دولت نهم؛ دستاوردها و کاستی‌ها

26 بهمن 1387 ساعت 10:30


در ميدان انتخابات دهم،دكتر احمدي نژاد همچنان نقش آفرين خواهد بود و گمانه ها حكايت از اين دارد كه ايشان در صحنه خواهد بود .

به همين جهت بازار تحليل هاي سودار (در دو حد چپ و راست تقديس و تكفير) داغ است. اين نوشته با ادعاي انصاف و درستي، با تكريم و آرزوي تحقق ايده هاي اوليه دكتر احمدي نژاد در آغاز دوران رياست جمهوري كه مورد تاييد بيش از هفده ميليون دوستدار ايشان قرار گرفت و نيز با اميد به اعتلاي ايران اسلامي، از دو منظر به كارنامه رئيس جمهور اسلامي نهم پرداخته است: دستاوردهاي برجسته و كاستي هاي مهم.

الف: دستاوردهاي برجسته:
 
برخي به طور غير منصفانه، در كاركرد رئيس جمهور نهم، هيچ عملكرد درخشاني نمي بينند. برخي بر اين باورند كه در دولت هاي گذشته همواره خير و بركت بر اين كشور نازل شده و امروز مصيبت بر سرمان مي بارد. گذشته همه خوبي و گل و ريحان بوده اما امروز فقط تلخي و تعب و رنج پيش روي مان است. اما بنظر اگر منصفانه و غير جانبدارانه بنگرند،بهتر مي توانند قضاوت كنند.

احمدي نژاد البته با وجود ضعف هاي غيرقابل كتمان، دستاورد هايي برجسته نيز داشته كه بنظر اهميت بنياديني دارند ،ليك در غوغاي تورم، اقتصاد و سياست گم شده است. اين بخش كوتاه در پي آن است كه پازل هاي كمتر ياد شده را نشان دهد و بلكه به رئيس دولت بعدي هم، از هم اكنون توصيه كند كه اين نقاط درخشان را توسعه دهد.
 
- 1  انتخاب مديران كمتر متوقع و پاك دست:

در طي سالها، برخي تلاش كردندتا ويترين مديران را به تجمل و تفاخر بيارايند و آنان را در دايره تنعم قرار دهند.همين كافي بود تا كم كم حصارهايي ميان مديران و كاركنان شكل گيرد و آنان نيز بر اين باور باشند كه شايسته اين مرزي بندي ها هستند، با اينكه مدل هاي انتخاب و گماردن برخي از آنها بر مناصب چندان با شايسته سالاري انطباق نداشت و بنظر تفاوت معني داري با مادون نداشتند.

در دوره احمدي نژاد،غالب مديران بر اين نظرندكه فضاي تفاخر و تجمل زيبنده نظام بر آمده از انقلاب اسلامي و باورهاي علوي نيست.اين فضا قطعا بواسطه نگرش رئيس قوه مجريه تقويت شده و بر همين اساس در دوره نهم،مديريت ها عموما در فضاي پاك دستي و پرهيز از رانت هاي شخصي طي طريق كرده است و نيز مديران از برج عاج  فاصله بيشتري گرفته اند.شواهد ميداني نشان مي دهد كه در اين دوره مديران نزديكي بيشتري با ديگر زيردستان خود يافته اند و از گسترش شكاف بيشتر ميان مادون و مافوق كاسته شده است.از طرفي در سايه نوع نگاه و مدل اخلاقي- رفتاري رئيس قوه مجريه، تلاش شد غالبا مديراني سالم،پركار و كم توقع در سطوح مديريتي انتخاب شوند تا رئيس قوه مجريه را همراهي كنندو از اين حيث غالب مديران نهم در سلامت و پاكي و تواضع فاصله اي بسيار با خلقيات گذشتگان دارند.

از طرفي در پي حضور احمدي نژاد در نظام اداري پرداختهاي ناموزون و صف بندي كاذب مديران و كاركنان در دولت نهم بسيار كاهش يافت.اگرچه به مديران دولت نهم نيز گران آمد... چرا كه پر مشغلگي و انرژي مضاعف در پيگيري امور ريز و درشت، به نظام پرداخت مناسب تري نياز داشته است.
 
- 2 كادر سازي از جوانان و شكستن دور و تسلسل مديران سنتي

تقريبا تمام انديشمندان و تحليل گران معتقدند مهمترين علت توسعه نيافتگي ايران،عنصر مديريت است.مديران ناكارآمد منابع موجود را هدر داده اند و مديران موفق از نهاد هاي اندك،ستاده هاي ارزشمندي بدست آورده اند.

ترديد نداريم كه اگر اداره جمهوري اسلامي ايران بر دوش مديران كارآمد نهاده شود،عملكرد تاباني خواهيم  داشت و اين را گاهي تجربه كرده ايم اما با كمال تاسف بايد اذعان داشت مديريت انحصاري چهره هاي آشنا، پديده سالهاي اخير مديريت در قوه مجريه بوده كه بر ديگر قوا نير تاثير گذارده بود و بطور خاص در قوه مقننه نيز جلوه بيشتري داشته است.در طي سالها از بروز اين آفت،گاه تلاشهايي توسط سازمان هاي متولي چون سازمان امور اداري و استخدامي كشور، بعمل آمد تا نظام هاي ارتقاء و انتصاب قاعده مند تر شده و منطقي تر بنظر آيد اما با تاسف، تلاشهاي مكتوب ناكام ماند چرا كه در عمل توفيق و تفاوت چشمگيري حاصل نشد و در دالان نظام موجود "رفاقت و مديريت" ابتر ماند.

