نظر منتشر شده
۳۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 221568
چرا بی عرضه تر ها طمع بیشتری به قدرت دارند؟‎
بخش تعاملی الف - دکتر محمد بهروزیه
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : شنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۰۰
حرف پایانی این یادداشت:
اگر یک نماینده ی مجلس، یک عضو شورای شهر، یک فرماندار، رییس کلانتری، نیروی انتظامی، دادگستری، شهردار منطقه، شرکت بیمه، صنف میوه فروش و هر تشکل دیگری که بخشی از «قدرت را به نمایندگی از مردم» در دست دارد بداند و احساس کند که در صورتی که به وظیفه ی خود درست عمل نکند، با تجمع اعتراضی مردم روبرو خواهد شد از آن به بعد:

الف) دیگر «هر کس هر کس» جرات قبول مسوولیت نخواهد کرد زیرا می فهمد که «رییس» شدن مساوی است با «لزوم پاسخگو بودن در برابر خود مردم»

ب) حاکمیت نیز مجبور خواهد شد برای سپردن مسوولیت ها، سراغ نخبگان در همان رشته برود و دیگر کمتر خواهیم دید که مثلا فردی را از «اداره ی راه آهن» به سمت «ریاست دانشگاه پیام نور کشور» بگمارند. ویا از این قبیل...

..........................................
بسم الله الرحمن الرحیم
شنیده ایم که زمانی از «ماهاتمیر محمد» دلیل موفقیت او و پیشرفت سریع کشورش را پرسیده بودند و او در پاسخ گفته شبیه چنین جمله ای گفته بود که: «ما ملتی دارای «هوشی متوسط» هستیم ولی کارهای بزرگ کشورمان را بدست نخبگان و افراد با استعدادمان سپرده ایم و به آنان اعتماد می کنیم»

۱- سال ها است در محیط دانشگاهی وقتی نگاه می کنم می بینم که استادان برخی از رشته های پر طرفدارتر که بر همین اساس، زمینه ی انجام کار تخصصی «پر درآمد تر» و «مورد قبول تر» را نیز دارند، کمتر سراغ پذیرش مسوولیت های دانشگاهی و حتی سیاسی می روند. برای نمونه در دانشکده ی حقوق دانشگاه آزاد مشهد، استادان حقوق نه حاضرند «مدیر گروه شوند» و نه «برای تدریس بیشتر» رقابت می کنند.

گمان می کنم که در برخی رشته های پرطرفدار دیگر نیز همچون: «معماری» «چشم پزشکی یا ارتوپدی و ...» کسانی که دکتری این رشته ها را دارند نیز به کار تخصصی خود مشغولند و موفق... اما برخی دارندگان مدارک برخی از رشته های «با کاربرد کمتر» و یا «غیر ضروری تر» به دلایلی، از مشتریان دائمی رقابت های سیاسی و انتخاباتی هستند...! و اگر مدارک مسولین نظام! را بررسی بفرمایید متوجه این اختلاف تخصص ها خواهید شد.

هنگامی که از آن بخش از نخبگان جوان کشور - که در بهترین رشته های دانشگاهی پذیرفته شده اند - خواسته می شود که «برای نمایندگی مجلس» و یا «پذیرش سمت های دولتی» وارد رقابت شوند، لبخند می زنند و در پاسخ می گویند که «فضای کاری خودشان را دوست دارند» و «حوصله ی درگیر شدن در فضای ناسالم رقابت سیاسی را ندارند»

۲- اما چگونه می توان این فضای بسته ی سیاسی را کمی تغییر داد؟ فضایی که وقتی وارد آن می شوی با «رانت های گسترده» و «ویژه خواران و ویژه خواهانی» روبرو می شوی که هممچون «زالو» به «شاهرگ های مرتبط به قدرت» چسبیده اند و از آن ارتزاق می کنند. کسانی که برای خارج کردن رقیبان از صحنه ی رقابت «هرگونه دروغ و تهمت» را «روا» می دانند. و چنان فضایی ایجاد کرده اند که بجز «خودشان و امثال خودشان» فرد دیگری جرات ورود به این صحنه و بازی خطرناک به ظاهر سیاسی! را پیدا نمی کند. کسانی که از «رانت و انحصار اطلاعات محرمانه ی خود» از مصوبات آتی مجلس و دولت، «میلیاردها» تومان را «در یک شب» در کنار «حامیان انتخاباتی خود» به جیب می زنند و «فسادی فراگیر» را در «بدنه ی دولت» دامن زده و می زنند. کسانی که «اگر پست مدیریتی آنان را از آنان بگیری عرضه ی هیچ کار دیگری بجز ریاست را ندارند و به نان شبشان محتاج می شوند...!»

