گروه تعاملی الف - سعید رسولی:
حادثه تلخ ریزش ساختمان متروپل در آبادان، آن هم در روزهایی که فشار اقتصادی و آلودگی هوا و کمآبی به شدت مردم عزیز ایران و به خصوص خطه مظلوم خوزستان را در تنگنا و سختی قرار داده، داغی مضاعف بر دل همه ما نهاد و به حق همه آحاد جامعه ما با هر تفکر و نژادی را عزادار خود کرد. این اولین بار نیست که حوادث تلخی از این دست، جان جمعی از انسانهای شریف این مرز و بوم را میگیرد و شوربختانه باید اذعان نمود که آخرین بار نیز نخواهد بود.
همواره در دهههای اخیر پس از وقوع اینگونه حوادث و یا حادثههای مشابه، تا مدتی به صورت موجی و احساسی دولت و سایر نهادها بر لزوم توجه به ایمنی در ساخت و ساز و رعایت اصول مهندسی در ساختمانها و بازبینی از ساختمانهای قدیمی تأکید میکنند. دو مثال تقریباً جدید در این زمینه حادثه تلخ پلاسکو و سقوط آسانسور دانشگاه شریف بود. در هر دو مورد پس از حادثه تا مدتی با شدت و حدت ساختمانهای قدیمی و آسانسورها بازبینی میشدند و اخطارها صادر میشد و مهرهای پلمپ زده میشد. اما پس از گذشت مدت زمانی دوباره جو احساسی فروکش نموده و روال طبیعی جاری میشد.
در این حادثه و تمامی حوادث مشابه، همواره عدم رعایت اصول ایمنی و مهندسی علت اصلی برشمرده میشود. اما به نظر نگارنده ضروری است که کمی عمیقتر موضوع را بررسی کرد. عدم رعایت اصول ایمنی خود نیز معلولی است و نه علت نهایی. باید به این سؤال پاسخ داده شود که علت عدم رعایت اصول ایمنی چه بوده است؟ آیا دستورالعملهای ایمنی فعلی کافی نیستند و باید ارتقا یابند؟ آیا مسئولین و مهندسین ناظر و پیمانکاران به دستورالعملها اشراف لازم را ندارند و از سواد کافی علمی و توان اجرایی برخوردار نبودهاند؟ آیا مسئولین و پیمانکاران به دستورالعملها اشراف داشتهاند اما آنها را ضروری نمیدانستهاند؟ به نظر میرسد هیچ یک از این موارد جواب صحیح نیست. شیوهنامهها و اصول ایمنی ساختمان در کشور تا حدود زیادی به خوبی تعریف شده و به روز میشود. مهندسین و مسئولین و پیمانکاران و یا حداقل بیشتر آنان نیز به خوبی بر این شیوهنامهها مسلط هستند و بر ضروری بودن آنها برای حفظ ایمنی آگاهی دارند؟ خب پس ایراد کار کجاست.
به نظر من به عنوان یک دانشجو که مطالعات مختصری در حوزه توسعه داشتهام، دلیل این موضوع نیز فساد است. یکی از ابعاد مهم فساد مقدم نمودن منافع کوتاه مدت شخصی بر منافع بلندمدت اجتماعی است. این فساد است. هم شخصی که مالک و پیمانکار این سازه بوده است و هم آن مرجع حقیقی و حقوقی که مجوز ساخت و بهرهبرداری و پایان کار آن را داده است، به خوبی آگاه بودهاند که اصول ایمنی در این سازه رعایت نشده است. اما هر دو منافع شخصی کوتاه مدت خود را تأمین نمودهاند. سازنده و مالک به دنبال این بوده است که با صرف هزینه و زمان کمتر ساخت بنای خود را به پایان برساند، از این رو از کانالهای مختلف با نهاد و یا شخص یا اشخاص صادرکننده مجوز که به احتمال زیاد دارای امضای طلایی نیز بودهاند، وارد تعامل شده است. حال اینکه نهاد یا شخص صادرکننده مجوز با چه ابزاری حاضر به فدا نمودن منافع اجتماع شدهاند، باید بررسی شود. امکان دارد سهمی از ساختمان را گرفته باشند، یا اینکه وعده حمایت مالی در رقابتی سیاسی دریافت کرده باشند. شاید هم سازنده خود وابسته به ردههای بالاتر مدیریتی بوده است که با وعده حمایت و ارتقا به اشخاص صادرکننده مجوز، آنان را متقاعد کرده باشد، و یا حتی ممکن است، قدرت پشت پرده شخص یا نهاد صادرکننده مجوز با تهدید و فشار در تنگنا قرار داده باشد.
هر کدام از احتمالهای فوق از مصادیق فساد هستند. همین است که صاحبنظران عمده توسعه اقتصادی، فساد را جزو کلیدیترین علل عدم رشد و رفاه میدانند. فساد اختلاف طبقاتی ایجاد میکند، فساد جلوی رشد و بهرهوری را میگیرد، فساد جلوی نوآوری و شکوفایی استعدادها را میگیرد. فساد است که جان مردم را در جادهها با خودروهای بیکیفیت و در شهرها با سازههای ناایمن میستاند.