از منظري ديگر بايد گفت تا قبل از سوم تير 84،طيفي با انحصار و چنبره بر مسندهاي اجرايي كشور،جز خود، هيچ فرد و گروه ديگري را براي ورود به عرصه هاي مديريتي به رسميت نمي شناختند و اجازه تغييرات بنيادي در انتخابها را نمي دادند.آنها به ناصواب باور كرده بودند كه شايسته ترين افراد در اداره كشورند.دستاورد مهم احمدي نژاد، شكستن دور باطل مديريت و مونوپولي سياست و رفاقت گذشتگان در كشور بوده است. بدرستي بايد واقف بود كه احمدي نژاد با اين كار خود توانست بازيكنان جديدي به تيم ملي اداره كشور وارد كند.انتخاب هايي نادرست هم البته با توجه به مجموعه سازوكارهاي موجود صورت گرفت،ولي اين كار دشوار و بنيادين احمدي نژاد هم بسيار بسيار مهم بوده است.چرا كه اجراي اين شيوه براي احمدي نژاد استراتژي آساني نبود، كارش را سخت تر مي كرد و همچنين مي توانست مخاطره آفرين باشد اما او كادر سازي را مهم تر دانست و در اين ميدان ورود كرد.او بنا بر آن داشت تا زمينه اي براي تربيت كادر تازه فراهم آورد.اين مهم در طول سالهاي گذشته مغفول مانده بود و بدليل استمرار حضور مديران نسل اول انقلاب،روند تربيت مديران جديد در جمهوري اسلامي ايران بسيار بطئي و گاهي غير متعهدانه و ناصواب پيش مي رفت.

رئيس جمهور نهم با قوت در جاده تغيير حركت كرد و از خوف و ترس در اين مسير دوري كرد.قطعا اعتماد به نفس ايشان در اين جريان به كمك او آمده و او را به ارزشمندي و درستي راهي كه طي مي كرد،مطمئن مي ساخت.

كادر سازي احمدي نژاد ضرورتي براي برون رفت از نظام بسته انديشه و اداره در قوه مجريه بود،چرا كه به هواي تازه اي نياز بود.گويي برخي فراموش كرده بودندكه ايران ژاپن نيست.مديران ارشد و مياني مادام العمر، فساد خلق مي كنند.مافيا مي سازند.استعداها را مي خشكانند و نخبگان غير همسو را فراري مي دهند.اين اتفاق افتاده بود و نخبگان در عرصه هاي مديريت چندان جدي و كارآ،به فعاليت دلبسته نبودند.احمدي نژاد با اين دستاورد خود خون تازه اي به حوزه اداره كشور وارد كرد و سرمايه هاي نويي براي قوه مجريه به يادگار گذاشت..

اين را نيز بايد دانست كه احمدي نژاد و نومديرانش تاوان هايي براي اجراي اين مدل دادند.برخي سياه نمايي ها و مخالفت ها دقيقا از ناحيه همان كساني طراحي شده كه اين راهبرد رئيس دولت نهم و اين سرمايه گذاري عقلاني را خوش نداشتندو دايره انحصار مديريتي خويش و دوستان را معلق ديده بودند.آنان كه خود با تكيه بر منطق رفاقت بر مسندهاي اجرايي تكيه زده بودند،با تمركز بر نقاط ضعف نو مديران،از هيچ گونه انتقاد و پرگويي غيرمنصفانه كوتاهي نكردند،از كاه كوتاه مي ساختند و بدنبال آن بودند تا راه را بر اجراي درست اين مدل نوين ببندند.

- 3 آب ريختن به آشيانه متنفذين مادام الحضور رانت ساز

در اتمسفر ايراني،قدمت در مديريت ،قدرت بي نظيري خلق مي كند.در طي سالهاي گذشته از انقلاب، برخي همواره در مناصب ثابت مانده اند و اين ثبات موجب شده است تا آنها بتوانند ياران و دوستان و در نهايت حلقه هاي منسجم و كارآمدي را شكل دهند كه اين حلقه ها همواره نقش هوادار و هواخواه آنها را ايفاء نمايندو نيز در انتشار مباني منفعت آميز مورد نظر كوشا باشند.از همين روي است كه كمتر ترديد داريم كه شبكه اي منسجم و گاه رسمي يا غير رسمي از متنفذين مادام الحضور ،سالها در بسياري از حيطه هاي كشور نبض امور را در دست گرفته اند و آنطور كه مي خواهند بازي مي كنند و بازي مي سازند.گاه سيستم ها در سرانگشت تدبير اين شبكه ساختار يافته و گاه هرمي شكل گرفته اند و هيچ قدرت اهورايي را ياراي مقابله با چنين شبكه يا افرادي نيست. همچنين باور داريم كه كساني در اين كشور هستند كه با بهره مندي از همه رانت ها،امپراتوري براي خود ساخته اند اما حاضر به هيچ گونه پاسخگويي و همراهي نيستند.حيطه وسيع خود را ملوك الطوايفي اداره مي كنند اما كمترين تلاشي براي اصلاح را بر نمي تابند.افراد معدودي را مي توان نام برد كه در سايه امپراتوري خود، به مقام فرهيختگي و فرزانگي رسيده اند و چون عهد قاجار به القابي فاخر خوانده مي شوند. دستاورد حضور احمدي نژاد،آب ريختن به آشيانه هايست كه كشور را به بيراهه كشانده اند و خود را به سر منزل مقصود.تعمدا ذكري از اين آشيانه ها نمي كنم.احمدي نژاد اين مجسمه هاي رانت و استبداد و تفرعن را آزارداده و آب در خانه شان انداخته است.البته بايد اذعان كرد كه بدليل تعجيل در دستيابي به اهداف و غفلت از مدل ها و شيوه هاي سنجيده،در نهايت توفيق معطوف به نتيجه پرفروغي حاصل نشده است، اما همين اندازه نيز دستاورد كمي نيست.نبايد دست كم گرفت اين انرژي لايتناهي را و...
 
4 - ديدارهاي ميداني و پايداري در تحكيم ارتباط با مردم

سفرهاي استاني در بوته نقد و تحليل از زواياي چندگانه اي قابل بررسي اند.از برخي ابعاد ،اين سفرها مي تواند مورد انتقاد باشد.اما قطعا از ابعادي ديگر مي توان اين سفرها را مطلوب ارزيابي كرد.آشنايي با مسائل روزمره مردم، استانها و شناخت چالش ها و ظرفيت هاي موجود كشور بطور عملياتي، از نزديك، مستقيم و بلاواسطه يكي از ابعاد بيسار مهم سفرهاي استاني است.

تحكيم ارتباط با مردم و تكريم آنها بعد ديگري از اهميت سفرهاي استاني است كه بعنوان دستاورد تلاش دولت نهم قابل ذكر است.