واقعا «داروی درمان این نابسامانی» چیست؟
پاسخ این سوال به مدد مقاله ی ارزشمند جناب ایلیا سالار: همه کسانی که در مرگ سرباز وطن مقصرند که در سایت الف امروز خواندم دوباره در ذهنم جرقه زد و انگیزه ی لازم برای نوشتن این یادداشت را پیدا کردم. در بخشی از این مقاله و پس از اشاره به کوتاهی و گناه «دولت، حکومت، نیروی انتظامی، سپاه، روحانیت، رییس جمهور روحانی و ... آمده است که «تک تک مردم ایران ؛ بدون شک، خون هر کدام از گروگان ها که به شهادت برسند، بر گردن یکایک مردم ایران می باشد. زمانی که مردم ایران در مقابل چنین خطاهای مکرری، در مقابل تمام عواملی که پیش تر به آن اشاره شد، بدون هیچ احساس مسئولیتی سکوت اختیار کرده اند، با این کارشان زمینه را برای به خطر افتادن جان این مرزبانان با دستان خودشان فراهم نمودند.

گاهی سکوت و تحمل مردم را نشانه صبر و وفاداری یک ملت تعبیر می کنند، اما در مواردی مانند حادثه مورد بحث، نه نتها شرافتی در این سکوت وجود ندارد، بلکه ظلم بزرگ و مستقیمی است که ملت ایران در قبال سربازان کشور خود روا کرده اند. اگر پس از بروز اولین حادثه از این نوع، مردم، مرزبانی ناجا را تحت فشار قرار می دادند که از سربازان وظیفه برای مرزبانی، آن هم در خطرناک ترین مرزهای ایران استفاده نکند؛ اگر مردم ایران از سپاه و ارتش می خواستند که با توجه به امکانات گسترده خود امنیت مرزهای شرقی را تامین نمایند؛ اگر مردم ایران از سازمان نظام وظیفه می خواستند که در خصوص امر مقدس سربازی رضاخان، در دوران صلح تجدید نظر نمایند، همانگونه که بسیاری از کشورهای دنیا این کار را انجام دادند؛ اگر مردم ایران به رسانه های داخلی - روزنامه ها، خبرگزاری ها، رادیو و تلویزیون فشار می آوردند که به این موضوع بپردازند؛ اگر مردم ایران از دولت روحانی، در کنار رفع تحریم ها و بهبود وضعیت اقتصادی، تغییر سیاست های مرزبانی کشور را طلب می کردند؛ اگر مردم ایران از علمای خود می خواستند که اختلافات را کنار گذاشته و زیر نام خدای واحد، پیامبر واحد و کتاب واحد با یکدیگر به وحدت برادرانه برسند؛ اگر مردم ایران آنقدر احساس مسئولیت می کردند که فراتر از یک لایک در فیس بوک قدمی در این زمینه بردارند مطمئنا شاهد چنین رخدادهای ناگوار و مکرری در کشور نبودیم.

آری، دستان تک تک ما، مردم ایران به خون اولین شهید این گروگان گیری، جمشید دانایی فر ۲۷ آغشته است. امشب در هنگام خواب، با وجدانی آسوده و خالی از گناه، به این موضوع فکر کنیم که چه کارهایی می توانستیم برای جمشید دانایی فرها انجام دهیم، اما بی هیچ احساس مسئولیتی، سکوت و بی اعتنایی را در پیش گرفتیم...

