آیا فرودگاه امام خمینی (ره) مدیریت می شود؟!

بخش تعاملی الف - پايان اميني - مشاور بتياد ملي نخبگان، مسول دفتر انتقال فناوري دانشگاه صنعتي اصفهان

3 شهريور 1393 ساعت 14:54

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.


چندي پيش براي بدرقه يكي از جوان فاميل كه براي ادامه تحصيل به آن سوي آب ها مي رفت به فرودگاه امام رفتيم. فرودگاهي كه گويا درسال هاي پيش از انقلاب جا نمايي شده به منظور و هدفي ديگر و بعد از سال ها و كشمكش هاي فراوان چند سالي است كه افتتاح شده است. از آن جا كه ايراني ها به ويژه در لحظه استقبال و بدرقه عاطفي مي شوند و هر مسافري اكثرا با چند خودرو همراهي مي شود اقوام را راضي كرديم كه مراسم خداحافظي را در خانه انجام دهند و با يك خودرو عازم فرودگاه شديم.

جاده اصلي فرودگاه آن چنان شلوغ بود كه سيل ماشين ها آرام آرام و خود به خود ما را هدايت نمود و در اين مسير تمام پاركينگ ها پر بود و درب همه بسته و اين براي فرودگاهي كه هنوز از تمام ظرفيتش استفاده نمي كند عجيب است. ما كه بعد از دو بار دور زدن فرودگاه از پيداكردن محلي براي پارك خودرو نااميد شده بوديم خودرو را در نزديكي پاركينگ اصلي و در بين ده ها خودروي ديگر متوقف كرديم و نكته جالب اين كه متصديان و ماموران نيز هيچ تذكري به ما ندادند.

پس از طي مسافت طولاني تا سالن فرودگاه، در داخل سالن منتظر انجام تشريفات فرودگاهي شديم كه زمان كوتاهي نبود. يكي از همراهان خسته شد ولي جايي براي نشستن پيدا نكرد و مانند بسياري ديگر به ناچار بر روي زمين نشست. براي اطلاع از شرايط پرواز دوم مي خواستيم از طريق اينترنت مواردي را جستجو كنيم كه در فرودگاه بين المللي امام(ره) اين كار غير ممكن بود. يكي از همراهان آب مي خواست كه متاسفانه تمام آب هاي موجود در يخچال هاي فروشگاه ها داغ بود (‌نه گرم). به ناچار از ديگر نوشيدني هاي موجود در فرودگاه استفاده كرديم. بعد از نوشيدن خواستيم ظروف را در سطل زباله بيندازيم كه همه ي سطل هاي زباله لبالب پر بود. كسي ناظر به روند صف بندي و جلورفتن صف ها نبود و هيچ اطلاع رساني نيز در مورد مقصد صف ها انجام نمي شد. زنجيرها و ميله هاي جدا كننده مسافران كنده و جابه جا مي شد و اگر رفتار معمول ما ايراني ها،در عدم رعايت نوبت و پرخاشگري هاي متقابل در فرودگاه صورت مي گرفت به جاي دو مورد بحث و دعوا، هر دقيقه شاهد كتك كاري و جنجال بوديم. بسياري از مسافرين و همراهان شان تقريبا بدون حجاب به فرودگاه آمده بودند و احتمالا با نيت آن كه آخرين خاطره اشان از ايران بد نشود، هيچ تذكري به آنها داده نمي شد.

در ساعت پنج صبح، پس از آن كه از سوارشدن مسافرمان مطمئن شديم به سوي محل پارك خودرو رفتيم. با كمال تعجب ديديم كه پاركبان مي گويد خودروشما به محل پاركينگ شماره دو منتقل شده است. گفتيم كه اگر آن پاركينگ جا داشت چرا درش را بسته ايد؟ اگر اين جا ممنوع بود چرا اطلاع نداديد؟ چرا تابلوي حمل با جرثقيل ندارد؟ چرا از ميان اين همه خود رو همين يكي را برده ايد؟

به سمت پليس فرودگاه هدايتمان كردند پليس گفت بايد صبح شنبه براي ترخيص ماشين و پرداخت جريمه مراجعه كنيد. گفتيم صبح شنبه؟! مگر امروز نمي شود؟ گفتند خير! مسئولش روزهاي جمعه نيست. گفتيم ما از شهرستان آمده ايم و امروز مي خواهيم برگرديم و لطفا هر گونه جريمه اي كه لازم است بفرماييد تا پرداخت كنيم. گفتند به هر حال مسئولش نيست و امروز شما چندمين نفرهستيد كه با اين مشكل روبرو است و اين را بايد به مديريت فرودگاه بگوييد برويد به ايشان مشكلات را بگوييد تا آگاه شوند. ما مسئول اين كار نيستيم و درد دل كرد كه مسئول فرودگاه بازنشسته است و حقوق سه مليوني مي گيرد و يك ساعت هم در فرودگاه نيست و كارهايش را به گردن ما مي اندازد و... گفتيم چگونه از اين جا به تهران برگرديم؟ گفتند: راحت است تاكسي بگيريد.

دفتر مديريت در كنار دفتر پليس بود و در آن جا خانمي پشت كامپيوتر نشسته بود. سلام كرديم. حواسش شش دانگ به صفحه مونيتور بود و جواب سلاممان را نداد. گفتيم با مديريت مي خواستيم صحبت كنيم گفت بفرماييد خودم هستم! باورمان نشد ولي موضوع را گفتيم. بدون آن كه نگاهش را از روي صفحه بردارد گفت به من مربوط نمي شود. گفتيم پليس مي گويد به شما مربوط است. گفت نه به خودشان مربوط است، ماشين دسته گل خودم را برده اند و دويست و چهل هزار تومان داده ام. برويد به خودشان بگوييد. اين جا بود كه ديگر حساب كار دستم آمد و فهميدم در اين دعواي زرگري، موضوع ما به راحتي و از راه معمول حل نمي شود. آن جا را با دلخوري ترك كرديم تاكسي گرفتيم و به شهر آمديم. پرواز مسافرمان چهار ساعت تاخير داشت و به هواپيماي دومش نرسيد.

من در راه برگشت در فكر فرودگاه بين المللي امام خميني(ره) بودم، فرودگاهي كه پاركينگ كافي نداشت، نيروي انتظامي براي كنترل جمعيت و اطلاع رساني نداشت. اينترنت وايرلس نداشت و آب معدني هايش گرم بود و براي نيمي از مراجعه كنندگان صندلي نداشت، سطل هاي زباله اش پر بود و دستشويي هايش كثيف. به ياد مسافراني كه در فرودگاه سرگردان بودند و همه مرداني كه در فرودگاه امام خميني (ره) با شلوارك آمده بودند و زناني كه با لباس خانه. بعد به فكر مسافرمان افتادم. به ياد هواپيماي سقوط كرده ايران ۱۴۱. به ياد غيرت ديني و به ياد وزير راه و مديراني افتادم كه سرشان را از مانيتور كامپيوتر بر نمي دارند.


کد مطلب: 239158

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcft1d0cw6dmya.igiw.html?239158

الف
  http://alef.ir