نظر منتشر شده
۱۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 240764
چرا باید هزینه کنیم؟
علی غزالی فر*، 16 شهریور 93
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۹:۴۵
شکی نیست که انسان و مسائل انسانی در زمانه ما دچار بحران جدی است. یکی از این مسائل بحرانی مسئله روابط انسانی است. روابط میان انسان‌ها بسیار سست و شکننده شده و روز به روز هم ضعیف‌تر می‌شود. از علل این موضوع هزینه‌هایی است که باید صرف شود تا رابطه انسانی شکل بگیرد یا ادامه پیدا کند. چرا باید برای برخی رابطه‌ها هزینه کنیم (و گاهی هزینه‌های بسیار کلان)؟ چرا باید برای رابطه دوستی، برادری، همسایگی، استاد و شاگردی و ... و نیز اموری چون ازدواج، فرزندآوری و ... که مستلزم ارتباطی کلان با شخص دیگری است، هزینه‌های مختلفی برای ایجاد یا بقای رابطه متحمل شویم؟ برخی از اساس منکر این‌گونه هزینه‌ها هستند و صورت موضوع را به شکل دیگری نمایش می‌دهند. با آن‌ها بر این گمان مناقشه نمی‌کنیم؛ اما می‌خواهیم در اینجا این موضوع را با همین شکل و صورت از بعد و زاویه دیگری بررسی کنیم.

چرا باید برای ازدواج، فرزندآوری، دوستی و ... هزینه کنیم؟ چون خود آن رابطۀ خاص تعیین‌کنندۀ هزینه است. به‌عبارت‌دیگر توجیه مسئله در خود رابطه نهفته است. بی‌شک برخی رابطه‌ها به‌هیچ‌وجه ارزش هیچ هزینه‌ای را ندارند و برخی ارزش هرگونه هزینه‌ای را دارند. چرا؟ زیرا شخص در این رابطه نوعی از «بودن» را تجربه می‌کند که ارزشمندترین دستاورد زندگی او می‌شود. انسان در ارتباط با همسر، فرزند، والدین، دوست و همسایه خود گونه‌ای از «بودن» بهجت‌زا و سعادت‌آمیز را تجربه می‌کند که به‌قدری برای او ارزشمند است که حاضر است برای حفظ آن هر هزینه‌ای را تقبل کند.

برتراند راسل فیلسوف نامدار قرن بیستم در کتاب تسخیر سعادت -که در آن تجربه‌ها و پیشنهادهای خود را برای دست‌یابی به خوشبختی طرح کرده است- به‌صراحت اعلام می‌کند که: «راجع به خودم بنا بر تجربه شخصی باید بگویم که مقام پدری را از هر خوشبختی دیگری که نصیبم شده است برتر یافته‌ام.» کسانی که با شخصیت، زندگی و افکار خاص راسل آشنایی دارند به‌خوبی می‌دانند که چنین سخنی از چنین کسی ارزشی مضاعف دارد.
اساساً مگر در زندگی چیزی بالاتر و بهتر و برتر از یک چنین نحوه «بودن»ی هست؟ آنچه هزینه می‌شود در مقابل نحوه «بودن» انسان چه ارزش و اهمیتی دارد؟ درواقع اگر در خود تأمل کنیم و مسئله را عمیق بررسی کنیم متوجه می‌شویم که ما و همه دیگر انسان‌ها همگی با تلاش‌ها و داشته‌های خود در پی رسیدن و دست‌یابی به یک نحوه «بودن»ی هستیم که در آن ‌همه ابعاد وجود ما ارضا شده و سرشار از لذت و خرسندی باشد. آیا یک چنین «بودن»ی که بر اثر مرتبط شدن با یک انسان و زندگی با او حاصل می‌شود، از هر هزینه‌ای ارزشمندتر نیست؟