۳- در«اصل ۲۷ قانون اساسی» و در قسمت مربوط به «حقوق ملت» برای مردم «حق برپایی تجمعات اعتراضی» به رسمیت شناخته شده که بر اساس آن مردم بدون نیاز به اخذ مجوز راهپیمایی حق «بر پایی اجتماعات اعتراضی بدون حمل سلاح را دارند»... -البته در بخش دیگری از قانون اساسی نیز مراجعه ی مستقیم به آراء ملت به عنوان روشی توصیه شده درتصمیم گیری های مهم و سرنوشت ساز همچون «انرژی هسته ای» ، «جنگ یا صلح» ، «یارانه» و ... نیز پیش بینی شده است که تا کنون مورد استفاده ی حاکمیت قرار نگرفته است... «اصل ۵۹ در مسایل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه ‏پرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد.»-

کاملا معتقدم که اگر اصل ۲۷ قانون اساسی - البته به درستی و بدون حاشیه و سوء استفاده ی سیاسیون -توسط مردم احیا شود، دیگر هر «فرد نالایقی»، «طمع رسیدن به قدرت» جهت دارا شدن حق استفاده از «مصونیت قدرت» را در سر نخواهد پروراند. سال ها است که همه می دانیم که روند «دموکراسی» در ایران یک سویه است. یعنی مردم را تنها در مرحله ی انتخابات وارد صحنه می کنیم. پس از آن برخی از اعضاء «شورای شهر» یا «نمایندگان مجلس» -نیز همچون یک کارمند عادی اداره که وقتی استخدام می شود دیگر «خدا را هم بنده نیستند» - و معمولا دیگر مسولیت جدی و بار پاسخگویی مستقیمی را در قبال مردم احساس نمی کند، البته بجز پاسخگو بودن در برابر همان «ویژه خواهانی» که او را برای رسیدن به قدرت «میلیاردی» هزینه کرده اند.

اگر یک نماینده ی مجلس، یک عضو شورای شهر، یک فرماندار، رییس کلانتری، نیروی انتظامی، دادگستری، شهردار منطقه، شرکت بیمه، صنف میوه فروش و هر تشکل دیگری که بخشی از «قدرت را به نمایندگی از مردم» در دست دارد بداند و احساس کند که در صورتی که به وظیفه ی خود درست عمل نکند، مردم حق دارند که علیه او مستقیما وارد صحنه شوند و او با تجمع اعتراضی مردم روبرو خواهد شد از آن به بعد:

الف) دیگر «هر کس هر کس» جرات قبول مسوولیت نخواهد کرد زیرا می فهمد که «رییس» شدن مساوی است با «لزوم پاسخگو بودن در برابر خود مردم»

ب) حاکمیت نیز مجبور خواهد شد برای سپردن مسوولیت ها، سراغ نخبگان در همان رشته برود و دیگر کمتر خواهیم دید که مثلا فردی را از «اداره ی راه آهن» به سمت «ریاست دانشگاه پیام نور کشور» بگمارند... ویا از این قبیل واگذاری های پست های مدیریتی تخصصی به افراد کاملا بیگانه با آن تخصص....!!

بعید نیست کسانی که مانع تحقق این حق از مردم - اصل ۲۷ قانون اساسی - می شوند لزوما «دلسوزان نظام نباشند» بلکه همان «مدیران ارشد نالایق و یا وابستگان به آنان باشند» که بقاء خود را در این سیستم «ناکارآمد» می دانند و مردم را تنها برای حضور هر چهار سال یک بار در «پای صندوق انتخابات» و «نمایش دموکراسی» نیاز دارند و نه برای «پاسخگویی به نیازهای واقعی ملت».

مدیرانی که واژه «نظام» را با نام «خودشان» گره می زنند و «نقد خود» را مساوی با «نقد نظام» می دانند. کسانی که با مبهم نگه داشتن مفهوم واقعی واژه های مقدسی همچون «مردم»، « انقلاب اسلامی» ، «نظام» ، «حکومت» ، «اسلام» «دین» «شهیدان میهن»، «جنگ و دفاع مقدس» و دیگر «مقدسات» و ... بجای «پاسخگویی» ناشی از «دارا بودن قدرت»، همواره از «مصونیت وابستگی خود به قدرت» سود می برند...
 
