توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 243330
پاسخی به مطلب "درباره خاطرات آیت الله مصباح"
بخش تعاملی الف - محسن شمسی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۰۲
جناب آقای ناصر ایمانی نکاتی را پیرامون شیوه بیان خاطره توسط آیت الله مصباح یزدی عرض نموده اند که با توجه به نظرات ایشان، نکات دیگری نیز به ذهن می رسد که در ادامه برای قضاوت دقیق تر بیان می کنم.

۱. ایشان بدرستی فرموده اند "ذکر خاطرات تاریخی بدون توجه به زمینه‌های شکل دهنده به حوادث منجر به سوء برداشت خواهد شد. مثلا در همین خاطره اگر خوانندگان ندانند که مجاهدین خلق که بعدا به حق منافقین نامیده شدند، چه سیر تاریخی را گذراندند، که اغلب افراد امروز چنین هستند، این خاطره را در ظرف زمانی فعلی ادراک می کنند و ممکن است این نتیجه غلط را بگیرند که آقای هاشمی رفسنجانی نه تنها با ملحدین (مارکسیست ها) بلکه با منافقین که به تعبیر قرآن بدتر از کفارند، همکاری میکرد و تلاش داشت آبروی روحانیت را برای آنان خرج کند. در حالی که بسیاری از مبارزان تا سال ۱۳۵۴ که رسوایی قتل و سوزاندن اعضای معترض به انحرافات سازمان، مانند آنچه بر سر شهید مهندس شریف واقفی آوردند یا از نفاقشان بی خبر بودند یا هنوز به جذب عناصر صادق سازمان و نجاتشان امیدوار مانده بودند."

با توجه به شیوه بیان خاطره در سایت آیت الله مصباح و همچنین اشاره به تاریخ دقیق این رویداد توسط ایشان و البته با توجه به این نکته که اصل این خاطره در دیدار خصوصی با آقای عسکراولادی مطرح شده و از آنجا که مرحوم عسکراولادی یک فرد معمولی نیست که سطح اطلاعاتشان تا به این حد پایین باشد، نمی توان چنین برداشت کرد که ایشان قصد القاء چنین برداشتی به خواننده یا شنونده را دارند.

اما نکته مهمتر که در این نوشته مورد غفلت واقع شده بصیرت مثال زدنی آیت الله مصباح از همان ابتدای شروع نهضت و در مواجهه با گروه های مختلف حاضر در صحنه علیه رژیم شاهنشاهی است. شاید به همین خاطر باشد که مقام معظم رهبری درباره ایشان فرموده اند: " آیت الله مصباح یک فقیه، متکلم، فیلسوف، مفسر و زمان شناس بصیر است."

۲. نویسنده در بخش دیگری بیان کرده اند: "در همین خاطره: آیا شهید قدوسی که وقت ملاقات را ترتیب دادند و مقام رهبری که همراه آقای هاشمی بودند، از محتوای صحبت های آقای هاشمی اطلاع داشته اند یا خیر. علی القاعده باید از کلیات صحبت های آقای هاشمی اطلاع می داشتند در غیر اینصورت از آقای هاشمی می خواستند که به تنهائی به ملاقات آقای مصباح بروند. لذا بطور طبیعی می باید این دو بزرگوار نیز موافق مواضع آقای هاشمی بوده و یا حداقل مخالف نبوده باشند. این نکته را میتوان از طریق دیگر نیز متوجه شد و آن سکوت حضرت آیت الله خامنه ای در طول این ملاقات است. علی القاعده اگر مقام رهبری با صحبت های آقای هاشمی (به این گونه ای که آقای مصباح نقل کردند) مخالفت داشتند، در طول ملاقات آنرا بیان می کردند نه اینکه با سکوت خود آنرا تائید ضمنی نمایند .آقای مصباح فرمودند که آقای هاشمی همکاری با مارکیست ها را هم جایز می دانستند! حضرت امام، آقای هاشمی را خیلی خوب می شناختند. اگر سابقه هاشمی این بود، آن همه حمایت امام از ایشان و حمایت رهبری چرا وجود داشته است؟"