این مطلب لازمه اصالت وجود است. فراموش نکنیم تمام غنای فرهنگ و سنت ما مبتنی بر اصالت وجود است، و نه اصالت سوژه خودمختار و سودانگار. یکی از مشکلات فعلی ما نیز همین است که با نگاه سوبژکتیو مدرن با فرهنگ و سنت خود مواجه می‌شویم؛ درحالی‌که تمام هم و غم فرهنگ و سنت ما این است که انسان را در بطن هستی شناور کند تا امکان شکل‌گیری سوژه خودبنیاد منتفی شود. نگوییم اصالت وجود را ملاصدرا در قرن یازدهم هجری قمری مطرح کرد. ملاصدرا فقط سخنگوی اصالت وجود در فرهنگ و سنت ما بود و به عبارتی شاهکار او این بود که آن را به خودآگاه فلسفی ما رساند. این می‌توانست درآمدی عالی و آغاز راهی برای سیر در یک خودآگاهی برای استعلای فرد و جمع باشد اما متأسفانه این خودآگاهی فقط برای اندک افرادی رخ داد و آگاهی جمعی و بعد اجتماعی ما هنوز آن را درنیافته است.

نکته آخر اینکه یکی از علل دچار شدن انسان‌های مدرن به پوچی و بی‌معنایی در زندگی همین عدم تجربه چنین «بودن»ی است. معنای زندگی چیزی مفهومی و ذهنی نیست و لذا هر چقدر هم تلاش ذهنی برای فرار از پوچی و دست‌یابی به معنا و معنادار شدن زندگی صورت گیرد، هیچ اثر و فایده‌ای نخواهد داشت.

معنای زندگی نوعی «بودن» است؛ همان‌طور که پوچی نیز نوعی دیگر از «بودن» است و نه چیزی صرفاً ذهنی و مفهومی. روابط انسانی اصیل و عمیق نقش بسیار برجسته و به سزایی در معنادار شدن زندگی ایفا می‌کنند. به‌جرئت می‌توان گفت تقریباً همه کسانی که دچار پوچی و بی‌معنایی شده‌اند، کسانی بوده‌اند که از یک رابطه ژرف و صمیمانه محروم بوده و به‌شدت احساس تنهایی می‌کرده‌اند. پس بهتر است انسان پیش از آنکه پوچی و بی‌معنایی همه وجود و همه داشته‌های او را در مغاک خود فرو بلعد برای چنین رابطه‌هایی هزینه کند.

* دکتر در فلسفه
 
۱۳۹۳-۰۶-۱۶ ۲۱:۰۲:۵۳
در دنیای امروز کیفیت زندگی مهم است و نه کمیت آن.

وقتی کیفیت زندگی از نطر روحی و مادی دچار نقصان می شود، انسان به پوچی می رسد. (2363248) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۶-۱۷ ۱۴:۴۷:۰۹
کیفیت و کمییت رابطه دوسو و تکمیل کننده با هم دارند. موضوع نباید این یا آن باشد, بلکه رشد متناسب هر کدام بدون به مسلخ بردن یکی از آنها. (2364477) (alef-3)
 
۱۳۹۳-۰۶-۱۶ ۲۱:۰۷:۵۰
منم خیلی دوست دارم تشکیل خانواده بدم و پدر بودن را تجربه کنم،نزدیک 30 سالمه، اما نمی تونم چون بیکارم ،اگه جیبمون رو نزنند بلدیم چطور سالم زندگی کنیم و بودن را حس کنیم (2363253) (alef-3)
 
۱۳۹۳-۰۶-۱۶ ۲۱:۱۰:۰۸
زندگی یک فیلم سینمایی است که برای هر فرد یکبار نمایش داده می شود. کسانیکه فیلم دیگران را سانسور می کنند مقصر اصلی هستند. (2363254) (alef-13)
 