آنچه كه از منظر نگارنده موجب مي شود سفرهاي استاني بعنوان نقطه قوت و دستاورد برجسته رئيس جمهور نهم تلقي شود،همانا دو بعد پايداري ارتباط با استانها و مردم  و نيز عدم اتكاء به گزارش هاي رسمي صرف مي باشد.

كارشناسان ستادي دولتي تصديق مي نمايند كه آشنايي ميداني با مسائل، ضمن تزريق انرزي مضاعف، موجب اطلاعاتي مي شود كه گاه در گزارش هاي رسمي يا درج نمي شود و يا اينكه گاه عبارات و كلمات آن گزارش ها عمق مصائب يا شيريني ها را نشان نمي دهند.اتكاي به گزارش هاي اداري،گاه موجب دوري از حقيقت مي شود و عرصه را بدرستي نشان نمي دهد.

بنابراين ايده و عمل دكتر احمدي نژاد از اين حيث مناسب شمرده مي شود.

نكته اساسي مورد تحسين در خصوص سفرهاي استاني رئيس جمهور و هيات دولت،استمرار ارتباط و نزديكي است كه مورد غفلت قرار نگرفته است.احمدي نژاد عليرغم همه دشواريها، اين برنامه را به سختي دنبال كرده است.

آنچه كه به اجمال مي توان در خصوص سفرهاي استاني دولت نهم ذكر است اين است كه سفرهاي استاني براي شناخت ظرفيت ها و مصائب كشور و براي تحبيب و تكريم آحاد مردم ايران،بسيار قابل تمجيد است.از طرفي ارزش غايي سفرهاي استاني كمك به مرحله شناخت و راهنمايي در اتخاذ تصميمات كلان كشوري و ملي در ستاد است.اطلاعات سفرهاي استاني در تلفيق با گزارش نهادهاي رسمي مي تواند مدل مقبولي براي تصميم سازي در سطح هيات وزيران باشد و آن اطلاعات براي ترسيم آينده و بهبود وضع جاري كارگشا خواهند بود. بنابراين آنچه كه بعنوان نگراني از چنين مدلي قابل تامل است،غلبه حال نگري و نيازهاي محسوس فعلي بر آينده نگري،برنامه ريزي كلان و نيازهاي نامحسوس اما گاه بسيار حياتي مردم در آينده است. همچنين بايد اضافه كرد كه گاه تقاضاي استانها در خصوص چگونگي توسعه بخش هاي مختلف ،آرماني، غيرواقع بينانه، برخاسته از نگاه بومي،و غيرعملياتي خواهد بود كه در چنين شرايطي تصويب و تاييد تصميمات در استان عوارض نامناسبي را بدنبال خواهد داشت.

با همه اينها نبايد فراموش شود كه روساي جمهور قبل نيز در اين خصوص علائقي داشته اند و از اين نوع تلاشها بعمل آمده است(البته نه با چنين پايداري و گستردگي).بايد احتمال داد گذشتگان با اولويت بيشتري بدنبال ساختار و سيستم سازي بوده اند(كه ممكن است بدليل صعوبت تغيير در نظام ايراني،و يا عدم سماجت چندان با موفقيت همراه نبوده باشد)، و از حين حيث سفرهاي استاني محدود و موردي، براي آنها ايده مطلوب تري بنظر مي آمد.
 
5 -  شدت در استكبار ستيزي و تحكيم دوستي با استكبار ستيزان

قطعا از آغاز انقلاب تا امروز در خصوص نوع مواجهه با دنياي خارج و كشورهاي شمال،در ميان انديشمندان حوزه سياست گفتگوهايي در جريان بوده است.برخي به نزديكي با كشورهاي شمال و برخي به نزديكي با كشورهاي جنوب نظر داشته اند.گروهي هم به مسير سوم(تعامل با هر دو گروه) نظر دارند.

فارغ از انديشه ورزي هاي متعارف و جدال هاي كلامي،وجه مميزه سياست نظام در ارتباط با دنياي خارج، استكبارستيزي بوده است.در همه دوره ها اين مدل بطور رسمي دنبال شده است.اگرچه گاه پررنگ و گاه كم رنگ بوده است.

جالب تر اينكه فارغ از نوانديشي هاي مرسوم،چنين رويكردي همواره بعنوان سياست نظام در دوران گذشته مصوب بوده است و در برنامه هاي توسعه كشور بعنوان مصوبات رهبري،دولت،مجلس،و مجمع تشخيص مصلحت نظام بوده است.بعلاوه در همه ادوار نظام خود را متعهد به حمايت از كشورهاي جنوب دانسته بود.

جانبداري ايران از كشورها و اشخاص مورد ستم دنياي استكبار در غالب دوره ها مورد توجه روساي قوه مجريه بوده و نمونه هاي پيش چشم چون  بوسني و هرزگوين و بگوويچ، جمهوري چچن و ماسخادوف، ونزوئلا و چاوز، پاناما و نوريه گا، فلسطين و حماس،حزب اله و نصراله، عراق و آيت اله حكيم، افغانستان و مجددي و مسعود، و ...قابل ذكرند.

روشن است كه دكتر احمدي نژاد با اقتدا به سياستهاي نظام،بر تشديد استكبارستيزي اصرار دارد.مواضع جدي او در اسرائيل ستيزي و نزديكي به چاوز،مورالس و ديگر كشورهاي همسو از اين ديد قابل تحليل است و روشن تر اينكه چنين مواضعي با گفتمان امام(ره) و رهبر معظم انقلاب همخواني تامي دارد.قطعا راز حمايت هاي مقام معظم رهبري از ايشان با توجه به چنين گفتمان هايي حاصل شده است.

آنچه كه طيب اردوغان در اجلاس داوس انجام داده است،پيش تر توسط دكتر احمدي نژاد در سازمان ملل و در دانشگاه كلمبيا انجام شده است.قبل تر از همه اينها، او اسرائيل را به شدت مورد هجمه قرار داده و اين پرسش سنجيده را مطرح كرده كه تاكنون پاسخي براي آن يافت نشد:

اگر اروپا به نسل كشي يهود پرداخته چرا فلسطينيان بايد تاوان آن را بپردازند و چرا قوم اسرائيل بجاي اشغال فلسطين در اروپا يا آلاسكا ساكن نمي شوند؟(قريب به مضمون).
 