کلمات کلیدی : دکتر محمد بهروزیه
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۲:۳۱:۵۶
هزاران مثبت به این مقاله. فقط اضافه می‌کنم که مدارک تحصیلی‌ بسیاری از مسئولین که در زمان مسئولیت هم اخذ شده فقط به درد این می‌خورد که طرف را آقای دکتر صدا کنند و هیچ کاربرد دیگری ندارد. در چگونگی‌ وارد شدن مسئولین بی‌ مسئولیت به دوره‌های تحصیلات تکمیلی و چگونگی‌ گرفتن مدرک هم حرف و حدیث بسیار است. (2054475) (alef-10)
 
ناشناس
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۸:۴۰:۰۱
با سلام
سوالی که اینجا مطرح می شود این است که چگونه می توان در حالیکه شما یک سمت مهم مثل استانداری یک استان یا در این حدود دارید در دانشگاه معتبری در مقطع دکترا تحصیلات خود را با موفقیت به پایان برسانید. این گونه افرادی باید کتابهای موفقیت بنویسند و به دست جوانان بدهند تا بفهمند که چگونه می توان درس خواند و البته همزمن کارهای مهم انجام داد.... (2055393) (alef-11)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۲۳:۰۹:۵۱
خداوندا امثال برادر دکتر بهروزیه ها را مورد لطف و رحمت خود قرار ده .
مقاله بسیار علمی وشجاعانه ای بود ومرا یاد ایات امر به معروف ونهی از منکر انداخت .

دانشجوی دکتری جامعه شناسی- اکبر موسوی (2055897) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۲:۵۴:۳۵
در مورد اینکه دارندگان دکترا در رشته‌های پر طرفدار حاضر به قبول مسولیت نیستند و فارغ التحصیلان رشته‌های غیر ضروری به امور سیاسی میپردازند این را اضافه می‌کنم که روحانیت هم از صنفی هستند که رشته تحصیلیشان اگر وارد سیاست نشوند نان و آبی‌ ندارد و اگر کار سیاسی بکنند نانشان در روغن است. (2054530) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۲:۵۵:۲۰
دست کم 50000000میلیون ایرانی با این مطلب موافقا و از ان مهمتر (2054532) (alef-10)
 
حمید صحرایی
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۳:۱۹:۴۷
تنها کسی که به صورت مداوم از نام واقعی خود جهت نگارش کامنت استفاده میکند،بنده هستم. الباقی کامنت گذاران حتی جرات ثبت نام خود را ندارند. تنها کسی که به صورت مداوم 30 سال است با ارسال نامه یا ایمیل و جدیدا کامنت حتی به شخص ریاست جمهور ها با ثبت ادرس کد ملی و دیگر مشخصات اقدام میکند باز هم بنده هستم.بنده در جنگ حضور داشتم و امکانات مورد نیاز جهت احراز پستهای مهم را هم داشتم. نه کارمندم و نه از کوپن و یارانه استفاده کردم. کلیه نقدها هم بر پایه حقایق قابل اثبات است ولی همین سایت الف که به عقیده بنده ازاد تر از دیگر سایتهاست 90% کامنتهای بنده را سانسور میکند. بنده شخصا از یک زاپنی سوال کردم که ایرانیان دارای ضریب هوشی بالاتری نسبت به زاپنی ها هستند چرا کشور زاپن پیشرفت زیادی کرده در مقایسه با ایران در حالی که جنگ جهانی و بمب اتمی تمام کشور زاپن را از بین برد؟ در جواب بنده گفت، زاپنی ها پذیرفته اند که فقط 10% باهوش دارند. پس ان 10% در راس امور قرار میدهند و بقیه با رهبری انها کار میکنند ولی در ایران 90% باهوش وجود دارد و با هوشها معمولا به دور از سرپرستی و در حاشیه میمانند و این 10% باقی مانده است که کشور را اداره میکند.در اجرایی شدن اصل 27 قانون اساسی، این رسانه ها هستند که باید نظرات مثبت و منفی در رابطه با هر رویدادی را تجمیع و در صورت نیاز به تجمع اعتراضی اقدام کنند. این رسانه ها حتی جرات انتقال و انعکاس نظرات مردم را حتی با انکه نظر دهنده نام خود را ثبت میکند و مسئولیتش را میپذیرد، را ندارد چه رسد به ساماندهی تجمعات اعتراضی. (2054581) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۲۰:۰۷:۰۴
فکر نمی کنید در رابطه با هوش ایرانی ها خیلی اغراق می کنید؟ (2055585) (alef-11)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۲۱:۳۶:۰۸
خسته نباشید
شما واقعا فکر میکینید که یک کامنت گذار که نامش را نمینویسد ناشناس باقی میماند؟
خیلی راحت میتونن بفهمند که از کجای کشور، شهر، کوچه، پلاک!! کامنت میگذاری؟؟/ (2055732) (alef-11)
 
