليل و كثير بودن ارقام را به خوانندگان محترم وامي گذاريم. ولي به نظر بنده وجود حتي يك پزشك – تاجر در جامعه پزشكي زنگ خطر بزرگي است تا چه رسد به عده "قليلي" ! و اين مشكل تنها با كنترل و نظارت و تنبيه حل نمي شود. ما دچار يك بحران اجتماعي شده ايم . يك بيماري فرهنگي كه بيشتر از همه گريبان طبقه فرهيخته و انديشمند ما را گرفته است. طبقه اي كه درس خواند، باسواد شد تا بافرهنگ شود ولي به جاي آن ثروتمند شد و فراموش كرد يك هدفش نجات جان انسان ها بود نه كسب سود و تجارت! شما قرار بود اين جامعه را سعادتمند كنيد نه حسن آقاي مكانيك و نه خان دايي بنده!
۱۳۹۳/۰۸/۰۱ ۰۷:۲۹
 
۱۳۹۳/۰۶/۲۰ ۰۸:۳۹
 
۱۳۹۳/۰۶/۰۴ ۱۲:۴۹
 
 
کلمات کلیدی : بهروز بيات
 
۱۳۹۳-۰۷-۰۹ ۱۰:۰۲:۰۶
از اون معدود متن های ارسالی بود که تا آخر خوندم و خسته نشدم
آفرین به شما
حرف درستی می زنید و متاسفانه پزشکان زیادی را دیده ام که بدین منوال بوده اند
هرچند پزشکان متعهد نیز هنوز وجود دارند ولی متاسفانه در اقلیت قرار دارند
فقط می توانم آرزو کنم برای بهبودی اوضاع چون دگر امیدی هم نمانده. (2402574) (alef-3)
 
۱۳۹۳-۰۷-۰۹ ۱۱:۳۰:۲۹
با سلام کامل متن را خوندم دست شما در د نکنه خیلی جالب بود خدا کن یک فکری به حال این مردم بکند و خدا به یک سری دکتر انصاف بده (2402804) (alef-3)
 
۱۳۹۳-۰۷-۱۰ ۱۴:۱۶:۰۹
ربطي به پزشك متعهد و غير متعهد ندارد بايد افكارمان را عوض كنيم. دوستان به نظز بنده تا زماني كه جامعه پزشكي با سازماني به نام سازمان نظام پزشكي خودش ناظر خودش باشد و از سير تاپياز اين حرفه مهم را مانند پذيرش تعداد دانشجوي پزشكي در مقاطع تخصصي و عمومي و تاسيس مطب و قيمت فرانشيز معاينه و ... دست خودشان باشد اوضاع بر همين منوال است. انحصار در هركاري باعث نارضايتي مردم خواهد شد و درست در خصوص وضعيت پزشكي جامعه هم انحصار در انحصار حاكم است. (2404865) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۱۰ ۱۴:۱۷:۳۷
ربطي به پزشك متعهد و غير متعهد ندارد بايد افكارمان را عوض كنيم. دوستان به نظز بنده تا زماني كه جامعه پزشكي با سازماني به نام سازمان نظام پزشكي خودش ناظر خودش باشد و از سير تاپياز اين حرفه مهم را مانند پذيرش تعداد دانشجوي پزشكي در مقاطع تخصصي و عمومي و تاسيس مطب و قيمت فرانشيز معاينه و ... دست خودشان باشد اوضاع بر همين منوال است. انحصار در هركاري باعث نارضايتي مردم خواهد شد و درست در خصوص وضعيت پزشكي جامعه هم انحصار در انحصار حاكم است. (2404869) (alef-10)
 
سعید
۱۳۹۳-۰۷-۰۹ ۱۲:۵۲:۱۰
من یک پزشک هستم. بر کار پزشکان همانند سایر حرفه ها هیچ نظارتی نمی شود. پزشکان بدون اینکه دانش لازم را کسب کرده باشند همانند سایر رشته ها فارغ التحصیل می شوند. مردم هم از پزشکان بیشتر انتظار دارو و عکس و آزمایش دارند نه تشخیص واقعی. (2402971) (alef-3)
 