با چنين سابقه و مبنايي،كار رئيس جمهور نهم در حوزه سياست خارجي معطوف به جنوب،بعنوان يك دستاورد برجسته منطبق بر سياستهاي نظام قابل ذكر است.بعلاوه اين موضع با انديشه جهاني توسعه درون زا و الگوي مكتبي مرسوم در مكتب تشيع همخواني بيشتري دارد.
 
6 -  تصميم گيري هاي ساختاري كلان

رئيس جمهور نهم به اتكاي تجارب خويش،نظام تصميم گيري را در كشور نادرست مي دانست و اين نكته را پيش تر مورد اشاره قرار داده بود(از زمان تصدي شهرداري ايشان بر چنين ديدگاهي تاكيد داشت).

اين نظرگاه غالبا مورد تاييد فعالان كشور بوده است.نظام اداري، بانكي، آموزشي، اقتصادي، مالياتي،برنامه، بودجه، بيمه،آموزش عالي غيردولتي و بسياري ديگر از خرده نظامات كشور بدليل مصائب ساختاري و بيماريهاي مزمن در شرايط لاعلاجي قرار گرفته بودند و شكوه همه خواص و عوام از عوارض و پيامدهاي چنين بيماريهايي بلند بوده است.نگاهي به مضامين مندرج در برنامه هاي توسعه پنجساله كشور نشان مي دهد كه عليرغم همه تلاشها ي مدنظر،بيماريهاي ساختاري برجاي مانده و بيمار به احتضار نزديك شده است. طرح ساماندهي اقتصادي رئيس جمهور سابق با اذعان به بيماري مزمن اقتصاد طراحي شده بود.نظام بودجه عملياتي با اعتراف به ناكارآمدي نظام بودجه تدوين و مصوب شد.برنامه هفتگانه تحول اداري با داعيه انقلاب اداري مورد توجه قرار گرفت.طرح هدفمندي يارانه توسط سازمان مديريت و برنامه ريزي آماده شده بود و ...

همه اين تلاشها بدلايلي متعدد از جمله محافظه كاري و يا صعوبت تغيير،در نقطه نهايت و در عرصه عمل،با مشكلات جدي مواجه شد.برخي يا در نيمه راه و برخي در آغاز از ادامه بازماندند.

در چنين شرايطي نياز به جراحي در تصميم و عمل توسط برخي تحليل گران مطرح مي شد.دكتر احمدي نژاد نشان داد كه در اين راه پر مخاطره عازم تر از گذشتگان است.

البته بايد دانست كه اين چهره عازم ،بدلايلي بيشتر دروني، در مسير جراحي هاي بزرگ كه در آغاز از آنها سخن گفته بود،چندان كامياب نبوده است.كاش احمدي نژاد عازم بر حل مشكلات ساختاري،كمي هم دقيق تر و مورد اجماع راه را طي مي كرد. تعامل...كاركارشناسي... برنامه مدون...انديشمندان پاكدامن...و ...

كاستي هاي جريان نهم از همين نگاه،حائز توجه است.
 
ب: كاستي هاي بزرگ جريان نهم
 

با همه آنچه كه پيش تر گفته شد صادقانه و سوگمندانه بايد اعتراف كنيم كه احمدي نژاد،دولت و همراهان او چون ديگر مديران و افراد،كارنامه پر فراز و فرودي داشته اند.آن ها هم كاستي هايي داشته اند.

اين كاستي ها علل متعددي دارند.برخي برآمده از وجوه مميزه شخصي همراهان حلقه اول دولت و برخي نيز به كم تجربگي كارگزاران نهم مرتبط است...

شخصا بر اين انديشه ام كه اگر كاستي هاي جريان نهم همچنان استمرار بيابد و اين جريان خود را مورد بازنگري قرار ندهد،انتخاب مجدد دكتر احمدي نژاد في نفسه چندان قرين به كاميابي محسوب نمي شود.

با فرض اينكه علاقمندان به آرمان تغيير و تحول (كه در گفتمان احمدي نژاد بوده است)،در دور دوم رياست جمهوري ايشان، دلسوزانه در پي كنكاش و آسيب شناسي و پيشنهاد اصلاح در ادامه مسير باشند.در اين صورت تذكر كاستي هاي بزرگ و مهم، سودمند خواهد بود.نهايت خشنودي نگارنده چنين بهره اي از اين نوشته است. مهمترين اين كاستي ها را برمي شمارم:
 

1●كاستي در تبيين و انتشار مباني نظري و الگوي مفهومي

عليرغم ايده هاي مقبول و آرماني رئيس دولت نهم،جريان نهم از حيث تبيين،ترسيم، نگارش و نيز انتشار مباني و مباحث خود، فقير نشان داده است.

روشن است كه دكتر احمدي نژاد،الگوي ذهني و مباني نظري خاصي را در ذهن خود داشته و قطعا با الگو و پاراديم ويژه اي راه خود را آغاز كرد.او البته برخي از اجزاي سرفصل هاي مهم الگوي خود را به مردم عرضه كرده بود و مردم با پذيرش او بعنوان رئيس جمهور،او را در ادامه راه مستدام داشتند.

اما واضح است كه آرمان مهم تغيير و آنچه كه رئيس جمهور نهم در پي آن بود به توش و توان و مكانيزم هاي بسياز دقيق و جدي در مرحله عمل و اجراء نياز داشته است.مجموعه نظامات،روشها و مدل هايي كه در طول حدود 27 سال گذشته در كشور شكل گرفته بود(كه ايشان بدرستي بناي تغيير آنها را داشته است)،خود مكتب نظري و مدل عملياتي ويژه اي را شكل داده بود.

چنان گستره وسيع و عميقي از تحولات مد نظر رئيس جمهور در برابر اندوخته هاي 27 ساله،بدون تبيين مباني نظري و نيز متدولوژي دقيق و عميق و گفتمانهاي عالمانه با ناكامي مواجه خواهد شد و ابتر خواهد ماند.