A Teacher 4 All Seasons
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۲۲:۵۶:۰۷
حمید عزیز این هم از آن حرف هاست که ایرانی ها از ضریب هوش بالاتری برخوردارند. آمار فرار مغزها و نحبه ها را مطالعه فرمایید. این حرف غیرمستند و نادرست می باشد و ساحته همان آدم هایی است که سالها تکرار می کردند که شعر "بنی آدم اعضای..." سعدی بر سر در سازمان ملل نصب شده است. اصطلاح خنده دار "هوش ایرانی" توسط صدا و سیما القا شده است. اون ژاپنی سوال نکرد که این آمار را کجا آوردی.
ضمنا با اسم مستعار کامنت گذاشتن روشی معمول در فضای سایبری است و خیلی هم منطقی است مخصوصا در جامعه ایرانی. ضمنا درباره الف با شما موافقم. (2055865) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۲۳:۲۳:۳۹
طبق مطالعه صورت گرفته ضریب هوش نژاد زرد و از جمه ژاپنی ها در جهان جزود 5 کشور اول است و ایران در رده متوسط قرار دارد بحث خود را بر اساس فرضی غلط بنا نهاده اید ژاپنی ها بسیار باهوشتر هستند. (2055924) (alef-13)
 
سعید قاسمی زاده
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۳:۳۲:۱۹
سلام
دست مریزاد جناب دکتر بهروزیه
سخنت از دل برآمده بود و بر دل ما نیز نشست. تازه فهمیدم که چقدر همفکریم و [دلداده ]..مثل ما زیاد!!

الغرض، ساختارهای اجتماعی با سیاستگذاری کلان نظم می یابند و ساختارهایی که با سواستفاده از ارزشهای اسلامی مان و شرایط غیرطبیعی زمان جنگ و ... به مرور بهم تنیده شده است و بر ملت ما تحمیل شده است به هیچ وجه اجازه نخواهد داد که فقط با یک فرمول "حق تجمعات و طلب پاسخگویی" اوضاع مملکت به سامان شود.
منظورم این است که مسیر سختی داریم و بر لبه پرتگاه ها باید حرکت کنیم بلکه به مرور روند مثبت بر ساختارهای اجتماعی و سیاسی مان حاکم شود.

انشالله که نظام مقدس جمهوری اسلامی در این مسیر خطرناک ولی اجباری گام بردارد و نسیم رویش و شکوفایی وزیدن گیرد. اما چه کنیم که مسیر سختی است و به شعار ممکن نشود..
همیشه گفتم اول راه حل های کوتاه مدت و پر از عوارض جانبی را اگر از روی میز حذف کنیم شاید بتوانیم راه حل های موثر و صحیح را ببینیم. و بالاخره اینکه کشور ما بیشتر از آنکه از عدم اتخاذ راه حل های صحیح در رنج باشد از روش رسیدن به تفاهمات جمعی در عذاب است!

والسلام
سعید قاسمی زاده تمر (2054608) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۳:۳۲:۴۲
خوب مفاهيم خوبي بود اما مصاديق رو بگو. دوما شما بعنوان نفر اول شروع كن تا ببيني چه مي شود. (2054611) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۳:۳۴:۵۰
کمتر زمانی برایم پیش آمده که در مورد مقاله ای مرتبط با دانش و آگاهی ام، مطلبی اضافه نکنم.

اما واقعا اینبار هیچ نکته ای ناگفته نمانده و نویسنده آشکارا معضل بزرگ کشور را بازگویش کرده اند.
مدیریت قبیله ای (همشهری بازی، فامیل بازی، هم باندبازی، همدست بازی و ..)، دستاوردش اینست که نویسنده اشاره کرده اند.

