توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 252464
از حجاب عقل تا حجاب سر
بخش تعاملی الف - حامد عبدالملکی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۰۷

اولین جرقه های پرسش پیرامون چرایی موضوع حجاب و با تردید نگریستن نسبت به آن در ایران به اوایل دوره قاجار باز می گردد, یعنی زمانی که سربازان شمشیر به دست ایرانی متحمل شکست های سنگینی از نظامیان مسلح به باروت سایر کشورها می شدند و استان های های مختلف ایران یکی پس از دیگری از آن جدا می شد.

این امر شاه, درباریان و عده ای از منورالفکرهای آن عصر را کنجکاو به کسب آگاهی از ماهیت ادوات جنگی فرنگی ها و چگونگی ساخت آنها نمود و نیز موجبات سفرشان به مغرب زمین و لمس دستاوردهای آنان از نزدیک را فراهم آورد. نیازی که ایرانیان به دستاوردهای فرنگی بالاخص تجهیزات نظامی داشتند و نیز احساس سرخوردگی ناشی از مشاهده و قیاس پیشرفت های علمی, صنعتی و اجتماعی غرب با داشته های خود,لاجرم آنان را در این فکر فرو برد که چرا سرزمین غرب آنقدر توسعه یافته است و ایران به همان میزان عقب مانده. این پرسش که به دغدغه ذهنی بزرگی بدل شده بود برخی منورالفکرها و نویسندگان آن عصر را بر آن داشت تا به تجویز راه حل هایی جهت رهایی از این ضایعه و رفع شکاف های عمیق موجود بین ایران و غرب بپردازند.

در بررسی اجمالی نُسخ ترقی خواهانه ارائه شده در دوره قاجار و حتی در دوره بعدی یعنی زمان پهلوی ها به وضوح قابل مشاهده است که تاکید عمده روشنفکران بر مشابه سازی ظاهر ایران و مردمش با غرب آن دوران بوده و ترقی را در تطبیق ظاهری پدیده های مختلف با نسخه های موجود در کشورهای غربی خلاصه می دیدند. پیشنهاد هایی از قبیل رهایی خلق از یوغ دین, تغییر پوشش مردان از دستار و کلاه به کت شلوار و رفع حجاب مرسوم از زنان را می توان ذیل تلاش های عنوان شده برای همانند سازی طبقه بندی کرد.

گفتنی است حتی بعضی روشنفکران از قبیل فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان نظام الدوله به قدری بر مشابه سازی تاکید داشتند که یکی از عوامل انحطاط جامعه ایران را الفبای فارسی به حساب آوردند و پیشنهاد تغییر آن به الفبای لاتین را مطرح ساختند. آخوندزاده در این باره می نویسد: " خطوط الفبا نیز مانند خطوط یوروپاییان باید مقطع بودی و نقطه ها بالکلیه ساقط گردندی. و حروف لاطین جایگزین شود به غرض آنکه تعلم علوم و صنایع سهولت یافته و ایرانیان مانند ملت پروس با تحصیل سواد پا به دایره ترقی همی گذارند".

نکته ی قابل تاملی که از مقدمه فوق برداشت می شود, عدم مواجهه ی صحیح و عقلانی روشنفکران قاجاری در رد و یا پذیرش مسائلی همچون حجاب است که درنهایت طبق گواه تاریخ به صدور احکام و راه حل هایی غیرواقع از آنان منتهی گردید. چراکه نگاه عقلانیِ به دور از ذوب شدگی و جهت گیری های درونی در قبول و یا رد یک موضوع از شروط اولیه ی بررسی معقول و منطقی موضوعات مختلف است. در سیر عقلانی بررسی موضوع حجاب, ضروریست توجه داشته باشیم که حجاب هدف نیست و مواجهه هدف گونه با آن نیز گمراه کننده خواهد بود. پوشش صرفا وسیله و ابزار است برای دستیابی به هدفی خاص.

در بررسی های دانشمندان علم رفتارشناسی پیرامون هدف مسئله پوشش در انسان ملاحظه گردید که تقریبا تمام انسان ها پس از رسیدن به سنی خاص از مشاهده شدن بدنشان توسط سایر افراد ابا دارند و احساس نامطبوعی از این کار به آن ها دست می دهد. تصاویر قدیمی حک شده در غارها مربوط به دوران پارینه سنگی گواه وجود این احساس در انسان های آن عصر نیز می باشد چرا که آنان بخش هایی از بدن خود را با استفاده از برگ درختان و پوست حیوانات می پوشاندند. شاید تنها تفسیر عقلانی قابل قبول از وجود این حالت خاص در انسان را بتوان آمیختته بودن ماهیت و سرشت آدمی با میل به "پوشاندن بدن" عنوان کرد که علی رغم گذشت چندین هزارسال از پیدایش او تغییری در اصل این گرایش بوجود نیامده است.