حياتي بود كه اين مهم بدرستي مورد توجه قرار گيرد اما آنچه كه گذشت،نقص چشمگيري را نشان مي دهد. شايد فكر شده كه چون رئيس جمهور به آرمانهايش ايمان داشته است،ضرورتي در تبيين و ادبيات سازي و مقدمات احساس نشده.اما چنين نگرش احتمالي سنجيده بنظر نمي رسد.

واضح است كه انديشه مهم "تغيير" در عمل به مباني نظري مستحكم و شيوه هاي اجرايي صائبي نياز دارد بويژه آنكه انديشه و مدل هاي سنتي، ريشه در ساليان سال داشته اند و شرط لازم براي طي مسير متحول نوين، پشتيباني عمومي آحاد مردم،خواص و نيز همراهان اردوگاه نهم از طريق روشنگري است.
 
اجازه بدهيد اين موضوع را بيشتر و دقيق تر بررسي كنيم،چون بيش از هر موضوعي حائز اهميت است.

در فضاي سالهاي جنگ و رهبري حضرت امام(ره)،مقوله"ادبيات حرفه اي" و "تئوري پردازي"، در سايه شرايط اضطراري دفاع مقدس و نيز شخصيت كاريزماتيك حضرت امام،چندان جدي بنظر نمي آمد.بعلاوه رخ نماياندن اختلافات ميان جناح هاي درون نظام و روي آوري به مدل ها و مباني اجرايي گاه متفاوت و متضاد،موجبات اختلاف را فراهم نمود.در چنين فضايي مهم بود كه ادبيات حرفه اي و مباني نظري شيوه ها براي مردم تبيين شود تا امكان اجرا را پيدا كند.در دوره دوم استقرار دولت هاشمي رفسنجاني،جدال هاي كلامي شدت گرفت و جريان مخالف با نشرياتي چون بيان و سلام تلاش كردند مفهوم سازي هاي مدنظرشان را رسانه اي و منتشر نمايند.

اهميت نظريه پردازي نوين در دوره اصلاحات بيشتر احساس شد.در طي دوران حاكميت دوم خرداد،سازوكار منسجم و مستحكمي براي ادبيات سازي و تئوري پردازي در ميان اصلاح طلبان شكل گرفت.چرا كه اصلاح طلبان بدرستي بر اهميت تغيير از طريق روشنگري عمومي واقف بوده اند.به همين دليل اگر تئوري پردازي و نظريه سازي در اردوگاه اصلاح طلبان،به هر جهت به افول مي گرائيد، جنبش تازه اي شكل مي گرفت.اين كار مهم را جريان رسانه اي سلام،بيان و حيات نو در گذشته و بعدها صبح امروز، فتح، خرداد، توس،نشاط و جامعه بطور خاص بدوش كشيدند.در آن زمان اين جريان بطور حرفه اي و بيشتر در سطوح خاص دنبال شد.سرسلسله چنين جرياني در دوره اصلاحات،جريده كيان بشمار مي آمد.

نكته جالب در اين حوزه،آن است كه اولا غني سازي ادبيات اصلاح طلبي با قرائت حاكم در سالهاي دوم خرداد،دقيقا با هدف جريان سازي در ميان خواص(روشنفكران،دانشجويان و كارگزاران نظام)طراحي شد و ثانيا توسط كساني راهبري شد كه تلاش نمودند بدور از مسئوليتي خاص در قوه مجريه و فعاليتهاي اداري باشند. احتمالا براي افرادي چون عبدي، گنجي، حجاريان،علوي تبار،شمس الواعظين،باقي،كديور و بسياري ديگر از اين طيف دشوار نبوده كه به مقام و مسئوليت برسند و در صدر دستگاههاي اجرايي خاص قرار گيرند اما اين گروه ترجيح دادند نقش تئوري پردازي و نقش آفريني نظري و رسانه اي را ايفا نمايند تا جنبش اصلاحات عميق تر از هميشه طي طريق نمايدو يقينا هم حيات اصلاحات در دوره 8 ساله مديون چنين نگرش و چنين افرادي است.

در برابر چنين فضايي،از همان آغاز انبان اصول گرايان آن زمان خالي بوده است.در مقابل هاشمي و اصلاح طلبان، بجز نشريه صبح در همان سالها و نيز روزنامه كيهان ، نشريه در خور نام ديگري حضور نداشت.صبح قطعا در آن سالها مجله ارزشمندي بوده اما از حيث نظري در مراتبي نبوده كه نقش يك راهبر برجسته رسانه اي را ايفاء نمايد.

چنين نقيصه اي حتي پس از حاكميت دولت نهم كه مورد اقبال اصول گرايان نوين قرار گرفت،ادامه يافته است.صادقانه بايد اعتراف كرد كه عليرغم امكان تمكن مالي جريان نزديك به دولت،تلاش درخوري براي ترسيم مباني نظري انجام نشد. پروفسور مولانا پيش تر گفته است "احمدي نژاد خود يك رسانه است".بنظر مي رسد طرفداران دولت نهم نيز با "رسانه" دانستن دكتر احمدي نژاد خود را از تلاش در اين حوزه معاف داشته اند!

اگر صادقانه قضاوت كنيم ملاحظه مي كنيم كه تحليل هاي عميق حتي در رسانه هاي دولتي نيز كمتر به چشم مي آيد و بيشتر بيانيه هاي سياسي مورد توجه قرار گرفته است.اين خلاء جدي و كاستي قلم و انديشه و رسانه هاي دولت نهم،كار را به گره انداخته است.اصلا رسانه هاي دولت نهم چندان پويا نبوده اند،نه اينكه ضعف هاي اين دولت ،بيشتر از ديگران باشد،بلكه قصور و كاستي قلم هاي زيبا و رسانه هاي آشنا به افكارسازي عمومي پنهان،اين شرايط را پديد آورده است.عريان تر اينكه فراواني  بازتاب هاي رسانه اي منتقد،بر بزرگ نمايي ايرادات دولت نهم افزوده است. نبايد از ياد نهمي ها برود كه قلم اصلاح طلبان و تلاش در روزنامه نگاري و وب نگاري حرفه اي،راز تسلط چنان رسانه هايي بوده و از اين جهت فضاي ويژه اي ايجاد شده است.
 

صرفنظر از نحله هاي فكري متنوع و متكثر در اصول گرايي(بر حسب دوري و نزديكي به مرام و باورهاي رئيس جمهور نهم)،اكنون نيز قلم پردازان فعال حرفه اي و رسانه هاي برجسته اي را شاهد نيستيم.