۱۳۹۳-۰۶-۱۶ ۲۲:۰۱:۵۶
از مهمترین عوامل شکنندگی روابط میان انسانها نبود شناخت درست از راه های درست رسیدگی به خواستهای متقابل میان خود و خدای خود و دیگران و دیگرها است که نیازهای زندگی آفریدگان را بطور زنجیره وار میان هم بنحوی که آفریدگار عالم سامان داده تامین و تضمین می نماید.
این شکنندگی خواسته یا نا خواسته از جهل به حقایق آفرینش و یا غفلت از این حقایق که در قرآن کریم جلوه می یابند نشات گرفته و سبب بروز همه ی نابسامانیها و بلایا در زندگی بشر در طول تاریخ می باشد .
اگر این جهل و غفلت از حقایق مذکور باقی بماند با انباشت نا بسامانیها و بلایا سرنوشت بشر مطابق با سنت الهی در جهان آفرینش به سوی نابودی و فنا سوق می یابد.
تنها راه نجات از این شکنندگی و همه ی عوارض شوم آن بازگشت به حقایق زندگی بشر و عمل به راه های الهی سازماندهی به نیازهای او است که قرآن کریم بیان کرده و بشر را با کوشزد و هشدار و تهدید از سرپیچی از این حقایق و بیان عواقب این سرپیچی بر حذر داشته است.
متاسفانه در طول تاریخ بنا به علل و عوامل مرموز و آشکاری بشر از درک درست حقایق مذکور و عمل به این حقایق باز می مانده و بنا بر این ، زندگی او دچار تقلبات تخریبی بسیاری می گردیده است که اگر وضع چنین پیش رود و ادامه یابد هیچ امیدی به تغییر مثبت این زندگی و رفع همیشگی نا بسامانی روابط میان افراد بشر باقی نخواهد ماند. (2363291) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۶-۱۶ ۲۲:۱۲:۴۸
موضوع : راه حل اساسی برای رفع نابسامانیهای روابط بشری
---
از مهمترین عوامل شکنندگی روابط میان انسانها نبود شناخت درست از راه های درست رسیدگی به خواستهای متقابل میان خود و خدای خود و دیگران و دیگرها است که نیازهای زندگی آفریدگان را بطور زنجیره وار میان هم بنحوی که آفریدگار عالم سامان داده تامین و تضمین می نماید.
این شکنندگی خواسته یا نا خواسته از جهل به حقایق آفرینش و یا غفلت از این حقایق که در قرآن کریم جلوه می یابند نشات گرفته و سبب بروز همه ی نابسامانیها و بلایا در زندگی بشر در طول تاریخ می باشد .
اگر این جهل و غفلت از حقایق مذکور باقی بماند با انباشت نا بسامانیها و بلایا سرنوشت بشر مطابق با سنت الهی در جهان آفرینش به سوی نابودی و فنا سوق می یابد.
تنها راه نجات از این شکنندگی و همه ی عوارض شوم آن بازگشت به حقایق زندگی بشر و عمل به راه های الهی سازماندهی به نیازهای او است که قرآن کریم بیان کرده و بشر را با کوشزد و هشدار و تهدید از سرپیچی از این حقایق و بیان عواقب این سرپیچی بر حذر داشته است.
متاسفانه در طول تاریخ بنا به علل و عوامل مرموز و آشکاری بشر از درک درست حقایق مذکور و عمل به این حقایق باز می مانده و بنا بر این ، زندگی او دچار تقلبات تخریبی بسیاری می گردیده است که اگر وضع چنین پیش رود و ادامه یابد هیچ امیدی به تغییر مثبت این زندگی و رفع همیشگی نا بسامانی روابط میان افراد و جوامع بشری باقی نخواهد ماند. (2363295) (alef-10)
 
۱۳۹۳-۰۶-۱۷ ۱۴:۵۵:۱۳
"تنها راه نجات از این شکنندگی و همه ی عوارض شوم آن بازگشت به حقایق زندگی بشر و عمل به راه های الهی سازماندهی به نیازهای او است ......"