در این بخش از نوشته بنظر میرسد علایق شخصی نویسنده در نوشته ایشان نمودار شده و سبب شده به خواننده برداشتی بشدت غیرواقعی تلقین شود. اگر قرار بر پذیرش برداشت هایی چنین سطحی است می توان برداشت های دیگری نیز مطرح کرد. اگر مقام معظم رهبری موافق نظر آقای هاشمی بودند چرا سخنی در تایید نظرات ایشان مطرح نکرده؟ چرا در حالی که ایشان همراه آقای هاشمی بوده اما هیچگاه به بحث ورود نکرده و سخنان آقای هاشمی را تایید نمی کنند؟ آیت الله مصباح یزدی در گفتگوی دیگری که نشریه فرهنگی تاریخی یادآور در شماره چهارم و پنجم خود در آذر و زمستان ۱۳۸۷ منتشر کرد در اینباره توضیح می‎دهند: "... در اولین ملاقاتی که بنده در آن مقطع با مقام معظم رهبری داشتم، ایشان فرمودند: "آن آقایی که یک وقتی از این ها حمایت و حتی به آنها کمک مالی می کرد، حالا به اشتباه خودش پی برده و در صدد جبران برآمده." اگر این سخن آیت الله مصباح را نیز بپذیریم بنظر میرسد در مورد نظر موافق یا مخالف مقام معظم رهبری شبهه ای باقی نمی ماند.

امام خمینی(ره) نیز در سخنانی به این موضوع اشارات واضحی داشته اند که نمی توان این سخنان را نادیده گرفت. ایشان در دیداری که چهارم تیرسال ۵۹ با اعضای شوراهای اسلامی کارگران ایران داشتند می فرمایند: " باید ببینید چکاره‏ اند این جمعیت‌هایی که افتاده ‏اند توی این مملکت...، بعض اشخاص هم که متوجه این مسائل نیستند، یکوقت آدم می‏بیند که طرفداری از این ها کردند یا یک چیزی گفتند، آن ها از آن استفادۀ طرفداری کردند. این ها گول می‏ زنند، همه را گول می‏ زنند. این ها می‏ خواستند من را گول بزنند. من نجف بودم، اینها آمده بودند که من را گول بزنند. بیست و چند روز ـ بعضی ها می‏ گفتند ۲۴ روز من حالا عددش را نمی‏ دانم ـ بعضی از این آقایانی که ادعای اسلامی می‏ کنند، آمدند در نجف، [یکی]شان بیست و چند روز آمد در یک جایی، من فرصت دادم به او حرفهایش را بزند. آن به خیال خودش که حالا من را می‏ خواهد اغفال کند. مع ‏الأسف، از ایران هم بعضی از آقایان که تحت تأثیر آنها واقع شده بودند ـ خداوند رحمتشان کند آنها هم اغفال کرده بودند آنها را ـ آنها هم به من کاغذ سفارش نوشته بودند. بعضی از آقایان محترم، بعضی از علما، آنها هم به من کاغذ نوشته بودند که اینهااِنَّهم فِتْیَةٌ؛[۱]قضیۀ اصحاب کهف. من گوش کردم به حرف های اینها که ببینم اینها چه می ‏گویند. تمام حرف هایشان هم از قرآن بود و از نهج ‏البلاغه، تمام حرف ها."

و موضوعی که در این میان مغفول مانده آنکه چگونه منتقدینی که حمایت آیت الله از آقای احمدی نژاد در انتخابات سال ۸۴ را بر نمی تابند و ایشان را بدلیل تغییر در رویکرد انقلابی رییس جمهور سابق نقد می کنند، حمایت آقای هاشمی از منافقین را با این توجیه که آقای هاشمی در سال های پس از آن موضع خود را در قبال گروهک منافقین تغییر می دهند می پذیرند؟

چگونه می شود از دو اتفاق کاملا مشابه نتایجی متفاوت گرفت؟ این در حالی است که آیت الله مصباح خود نیز در بیان خاطره شان به این نکته اشاره دارند که: "در حال حاضر هم نمی‌گویم که آن‌ها کار بدی کردند. شاید وظیفه‌شان در آن شرایط همان بود، اما من چون حجتی نداشتم، مشارکت نکردم. شاید من اشتباه کرده باشم، اما اگر اشتباه هم کرده‌ام، خودم را معذور می‌دانم".
کلمات کلیدی : محسن شمسی