در عرصه رسانه هاي مكتوب نزديكترين روزنامه به دولت، روزنامه ايران است كه از ضعف هاي حرفه اي رنج مي برد و بيش از آنكه نقش تحليلي و تفسيري و نظريه پردازي و نظريه سازي را ايفاء نمايد بر رويه خبري و حداكثر تك نگاشت هاي تفسيري و بطور عام تر به بيانيه هاي سياسي روي آورده است(شايد بتوان قوي ترين تك نگاشت هاي روزنامه ايران را به دكتر الهام نسبت داد).

علاوه بر روزنامه و مجله بعنوان رسانه مكتوب براي نقش آفريني نظري،تحليلي و تفسيري در خصوص نظرگاههاي دولت نهم،در عرصه رسانه هاي الكترونيك و دنياي وب نيز تلاشهاي درخوري ملاحظه نشده است و از اين ظرفيت بسيار مهم و تاثير گذار نيز غفلت شده است.درست است كه هم اكنون پايگاهاي خبري و تحليلي چون فارس،جهان،پارسينه و الف را مي توان در عداد وبگاههاي عام متعلق به جريان اصول گرايي دانست اما در اين ميان،پايگاههاي نزديك تر به دولت نهم  و پايگاههاي وب خاص، عملكرد مقبولي در عرصه نظريه پردازي بروز نداده اند و به همان اندازه كه به دولت نزديك شمرده مي شوند از نظريه و تئوري پردازي بمفهوم متعارف آن،فاصله دارند.

براستي بجز رسانه هاي برشمرده شده كه بيشتر با رويه خبري و با رويكرد نگارشي ويژه فعاليت مي نمايند ، چه رسانه ديگري در كار انتشار ديدگاههاي رئيس دولت نهم تلاش دارند؟

حتي صادقانه بايد اضافه كرد رئيس جمهور محترم نيز در اين عرصه حتي از ظرفيت هاي رسانه ملي نيز بهره وافي را نبرده و بدليل ضعف تيم رسانه اي دولت نهم، فرصت طرح صميمانه و در عين حال عميق و موشكافانه مباحث روز،مدل نظري و تصميمات جدي، توسط رئيس جمهور در مصاحبه هاي نه چندان حرفه اي سيما،از دست رفت و امكان روشنگري و بنيان سازي مورد پسند عموم و بويژه خواص بخوبي فراهم نشد.
 
2● نقص سيستم پايش و نظام مشاوران

روشن است كه تصوير ديگران از رئيس جمهورگاهي در طول زمان باآنچه كه خود رئيس جمهور بدان معتقد است،يكسان نيست.بعبارتي همان راي دهندگان تصور تازه اي از رفتار و شيوه اداره رئيس جمهور بدست مي آورند كه ممكن است از ديد رئيس جمهور پيدا نباشد و پنهان بماند.

تصوير مردم مي تواند البته واقعي باشد و در سايه نگاه تيزبينانه به وقايع و از مجموع اطلاعات و اخبار منتشر شده در رسانه هاي رسمي موثق و غير رسمي ناموثق شكل بگيرد.

لازم بوده است در درك فاصله ميان اين دو تصوير اهتمام شود.رصد محبوبيت ماهانه و گاه هفتگي برخي روساي جمهورها از جمله بوش و اوباما از همين منظر انجام مي شود.

اين كار وظيفه مشاوران رئيس جمهور است.قطعا گاهي اين تصاوير، ساخته منتقدين مايوس و ناكامان از قدرت است اما بايد پذيرفت كه بخش زيادي از موضوع اينگونه نباشد و آن تصاوير بطور طبيعي شكل گرفته باشند.

برخي نهادها و مشاوران كه مي توانسته اند كمك كار رئيس جمهور باشند،در ايفاي نقش خود كوتاهي كرده اند.آنها وظيفه داشته اند با طراحي نظام پايش و اجراي علمي و دقيق آن،همواره كاستي ها و قضاوت هاي عمومي را بي كم و كاست در اختيار رئيس جمهور بگذارند و از دريچه قضاوتهاي عمومي، مسائل را انتقال دهندتا از كاهش شكاف جلوگيري شود.
 

بعلاوه نظام پايش و سازمان مشاوران،ساختاريست كه همواره بررسي اهداف اوليه و نتايج حاصله را بر عهده دارد و مي تواند نقش مشورتي ويژه اي در همه مسائل داشته باشد.سازمان مشاوران همواره در زيرمجموعه هاي رياست جمهوري نقش برجسته اي داشته اند.

درست است كه رئيس جمهور نهم نهايت تلاش خود را بكار بست تا از اردوگاه نهم جنجال و ناهماهنگي و جدال بر نيايد.او از تجارب گذشته آموخته بود كه راز توفيق همدلي و همرايي است.براي همين او ميثاقي با يارانش بست و از همه انتظار داشت بر عهد اوليه پاي بند باشند.اما از يك نكته غفلت شد و آن اينكه لازم بود با ايجاد ساختار كوچك و كارآيي از نخبگان همسو و با مناعت طبع در انديشه ورزي،بواسطه تخصص خويش،در مسائل فني و تخصصي بازوي ستبر رئيس جمهور باشند.

بنظر مي آيد نقص سيستم پايش و نظام مشاوران جدي بوده است.
 
3● يارگيري ضعيف و نقصان در نگاه دورانديشانه نسبت به چهره ها

در ميان سه رئيس جمهور ساليان اخير(هاشمي،خاتمي،احمدي نژاد)،تنها هاشمي رفسنجاني از قبل آمادگي و انتظار لازم براي نشستن در مسند قوه مجريه را داشته است.هاشمي اولا چهره شناخته شده و معتمدي بود كه انتظار انتخاب خود را داشت و مي توانست مطمئن باشد كه به آساني انتخاب خواهد شد.در صورتيكه نه خاتمي و نه احمدي نژاد هيچكدام به انتخاب آسان خود اميدوار نبودند.ثانيا تنها هاشمي بود كه نيروهاي نزديك و ياران هم راي بسياري داشت كه مي توانست در اداره كشور به آنها تكيه كند اما اين امكان به سهولت در اختيار خاتمي و بويژه احمدي نژاد نبود.