سید رضا
۱۳۹۳-۰۷-۰۹ ۱۳:۴۲:۵۶
بنده شاهد موردی بودم که پزشک طفل 15 ماهه را به خاطر جر وبحث با من که از بستگان وهمراه طفل بودم ویزیت نکرد . قضیه به این ترتیب بود که اول منشی دکتر گفت فرار داد نداریم و پول ویزیت را از من
گرفت اما دکتر یک ازمایش نوشت و در برگ بعدی دفترچه نوشت " ویزیت شد " و بعد
برگه را کند و بعد مشغول نوشتن برگه سوم شد.که در اینجا بین من و دکتر بحث در
گرفت که اگر قرار داد ندارید چرا برگه ها را میکنید و اگر قرار داد دارید چرا منشی از بنده هزینه ویزیت آزاد گزفت. اینجا دکتر عصبانی شد و دفترچه مرا پرت کرد و گفت من تو را ویزیت نمی کنم . این 33 هزار تومانها که ارزش این حرفها را ندارد .من دیگر با بانک ... کار نمی کنم . خانم منشی آقای دکتر تشریف آوردند و با وساتط به دکتر خبر دادند که مریض بعدی یعنی طفل همراه بنده است و اینجا بود که دکترگفت من این بچه را تست نمی کنم . البته فردای ان روز من به بانک اطلاع دادم و بانک تا یید کرد این روش معمول ایشان است که از هر دفترجه ای دو برگه میکند ولی ما برای دومی نمیپردازیم .اینجا بود که فهمیدم چرا پول یک ویزیت را نقدی گرفت. (2403085) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۰۹ ۱۷:۰۶:۲۹
هموطن عزیز که دنبال انصاف می گردی هر وقت بازار بساز بفروش بانکها کارخانه ها تاکسی داران لوله کشها نقاشها ارایشگاه ها مدارس غیر انتفاعی دانشگاه های پولی نرخ اتوبوس وهواپیما نرخ مهد کودکها سالنهای ورزش وتمام کارهای خدماتی که دائم خدا خدا میکنیم که سر وکارمان به یک کدام از این خدماتی ها نیفتد انصاف داشتند انها اگر بینشان بی انصاف بود انضاف دار خواهد شد پزشک هم می خواهد در همین جامعه زندگی کند (2403440) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۱۰ ۰۰:۱۴:۱۴
حرفی میزنی ها برادر من
دیگه کار همه که به جون مردم ربطی نداره
بعدشم پزشک ها به عنوان قشر فرهیخته جامعه ( که خیلی هاشون برازنده این عنوان نیستن) باید الگوی بقیه باشند نه اینکه هی دنبال پول باشن که برن همون بساز بفروشی بشن که شما می فرمایید! (2404029) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۰۹ ۱۸:۱۴:۵۰
متن بسیار زیبایی بود. درود بر شما. (2403549) (alef-3)
 
علی
۱۳۹۳-۰۷-۱۰ ۱۱:۴۴:۰۳
اطبا نسبتا محترم بیشتر جیب مریض را معاینه میکنن نه خودمریض را البته مردم هم مقصرند. وبرای یه سرماخوردگی معمولی گاهی دریک روز به دوپزشک مراجعه میکنند وروز بعد پزشک دیگر!!!! این روال شده. اکثر نسخه های داروخونه الکی هستند وفقط ویزیت شده تا پولی اخذ شود واینهااصلا نیاز بهدرمان دارویی ندارند اما خیلی مونده به این اگاهی ها برسیم همه دست به دست هم داده اند تا این شرایط پایدار بماند چمن داروسازم اما داروخونه ندارم .داروخونه ها هم اکثرا با پزشک ها تبانی میکنن که درد دیگری است خلاصه امیدی نیست. (2404552) (alef-10)
 
h
۱۳۹۳-۰۷-۱۰ ۱۳:۳۴:۰۶
فقط متأسفم همين...
اي كاش اين افراد فقط به فكر خود نباشند.....
نميدانم به بعضي از اين افراد ميتوان انسان گفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (2404790) (alef-10)
 
ح
۱۳۹۳-۰۷-۱۰ ۱۳:۳۴:۵۳
مجلسي ها و وزرات خانه بخوانند (2404793) (alef-10)
 
رضا
۱۳۹۳-۰۷-۱۰ ۱۷:۴۹:۴۹
درود بر شما. واقعاً حرف حق زدید. بعضی از این دکترها فقط پول رو می شناسند. دیگه چه انتظاری از بقیه مردم داشته باشیم؟ (2405143) (alef-10)
 
رضا
۱۳۹۳-۰۷-۱۱ ۱۹:۵۹:۳۴
این گونه رفتارها در تمام شغل ها و اصناف هست.از مسولان رده بالا تا راننده تاکسی,چون ما این طوری بزرگ شدبم و تقریبا رفتار همه ما از یک فرهنگ بیمار و ضد انسانی منشا می گیره.منم پزشک متخصص هستم اما همین برخورد تو مطب همکارام با من می شه و ترجیح می دم هیچ وقت خودم معرفی نکنم. (2406321) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۱۱ ۲۱:۲۲:۴۰
پزشک باید طبابت کند نه تجارت. متاسفانه روی بسیاری مسایل نظارتی وجود ندارد وبسیار پزشکان هستند که وجدان خود را زیر پا میگذارند و باعث مرگ افراد بیگناه میشوند کاش فقط در حد ویزیت نکردن و تهویه نداشتن مطب بود قلب انسان از دیدن برخی صحنه ها در بیمارستانهای آموزشی بدردمی آید (2406458) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۷-۱۱ ۲۲:۵۱:۲۳
درجواب هموطن عزیزی که فرمودهاند که کار همه به جان بستگی ندارد ولی من نظرم این است که کار هم ه مستقیم یا غیر مستقیم باجان سر وکاردارد مثل مواد غذایی سالم ویا پول زیادی که بابت خرید چیزی می پردازی که میدانی پول زور استوتا مدتها دچار ناراحتی هستی وقلب واعصابت خراب میشود همه اصناف باید باهم اصلاح شوند (2406578) (alef-10)