برایم جای تاسف دارد وقتی مقالات دقیق آقای سالار در مورد فساد سیستماتیک در ایران و ... در الف منتشر شد حتی یک مدیر ارشد و سازمانهای نظارتی، نسبت به آن واکنشی نشان نداد.
امیدوارم نامه آقای توکلی و چند تن از نمایندگان ممتاز مجلس به سران قوا، نتیجه عملی در پی داشته باشد نه اینکه شاهد صدور بخشنامه و ... (طبق معمول) باشیم.
به احترام سال جهاد اقتصادی/فرهنگی یکبار هم که شده تیم های ویژه و آزموده روانه مراکز اقتصادی بانکی بورسی گمرکی و موسسات دخیل در اقتصاد کشور کنند تا این دمل چرکین فساد روز بروز بحرانی تر نشود. (2054617) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۴:۰۰:۱۷
با نگاهی به مدارک تحصیلی نمایندگان و بزرگان سیاست در می یابیم که اکثرا پس از طی دوره ای از شیطنتهای جوانی پس از آنکه نتوانسته اند در رقابتی سالم با هم سالان خود موفق به کسب درجات علمی شوند، در میانسالی راهی میانبر یافته اند و برای خود عنوان خریده اند.
حالا کار به جایی رسیده است که دانشگاه هم تاسیس کرده اند و مدرک صادر می کنند.

به نظرم این وضعیت معنای کامل نهادینه شدن تقلب و رندی است!

بر این باور نیستم که حتما میبایست از کانال کنکور و دانشگاه برای کشور مدیران برجسته انتخاب کرد اما قویا معتقدم باید پاداش هر تلاشی را با روشی مناسب اعطا کرد.
اگر کسی در راه کشور مجاهدتی کرده و یا عزیزی را از دست داده است لزوما به این معنی نیست که شایستگی مدیریت و تصمیم گیری برای سرنوشت جمع کثیری از مردم را دارد.
چرا که اینکار ثواب آن مجاهدت را باطل خواهد کرد. (2054671) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۴:۰۶:۲۱
به نظر ميرسد نويسنده محترم مقاله در ايران زندگي نميكند (2054680) (alef-10)
 
بهروزیه
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۲۳:۳۰:۵۷
بنده در مشهد زندگی می کنم (2055942) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۴:۳۶:۲۴
عالی بود (2054759) (alef-10)
 
بهروزیه
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۹:۴۹:۱۱
از کامنت گذاران عزیز متشکرم...
در یادداشت های بعدی وضعیت NGO های یکی از کشورهای توسعه یافته را که از شکایتهای واصله ی مردم در زمینه های مختلف حمایت می کند، برای شما عزیزان می نویسم تا ببینید زندگی کردن در کنار «انجمن های مردم نهادی» که حق قانونی دارند تا از همه ی «شئون حقوق شهروندی» حمایت کنند چقدر دلچسب تر است از اینکه یک عده دور هم جمع بشویم و بخواهیم تجمع و تظاهرات کنیم و هر لحظه نگران باشیم که شعارهای این گروه به سمت و سوی سیاسی امنیتی دیگری که دردسرساز است منحرف نشود.... (2055534) (alef-11)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۵:۰۳:۲۷
كاملا موافقم.البته اگر بگذارند سازمانهاي واقعي مردمي شكل بگيرد حرفهاي گروههاي مختلف مردم از حنجره اين سازمانها با فرصت در شكل و محتواي مناسب شنيده ميشود و نياز به تب تند و احساسي تجمعات و تحصن هم نخواهد بود. (2054825) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۲۲:۴۵:۲۳
اگر بگذارند ... (2055855) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۵:۰۴:۵۱
وقتی انحصار وجود داشته باشد و قدرت و ثروت پیوند داشته باشند انوقت حریص ترین انسانها به سمت قدرت میل پیدا میکنند. (2054830) (alef-10)
 
عبدالهي
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۵:۱۴:۲۳
به موضوع خوبي اشاره داشته اند. دقيقاً مشكلات جامعه ما با بودن چنين مسئوليني؟ لاينحل باقي خواهد ماند. آقاي سريع القلم در كتاب فرهنگ سياسي ايران به كلمه "پاش" اشاره كرده اند.پول ، امنيت ، شهرت ، باعث طمع بيشتر همين بي عرضه ها براي رسيدن به قدرت شده است. از همين جا به آقاي ماهاتيرمحمد درود مي فرستم. مديريت جامعه ما در دست افرادي است كه حداكثر بهره هوشي شان "متوسط "مي باشد و در اينجا از مديريت نخبگان خبري نيست و اگر تعريفي از نخبه و نخبگان بشود مثل خيلي از تعريف هاي ديگر ، فاقد هرگونه خاستگاه علمي است و . . . (2054873) (alef-10)
 
علی
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۶:۵۷:۱۰
یه حرف حساب !