چیزی بنام "تنها" راه وجود نداره. ما تا زمانیکه نگاه سیاه و سپیدمان را عوض نکنیم در یک دور باطل قرار داریم. (2364503) (alef-3)
 
۱۳۹۳-۰۶-۱۷ ۱۵:۲۳:۴۱
بنده فیلسوف نیستم ولی شاید توجیه "بودن" را با "تولید مثل" مثال زدن کار جالبی نباشه.

اگر مقاله فلسفی ست که توجیه "بودن" را در روابط اجتماعی و خانوادگی و "پوچ بودن" را در عدم داشتن چنین روابطی مختصر کردن سفسطه است نه فلسفه.

اگر مقاله سعی در استفاده از مبانی فلسفی در ترویج و تشویق روابط صحیح اجتمایی و خانوادگی دارد بنظر اینجانب در آن نیز بسیار ضعیف, چه در طرح موضوع و چه در نتیجه گیری, عمل کرده. (2364600) (alef-3)
 
۱۳۹۳-۰۶-۱۶ ۲۲:۲۶:۰۱
موضوع : راه حل اساسی برای رفع نابسامانیهای روابط بشری
---
از مهمترین عوامل شکنندگی روابط میان انسانها نبود شناخت درست از راه های درست رسیدگی به خواستهای متقابل میان خود و خدای خود و دیگران و دیگرها است که نیازهای زندگی آفریدگان را بطور زنجیره وار میان هم بنحوی که آفریدگار عالم سامان داده تامین و تضمین می نماید.
این شکنندگی خواسته یا نا خواسته از جهل به حقایق آفرینش و یا غفلت از این حقایق که در قرآن کریم جلوه می یابند نشات گرفته و سبب بروز همه ی نابسامانیها و بلایا در زندگی بشر در طول تاریخ می باشد .
اگر این جهل و غفلت از حقایق مذکور باقی بماند با انباشت نا بسامانیها و بلایا سرنوشت بشر مطابق با سنت الهی در جهان آفرینش به سوی نابودی و فنا سوق می یابد.
تنها راه نجات از این شکنندگی و همه ی عوارض شوم آن بازگشت به حقایق زندگی بشر و عمل به راه های الهی سازماندهی به نیازهای او است که قرآن کریم بیان کرده و بشر را با کوشزد و هشدار و تهدید از سرپیچی از این حقایق و بیان عواقب این سرپیچی بر حذر داشته است.
متاسفانه در طول تاریخ بنا به علل و عوامل مرموز و آشکاری بشر از درک درست حقایق مذکور و عمل به این حقایق باز می مانده و بنا بر این ، زندگی او دچار تقلبات تخریبی بسیاری می گردیده است که اگر وضع چنین پیش رود و ادامه یابد هیچ امیدی به تغییر مثبت این زندگی و رفع همیشگی نا بسامانی روابط میان افراد و جوامع بشری باقی نخواهد ماند. (2363308) (alef-13)
 
mahdi
۱۳۹۳-۰۶-۱۷ ۰۷:۱۳:۴۷
انسان مدرن به این دلیل به پوچی رسیده که فهمیده معانی تحمیلی به خودش و دنیاش توهم بودند این پوچی طبیعی است و اصلا بد نیست چرا که به دنبالش معنایی دوباره کشف خواهد شد راه رهایی از پوچی قبول پوچ بودن دنیاست روزی که این پارادوکس رو قبول کنیم دنیامون خیلی تغییر می کنه.ما سوژه هایی دچار فقدانیم حکایت ما حکایت اون بچه ای که گریه می کرد چون مامانش گم شده این بچه باید بفهمه که خودش گم شده نه مامانش. (2363585) (alef-3)
 
Amirali
۱۳۹۳-۰۶-۱۸ ۱۱:۰۴:۲۲
خيلي زيبا بود (2366259) (alef-3)
 
sahar
۱۳۹۳-۰۶-۱۸ ۲۰:۳۳:۳۷
کاش همه ميتونستن اينجوري به اين موضوع نگاه کنن.
اگر طرز نگاه کردنشون اينطوري بشه رابطه آدمها درست ميشد. (2367076) (alef-10)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.