اين شرايط طبيعي موجب شد تا رئيس جمهور نهم عملا در دايره انتخاب محدود باشد و به همين دليل او تنها توانست در آغاز به چمران، زري بافان،سعيدلو، علي آبادي،محمدي زاده (همراهانش در شوراي شهر و شهرداري تهران)و حلقه كوچك يارانش در دانشگاه علم و صنعت، يا همراهان دوران جنگ و ديگر دوستانش چون علي احمدي، فتاح،ثمره هاشمي،محصولي اتكاء كند.

چنين روندي گريز ناپذير بود و اشكالي نيز بدان وارد نيست.اما يك غفلت مهم صورت گرفت. احمدي نژاد گاهي التفاوت شايسته اي به جبهه فراگيرخود مبذول نكرد و بر خلاف انتظار در حلقه كوچكي خود را محبوس كرد.شايد جبهه اش را خوب نكاويده بود!

لازم بود به جبهه فراگير جديدي كه دكتر احمدي نژاد پرچم آن را بدست گرفته ،ياران و همراهان بسيار ديگري افزوده گردند تا در سايه ايجاد اردوگاهي پر از همراهان امين و متخصص،و به تعبير حضرت امام(ره)"دانشمندان پاك دامن" توفيق در عمل تضمين گردد.اگر چنين ايده اي از همان آغاز جدي گرفته مي شد،مي توانستيم در نيمه راه دولت نهم،به انتخاب هاي تازه اميد داشته باشيم.

بعلاوه نبايد ترديد داشت كه جريان نهم،در يارگيري ضعيف عمل كرد. در واقع كاستي بزرگ اين بود كه سعه صدر در اردوگاه نهم كمتر بوده است و گاه نهمي ها و رئيس جمهور كم حوصله ديده شده اند.بطوريكه برخي همراهان تازه پيوسته را تحمل نكرده اند.خوش چهره،توكلي،افروغ ،دانش جعفري ،مظاهري ،پورمحمدي ،رهبر و برخي ديگر از اين سنخ افراد،قابليت همراهي با دولت نهم را تا انتهاي دوره داشته اند، اما كم حوصلگي و كم تحملي،آنها را هر روز از دولت نهم دورتر كرده است.اگر اين طور نمي شد،احتمالا از انتقادات خودي ها و همراهان  دولت نهم  در برون خبري نبود و آب بر آسياب ناهمراهان ريخته نمي شد.ضمن اينكه گاه نيايد فراموش كرد كه اصلاحات ساختاري زمان بر است و افراد به زمان بيشتري براي تغيير نياز دارند.

شايد بتوان گفت از دست رفته هاي نهم،سرمايه هايي بودند كه با كمي تسامح و دورانديشي امكان همراهي صميمانه را مي يافتند!
 
4● عدم تعمق در شناخت،روشها و مدلهاي عملياتي جامع

بر مبناي همان حرفهاي اوليه دكتر احمدي نژاد بعنوان كانديداي رياست جمهوري نهم،اين توقع ايجاد شده بود كه اگر ايشان به پاستور راه يابند،دست به انقلابي خواهند زد.مردم نيز قبول داشتند كه كار كشور جز با نگاه تحولي جديد و تصميمات ساختار شكنانه در حوزه مديريت و اجرا بسامان نخواهد رسيد،چرا كه ساده ترين استدلال آن بود كه با همه تلاشهاي گذشته،رضايت عمومي از كاركرد دولتها بدست نيامده و مردم همواره از وضع موجود ناراضي اند و وضع مطلوب را بيشتر آرزو مي كنند.

چنين بود كه اتفاقاتي در عرصه كشور داري رخ داد.

رئيس جمهور در طي مسير خود بدرستي بر تغيير نظام هايي برجسته و مهم چون سازمان مديريت،شوراها، بانكها، شركتهاي دولتي،بيمه ها و دانشگاه آزاد اسلامي انگشت نهاد.

اما كاستي بزرگ اين بود كه بدليل عدم شناخت جامع و گاه مه آلوداز موضوع تغيير،عدم تعمق در روشها و مدلهاي عملياتي سنجيده و جامع، و نيز كاستي در انتخاب نيروهاي كارآمد و موثق،آن ايده هاي درست  به انجام قابل انتظار نرسيده است.

نتيجه آن است كه با همه تلاشهاي صعب و سخت انجام شده توسط دولت،در برخي از اين حوزه ها،اساسا هنوز آن تحول عيني قابل فهم عمومي مشاهده نمي شود.بانك و بيمه در اين گروه قرار مي گيرند.درساختاري چون دانشگاه آزاد اسلامي،تغيير بنيادي ملموسي اتفاق نيفتاده است.

در خصوص شوراها،موضوع همچنان در كش و قوس گرفتار شده است.

در حوزه اي چون سازمان مديريت و برنامه ريزي،نگاه واقع بينانه و جامع جاري نشدو نياز به شناخت دقيق تر و صائب همچنان محسوس است.رئيس جمهور نهم در سال 1385 در باره اين سازمان گفته است:

" سازمان مديريت مغز برنامه‌ريزي و نظارت بر تحقق برنامه‌ها و به نوعي بازوي رئيس جمهور است كه بايد در بسياري از موارد به جاي رئيس جمهور برنامه‌ريزي و نظارت كند...سازمان مديريت در بالاترين سطح كارشناسي در كشور قرار دارد و مي‌خواهد به رئيس جمهور و نظام مشورت دهد (مراسم توديع و معارفه رئيس سازمان مديريت و برنامه ريزي85.8.28)

قطعا در سايه چنين نگرش دكتر احمدي نژاد،اين سازمان مي توانست پس از اصلاحات و نوسازي بنيادي(كه اكنون نيز بدلايلي حاصل نشده است)،نقش يك همراه صالح و نيز نقش يك نهاد كل نگر را بعهده گيرد و كاركرد و نقش مورد انتظار رئيس جمهور را ايفاء نمايد.همچنان كه همواره اين سازمان در خدمت روساي دولت بوده است.

