قاعده ی القاعده

27 خرداد 1386 ساعت 8:18


اگر انفجار مجدد حرمین عسگرین(ع) در شهر سنی نشین "سامرا" را سرآغاز دوران جدیدی در تحولات خاورمیانه بدانیم، به بیراهه نرفته ایم.
هدف اصلی انفجار دوم سامرا صرفا نمی تواند تشدید جنگ فرقه ای در عراق باشد.
انفجار اول سامرا، جرقه جنگ مذهبی و فرقه ای را در عراق روشن کرد و با به حاشیه راندن جریان مرجعیت، راه را برای تک و پاتک های تروریستی- نظامی بین گروه ها و فرق مختلف باز کرد و اینک عراق در بدترین موقعیت جنگ مذهبی -فرقه ای قرار دارد. بنابراین هدف اصلی انفجار دوم سامرا صرفا نمی تواند تشدید جنگ فرقه ای در عراق باشد.  انفجار اول سامرا، جرقه جنگ مذهبی و فرقه ای را در عراق روشن کرد.
 در بررسی انفجار دوم سامراکه به فاصله شانزده ماه از انفجار انفجار اول سامرا (اسفند 1384) صورت گرفت، صرف نظر از جنبه های معمولی و کلیشه ای یک اقدام تروریستی، باید موقعیت "زمانی" این انفجار را مورد توجه خاص قرار داد. به بیان دیگر توجه به موقعیت زمانی انفجار دوم مرقد عسگرین(ع)، می تواند کلید بخشی از معمای پیچیده ترور و ارهاب در خاورمیانه باشد.
واقعیت این است که انفجار دوم سامرا در حالی صورت می گرفت که ایران و آمریکا بعد از 27 سال دوری و قهر،  بخاطر معضل عراق، پشت میز مذاکره نشستند و در دور اول مذاکرات "کروکر - قمی"، دورنمای نسبتا امیدوار کننده ای از یک طرح سه جانیه امنیتی برای بهبود اوضاع اسفناک عراق، هویدا شده بود.

می توان گفت طراحان انفجار سامرا که طبق قرائن و شواهد موجود از زیرمجموعه های "القاعده" هستند، با هدف گذاری دقیق و هوش ورزی بالایی، نظم نوپا و البته شکننده در حال تولد عراق را در نطفه خفه کردند.

نتایج آنی و کوتاه مدت انفجار سامرا کاملا قابل پیش بینی است: با انفجار سامرا در عراق تحت اشغال آمریکا و انگلیس، طبعا روند مذاکرات وتعاملات احتمالی بین ایران و آمریکا با اوج گیری و شروع دور جدید تنش های کلامی و اتهام افکنی های سیاسی و رسانه ای به محاق می رود و آغاز دور دوم مذاکرات با ابهام و چالش جدی مواجه خواهد بود.

ضمن اینکه اساسا افکار عمومی داخل ایران ، آغاز روند جدید مذاکرات با آمریکا را در چنین شرایطی پذیرا نخواهد بود و  در نهایت ...همین عراق آشفته و خونین و رو به تلاشی، برای القاعده باقی خواهد ماند.

نگاهی به تحولات "لبنان، فلسطین، افغانستان و حتی پاکستان " هم نشان می دهد که استراتژیست های القاعده به تدریج به هدف اصلی خود در منطقه دست پیدا کرده اند. القاعده به مثابه یک سازمان ایدئولوژیک - نظامی - سیاسی غول آسا با راهبرد غیرکلاسیک و انترناسیونالیستی خود و به پشتوانه شعارهای ضدغربی و ضد آمریکایی و احساسات اکثریت مردم خاورمیانه و کشورهای عربی توانسته است گام های جدی برای برهم زدن نظم خاورمیانه بردارد.
 القاعده با استفاده از احساسات ضدآمریکایی مردم منطقه، نظم خاورمیانه را به هم زده است.   اینک می توان گفت که اوضاع خاورمیانه کاملا "القاعده پسند" شده است. به موازات دخالت و نفوذ غرب و آمریکا در خاورمیانه، القاعده و گروههای تندروی سلفی- وهابی هم به مرور رهبری فکری - سیاسی و ایدئولوژیک افکار عمومی ناراضی از غرب را برعهده می گیرند و آتش این "معادله معکوس" هرروز بر چهره خاورمیانه لهیب می کشد.

نکته قابل تامل در درگیری های اخیر  نهرالبارد و گروه فتح الاسلام در لبنان، این است که این درگیری ها، کم و بیش موقعیت فعال "حزب الله" ( به عنوان عمق استراتژیک جمهوری اسلامی) را به موقعیتی منفعل و "درجه دوم" بدل ساخت و قطب بندی نیروهای سیاسی لبنان را دگرگون ساخت. این روند در دراز مدت کاملا قابل تداوم است و طبیعی است که مورد استقبال مخالفان حزب الله و ایران نیز قرار بگیرد.

از سوی دیگر به نظرمی رسد به تدریج دوران حضور نظامی و مستقیم آمریکا در عراق رو به پایان است . هرچند که جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا تلاش زیادی را برای تداوم حضور آمریکایی ها به کار می بندد، اما چشم انداز حضور نظامی و فیزیکی آمریکا در عراق بعد از دوره جرج بوش، کاملا تیره  و تار است. با این اوصاف  از هم اکنون باید به بررسی پیامدهای خروج تدریجی و محدود آمریکا از عراق پرداخت.
 چشم انداز حضور نظامی و فیزیکی آمریکا در عراق کاملا تیره  و تار است.
 اما زنگ خطر جدی این است که ایران در معادلات تحولات بعدی خاورمیانه، به عنوان تنها کشور رسمی شیعی  در سراسر خاورمیانه و منبع الهام بخش تفکر شیعی در جهان از یک سو و قرار گرفتن در جوار کشورهای عمدتا سنی عرب، موقعیتی خاص و انزوایی خطرناک پیدا کند.

 به بیان دیگر ترکیب دو قطب بندی قدیمی "عرب - عجم"  و "شیعه - سنی" می تواند جمهوری اسلامی ایران را به عنوان هدف بعدی القاعده و گروههای سلفی - وهابی مطرح کند.
غرب و آمریکا هم می تواند با خروج موقت و تاکتیکی از میدان خاورمیانه، نظاره گر میدان جدید باشد که البته در نهایت، بخشی از منافع استراتژیک غرب هم در آن وجود دارد.
می توان تصور کرد که دشمن ایدئولوژیک و سیاسی القاعده بعد از آمریکا، جمهوری اسلامی ایران باشد؛ غرب و آمریکا هم می تواند با خروج موقت و تاکتیکی از میدان خاورمیانه، نظاره گر میدان جدید باشد که البته در نهایت، بخشی از منافع استراتژیک غرب هم در آن وجود دارد.

در یک نتیجه گیری کلی و سریع می توان چنین گفت که یکی از ضرورت های فعلی دستگاه سیاست خارجی کشورمان این است که پارادیم فعلی خاورمیانه و خطر رشد سرطانی تفکر القاعده در منطقه را تجزیه و تحلیل کند و برای مقابله با آن، راهبردهای مناسب و منطقی را طراحی و اجرا کند.


 


کد مطلب: 10883

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcjtoev.uqeyozsffu.html?10883

الف
  http://alef.ir