داخلی صفحه سیاسی آرشيو يادداشت

۴

درباره حکم اعدام ریحانه جباری

بخش تعاملی الف - سینا اسفندیاری

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.

گسترش فضاهای مجازی و روانی نشر مطالبی که به راحتی در بین کاربران نقل قول می شود؛ می تواند محل به چالش کشیدن خیلی از اصول به حق حاکم بر جامعه اسلامی و همچنین زیر سوال بردن خیلی از مفاهیم فرهنگی کشورمان ایران باشد.

چندی است در لابلای پیام هایی که در گروه های مختلف رد و بدل می شود و مصرا از دیگر اعضا درخواست باز نشر آن می گردد؛ متنی با عنوان درخواست کمک جهت رهایی ریحانه جباری از اعدام به چشم می خورد که با دقت و بررسی کلمات به کار برده شده به راحتی می توان به نیت شوم پدیدآورندگان آن پی برد که متاسفانه با زیرکی خاصی و سو استفاده از روح لطیف خوانندگان آن سعی در القای مطالبی داشته که به هیچ وجه من الوجوه صحت آن مورد تایید نبوده و با کمی تحقیق در احکام شرعی کذب آن مسجل می گردد.

اولا رسم خیلی بدی در این سالیان اخیر باب شده است که به جای حمایت از قانونی که می تواند به عنوان محکم ترین ابزار پیشگیری جرم وجنایت مطرح شود به دنبال پاک کردن صورت مسئله بوده و به انحای مختلف سعی در بخشش جانی توسط اولیای را داشته و با تحت فشار گذاشتن قانون و خانواده های داغدار صرفا مباحث دیگری را دنبال می کند که تضعیف نظام حاکم بر کشور اولویت اصلی بانیان آن می باشد.

این بار اما در متن درخواست کمک جهت رهایی خانم جباری از اعدام مطالبی ذکر گردیده است که حقیقتا نشر آن جفا به دین است.

اینکه در احکام اسلام اعدام دختر باکره ممنوع شده و قبل از اجرای حکم می بایست به ازدواج اجباری یکنفر درآمده و بعد اعدام شود و از آن به عنوان تجاوز نامبرده می شود از جمله تهمت هایی است که منشائ آن جز دشمنان قسم خورده دین اسلام متوجه کس دیگری نمی تواند باشد... کما اینکه حتی آشنایی کلی با دین مبین اسلام و احکام مترقی آن طرح چنین مسئله ای را مردود می شمرد.

گزافه نیست گفته شود نقشه هایی که برای خاموش کردن نور حق در اذهان مستکبران و اسلام ستیزان طراحی شده است بسیار زیرکانه و هوشمندانه به مرحله ی اجرا گذاشته میشود که هرچند کند و آرام پیش می رود ولی می تواند بسیار کارآ و خطرناک جلوه کند. اسلام هراسی دیگر توهم توطئه نیست. بلکه حقیقتی است که امروز در جای جای گستره گیتی می توان آن را مشاهده کرد. برآمدن گروه های تکفیری ازجمله داعش و القاعده و غیره و غیره که به اذعان اکثر تحلیلگران و کارشناسان مسائل سیاسی پدید آمدن آنها ریشه در غرب و خصوصا رژیم حیله گر صهیونستی داشته دلیلی بر این مدعاست که دشمنان دین خدا شمشیرها را از روی بسته اند و به کارزار مشغولند. در این بین هوشیاری و توجه مخاطبین به مفهوم اینگونه پیام ها و یا متاسفانه باور کردن ظاهر خبر می تواند از آنها ابزاری برای پیشبرد اهداف دشمنان ایجاد کرده یا سدی محکم در برابر نیات شومشان قراد دهد.