كارشناسان مهذب متخصصي در اين سازمان فعاليت مي نموده اند كه مي توانستند در گام مقدماتي و گام هاي تكميلي تحولات ساختاري سازمان پيش گفته،نقش آفرين باشند و ياريگر دولت نهم باشند،اما آنچه كه طي شد مصائبي را رقم زده است و تغييرات با رويكرد خاصي دنبال شد.بعلاوه تفكيك مجدد دو حوزه و سازمان اداري استخدامي و برنامه بودجه تصميم شايسته اي نبوده و بر ناملايمات ساختاري مي افزايد.
 

5● نقص در طراحي شبكه آموزش  نوين كارگزاران دولت

موفقيت هر دولتي در كشور، مستلزم همراهي كارگزاران آن دولت است.اين كارگزاران عمدتا در سه سطح مديران،كارشناسان و كارمندان قابل طبقه بندي اند.بار قوه مجريه عمدتا بر دوش اين سه طيف است.بنابراين همراهي اين گروهها، شرط جدي توفيق دولت محسوب مي شود.

براي تحقق اين هدف،در طي سالهاي استقرار دولتهاي هفتم و هشتم، سعي شد تا با طراحي ساختار آموزش هاي رسمي و غيررسمي،قبل و حين خدمت، كارگزاران دولت در خدمت دولت قرار گيرند.

البته در اين مسير بيراهه هاي متعددي نيز ايجاد شد كه رانت هاي شخصي و دكان و مغازه هاي چند نبش از عوارض و پيامدهاي آن بود.اما به قطع و يقين در ضرورت توجيه و تجهيز عاملان دولت براي ايفاي علمي نقش جديد با مدل و شيوه هاي نوين دولت نهم ترديدي نيست.

از كاستي هاي مهم جريان نهم يكي هم اين است كه حتي براي نو مديران نيز شبكه آموزش و آزمون طراحي نشد تا كار يكپارچه و اصول دقيق تر را بكار بندند .بعلاوه دستگاه عريض و طويل آموزش كارگزاران دولت نهم هم از كار افتاد و امكان انتشار باورهاي نهم فراهم نشد.اين نقيصه با كم توجهي به آموزش كاركنان دولت و دوره هاي آموزش مديران تقويت شده است.نظام آموزش نيمه ثمربخش گذشته تعطيل شد،اما نظام تازه اي هم شكل نگرفت و اين راه را در پايداري نگرش ها يا حداقل تقويت دانش و اطلاعات كاركنان بسته است.

اين نقيصه بزرگ را بايد در كارنامه معاونت توسعه سرمايه انساني رياست جمهوري نوشت.
 
6●  تغييرات مستمر

بطور كلي تغيير دولت در ايران از اهميت ويژه اي برخوردار است.چرا كه همواره حجم گسترده اي از تغييرات شكل گرفته كه بر صدر و ذيل امور سايه مي افكند.غالبا تغييرات در سطوح ميداني نيز ادامه يافته كه موجب آن شده تا ويترين دولت همواره در ديد عوام و خواص باشد.

تغيير در سطح وزراء و سطوح ديگر پديده دولت نهم نيست.غالبا بوده است.اما در دولت نهم فراواني تغييرات در سطح كابينه چشمگير بوده و بر حدود نيمي از سطح يك دولت سايه افكند.نميتوان در خصوص چنين تغييراتي با قاطعيت حكم راند اما روشن است كه اين رويه چندان مقبول و خوشايند تعبير نشده است.

آنچه كه اين ناخوشايندي را تشديد نموده تسري تغييرات مستمر درسطوح دستگاههاي اجرايي است كه وزير آن در دوره نهم تغيير نيافته و ثابت بوده است و البته آن دستگاهها براي ايفاي نقش تخصصي خود به ثبات بيشتري نياز داشته اند.مي توان مثال هايي را نشان داد.در اخبار آمده بودكه در حدود سه سال اخير وزير محترم جهاد كشاورزي،در چند نوبت (دو يا بيشتر)،معاونين خود را تغيير داده است.

" مهمترين تغييرات در سطح معاونت وزارت جهاد كشاورزي كه در طول دوره جديد،تاكنون اتفاق افتاده است، عبارتند از:

معاون آب و خاك (اجلالي پس ازصمدزاده)،معاون اداري و مالي و نيروي انساني(رضانيا پس ازصفايي)، معاون زراعت(جهانسوز پس از نادري شهاب)،حذف معاونت باغباني (يوسفي)،،ترويج و نظام بهره برداري(جهانسوز پس از شاعري،خلقاني پس از جهانسوز-رجب بيگي و قريشي در سطوح دوم-)،رئيس سازمان شيلات ايران(زارع پس از نظامي)، رئيس سازمان جنگل ها و مراتع كشور(شريفي پس از جلالي)،سازمان تعاون روستايي(موسوي بجاي شم آبادي)."
 
در اين اواخرو در شرايط مهم تدوين برنامه پنجم توسعه كشور، در وزارت مذكور معاون برنامه ريزي و امور اقتصادي نيز تغيير يافت و دكتر خلقاني بر صندلي دكتر خليليان  تكيه زد.مشابه چنين وضعيتي در ديگر دستگاهها نيز مشاهده شده است.وزارت آموزش و پرورش،وزارت كشور، و ...

در باره چرايي تغييرات اين چنيني اخبار دقيقي منتشر نشد و توضيحات دقيقي ارائه نشده است.به همين دليل نميتوان قضاوت شايسته اي را مطرح نمود.تنها مي توان به اين نكته بسنده كرد كه اگر در آغاز وزارت،با وسواس و دقت انتخابها صورت مي گرفت،از پيامدهاي منفي متنوع اجتناب مي شد و اين پسنديده تر مي نمود.گاه هزينه تغيير از منافع آن بيشتر به چشم ناظران آمده است.اين نتيجه گيري بطور خاص در مورد تغييرات متنوع در سطح معاونت وزراء يا روساي سازمان ها در دستگاههاي اجرايي كه وزير آن تغيير نيافته ،قابل توجه است.گاه چنان تغييراتي توجيه جدي نداشته و مضار بسياري داشته اند.  

 


کد مطلب: 40953

آدرس مطلب: http://alef.ir/vdcaeony.49nwm15kk4.html?40953

الف
  http://alef.ir