شاید کمتر کسی در طول تاریخ بشریت به اصل پوشش با دید تردید نگریسته باشد و یا حتی فیلسوفی نسبت به ماهیت آن به تفلسف پرداخته باشد که این امر خود حاکی از اتفاق نظری همگانی در اصل لزوم پوشش در آدمیست که آن را از گزاره ای تحلیلی به گزاره ای بدیهی و مقبول بدل ساخته است. اما آنچه موضوع بحث و محل اختلاف قرار می گیرد - خصوصا در جامعه ما- حدود و چرایی قبول نوع خاصی از پوشش است که دین بر آن تاکید دارد.

در سیر عقلانی بررسی مسئله فوق, ذکر این نکته ضروریست که منشا میل به اصل پوشش در انسان ها را ماهیت دوگانه آدمی شکل می دهد. انسان برخلاف سایر حیوانات که صرفا در ویژگی های فیزیولوژیکشان خلاصه می شوند, خود را فقط در مجموعه ای از اندام ها که در کنار هم قرار گرفته اند, محدود نمی بیند و شانی ورای موجودی که صرفا نسخه تکامل یافته شامپانزه باشد برای خود متصور است. حتی بسیاری از انکار کنندگان شان برتر آدمی نسبت به سایر موجودات نیز در عمل جایگاه خود را در قیاس با حیوانات فراتر از نقش یک میمون (به عنوان آخرین حلقه تکاملی قبل از انسان) نسبت به حیوانات متقدمش می دانند که این امر در حقیقت موید شان متافیزیکی "انسانیت" در نهان انسان است. شانی که باعث می شود انسان در اجمع سایر هم نوعانش از انجام برخی امور, علی رغم میل باطنی خود چشم بپوشد و یا تن به انجام بعضی از رفتارهای مرتبط با بُعد حیوانی خود در ملا عام ندهد. و این نیست مگر تلاش برای بروز جنبه ای دیگر از وجود انسان که به انسانیت موسوم است و همانطور که از تسمیه آن ملاحظه می گردد, سایر جنبه های وجود آدمی را نیز تحت الشعاع خود قرار می دهد. به نحوی که انسانیت که امتزاجی از ماده و متافیزیک است را صرفا بعد متافیزیکی عنوان کرده و امور جسمانی را در مرتبه ای نازل تر از انسانیت قلمداد می کند همانند امور دفع غذا, تمایلات جنسی و ... که علی رغم مشتمل بودن در تمام افراد, انسان از بروز علنی آن ها خودداری می کند.

بررسی اجمالی نُسخ اسلامی پیرامون حجاب, بیانگر آن است که هدف دین از وضع این قانون,حاکم ساختن روابط انسانی در مراودات اجتماعی بین افراد است به طوری که طرفین رابطه یکدیگر را فقط با جنبه هایی نظیر علم, هنر و... مورد ارزیابی قرار دهند برخلاف مواردی که در آن افراد به دلیل زیبایی های ظاهری و جنبه های غریزی مورد تحسین یا تقبیح قرار می گیرند.

حال بررسی این موضوع ضروری می نماید که آیا حاکم ساختن روابط انسانی در مراودات اجتماعی فقط از طریق رعایت حجاب امکان پذیر است؟ و آیا نمی شود فردی ملتزم به حجاب نباشد ولی مقید به روابط انسانی باشد و یا اینکه آیا صرفا رعایت نوع خاصی از پوشش باعث حاکم شدن روابط انسانی بر جامعه می شود؟

در پاسخ به این قبیل پرسش ها ضمن دادن جواب منفی به آنها نکته ی حائز
اهمیتی که باید توجه داشته باشیم این است که وضع نمودن قوانین اجتماعی بیانگر سلب احتمال عدم فایده از حالت وضعی نمی باشد. برای مثال به منظور وضع قانونی جهت تعیین اولویت حرکتی در یک میدان, لاجرم قانون گذار حکم به جلوگیری از عبور وسیله ای که مقابل چراغ قرمز قرار داشته باشد می دهد فارغ از اینکه شرایطی را در نظر بگیرد که یک وسیله نقلیه زمانی پشت چراغ قرمز قرار بگیرد که هیچ خودرویی در طرف مقابلش قرار نداشته باشد. از ویژگی های قوانین "اجتماعی"ست که به دو شرایط متفاوت از لحاظ محتوایی و صرفا مشابه از منظر ظاهری حکم یکسان بدهند و آن نیست مگر به منظور جلوگیری از بوجود آمدن تفسیرهای متعدد از قانون و در نهایت آمدن هرج و مرج.

دین اسلام هم به منظور حاکم نمودن روابط اجتماعی مبتنی بر انسانیت, دستور به پوشاندن قسمت هایی از بدن داده است که این صرفا به معنای جلوگیری از بسترهای به وجود آورنده روابطی نازل از شان اصلی انسانی است و نه یکسان تلقی کردن پوشش با عفت و وارستگی.
 
کلمات کلیدی : حامد عبدالملکی