اما در رابطه با نجات انسانی از اعدام نیز باید گفت هیچ کس با مرگ همنوع خود خشنود و آرام نمی شود حتی خانواده مقتول نیز که حق شرعی و قانونی آنها قصاص قاتل می باشد در شرایطی غیر از وضعیتی که دچار شده اند راضی به مرگ انسان دیگری نیستند... اما یک سوال مطرح می شود؟ اگر درجامعه ای که انسان ها در آن زندگی می کنند نظم و قانون حاکم نباشد و مجری قانون و مردم ستمدیده ای که حقی از آنها ضایع شده است تحت فشار افکار عمومی نتوانند به اجرای حکم قانونگذار مطمئن شوند مسلم بدانید تنها کسانی که از این وضعیت منتفع می شوند افراد شرور و ناسالم جامعه خواهند بود.

خوبست همانطور که بارها خودمان را جای فردی که می خواهد قصاص شود و خانواده ی او که داغدار وی خواهندشد می گذاریم چندی هم متوجه خانواده مقتول و مصائبی که برایشان رخ داده باشیم.

مگر مباحثی که برای مقتول ( دکتر سربندی ) مطرح می شود و عناوینی که برای آن بکار برده می شود برای خانواده آن مرحوم قابل تحمل است ... دوستانی که بدون توجه به این نکته که افشا و نشر تهمتی که اثبات آن از توان ما خارج است مبادرت به بازنشر آن می کنند متوجه این نکته هستند که ناخواسته خود را درگیر چه مسئولیت عظیمی کرده که پاسخگویی آن به نظر خارج از توان انسانی می باشد.

حکمی که قرار است به مرحله ی اجرا در آید نتیجه چندسال تحقیق و بررسی قضات محترم و مستشاران آنان بوده که النهایه با جمع آوری ادله و امارات و اقرار صریح متهم صادر شده است و امروز وظیفه ماست با تمکین به قانون مواظب رفتار کسانیکه هدفشان از طرح این مباحث نجات متهم از اعدام نبوده و مسلما فراتر از آنچه ما می پنداریم هدفگذاری کرده اند باشیم و ناخواسته در تله ی آنان قرار نگیریم.

اما سخنی با خانواده دکتر سربندی:

بارها و بارها این مطلب را از زبان کسانیکه جهت بخشش قاتل پدرتان دکتر سربندی نزدتان آمده اند شنیده اید که قصاص حق شماست و بخشش نیز لطفی است که مختارید انجام دهید. اما اینجانب تنها به خاطره ای بسنده می کنم که امیدوارم بیان آن تنها برای رضای خدا و تصمیم شما نیز برای قصاص یا بخشش نیز صرفا محض رضای خدا باشد.

در بین آشنایان ما جوانی وجود داشت که در نیکی و انسانیت زبانزد عام و خاص بود ؛ انسانی با کمال و معلمی که جز حقیقت نمی گفت و جز خدا نمی دید. از همه ی این ها بگذریم این معلم جوان تمام وجود پدر و مادرش بود. عشق و علاقه ی مادر به پسر شهره قوم و خویش شده بود تا اینکه جنگ شروع شد و بعد از ده بار جبهه رفتن در شلمچه به شهادت رسید.

بعد از شهادت این معلم عزیز روزی از مادرش می پرسیدم اگر کسی که به فرزندتان شلیک کرده و باعث شهادتش شده است را ببینی چه برخوردی باهاش می کنی؟

پیرزن در حالیکه اشک چشمانش را پر کرده بود گفت : مادر جان من اولین بار که بعد شهادت پسرم به خانه خدا رفتم به فکر این سوال تو بودم و در همان سفر ازجان و دل از قاتل پسرم گذشتم و اگر به دلایلی امروز او را ببینم به خانه ام دعوتش می کنم و همچون مهمانی عزیز از او میزبانی می کنم. در ادامه گفت من با خدا معامله کردم ...

در پایان ازخانواده دکتر سربندی تقاضایی که منجر به تضییع حقشان بشود ندارم جز اینکه بگویم می شود خیلی چیزها را فقط و فقط با خدا معامله کرد... همین.