آبرو درجه های دانشگاهی و ارتشی رو تو این مدت بردیم...
به هر کی می گی یا دکتره یا مهندس
ولی آخر اقتصاد و رفتار های جامعه اینطوری! (2055147) (alef-15)
 
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۸:۲۵:۲۵
جالبتر اینکه در شرکت نفت به خصوص در شرکت پخش فراورده های نفتی ممتازین داشگاه که جذب شده هستند را به بهانه عدم تجربه کافی دارند کنار می زنند!!!! (2055363) (alef-11)
 
مرتضی
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۱۹:۰۹:۳۸
من و امثال من که در دانشگاه فردوسی مشهد فارغ التخصیل شدیم به خودمون نمی بالیم که حالا دانشگاه آزاد مشهد بشه الگو............. (2055457) (alef-11)
 
مهدی شریفی
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۲۱:۲۲:۰۷
اتفاقا امروز داشتم به همین موضوع فکر می کردم.
چرا نباید بتونیم به افرادی که بهشون رای دادیم سوال کنیم یا اون ها رو از مسئولیتی که بهشون دادیم خلع کنیم ؟ (2055707) (alef-11)
 
علي
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۲۲:۰۸:۵۴
احسنت در قران هم آمده تا يه قوم خودشو تغيير نده تغييري رخ نميده. (2055788) (alef-11)
 
م.ساغشکی
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۲۲:۵۰:۲۳
درود بر مدیر سایت الف
بالاخره آنچه بایست سالها پیش میگفتید و حق مردم مطالبه میکردید گفتید!
اگر این مطلب در زمان دولت آقای رفنسجانی یا خاتمی و احمدی نژاد حکومت اجرا میکرد الان 10-20 سال کشور جلو بود/شک نکیند بخش بزرگی از عقب ماندگی ایران بخاطر همین ابزارها و لوازم دموکراسی است. حق اعتراض و راهپیمایی از آنهاست.
تا حالا چند بار واقعا حکومت اجازه اعتراض مدنی و مسالمت آمیز به مردم و مخالفان و منتقدات داده است؟
امیدوارم این مطالب صرفاً بخاطر این نباشد که جناح اصول گرا چون از دولت کمی دور شده دارد ادای دموکراسی خواهی میکند و واقعا دموکراسی خواه شده باشند. (2055859) (alef-13)
 
حسینی
۱۳۹۳-۰۱-۱۶ ۲۳:۳۶:۳۶
با عرض سلام

جان کلام مطلب فوق را میتوان در جمله زیر که در متن ذکر شده است بیان نمود:
«کسانی که اگر پست مدیریتی آنان را از آنان بگیری عرضه ی هیچ کار دیگری بجز ریاست را ندارند و به نان شبشان محتاج می شوند...!»
با وجود تمام رانت ها و روابط مقدم بر ضابطه ای که در کشور وجود دارد که غیر قابل انکار میباشد؛ می بایست توجه داشت که باز هم با این وجود قشر باهوش تر جامعه هستند که با وفق دادن خود و سوار شدن بر موج توانسته اند پست های کلیدی را از آن خود کنند. بنظرم مسئولینی که پست های کلیدی را در کشورمان دارند می بایست افراد باهوشی بوده باشند ولی آنچه در مسئولین وجود ندارد تعهد است نه بهره هوشی. (2055954) (alef-13)
 
مهرداد
۱۳۹۳-۰۱-۲۲ ۰۱:۲۷:۳۵
مقاله بسیار خوبی بود. درست است کاملا اگر مسئولین بداند مردم حرکات انها را زیر نظر دارند و روز نامهای ازاد ومستقلی باشند که واقعا به مردم اگاهی بدهند انگاه مسئولین درک خواهند کرد که رفتارشان رصد خواهد شد و جرات کوچکترین مبهم گویی وخلاف را پیدا نخواهند کرد (2071908) (alef-11)
 
محمد باقر
۱۳۹۳-۰۱-۲۲ ۱۳:۰۵:۵۴
باعرض سلام ودرود برمدیریت سایت الف (2072286) (alef-11)
 
سیما جعفری
۱۳۹۴-۰۶-۱۰ ۱۷:۰۴:۵۷
بسیار عالی بود استاد (3155961) (alef-3)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.