سلام فرمانده 

گروه سیاسی الف،   4010302009 ۶ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳ تکراری یا غیرقابل انتشار
سلام فرمانده 

  عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه همشهری در یادداشتی نوشت:

 بی‌اختیار به‌دلم افتاد برای سرود «سلام فرمانده» چند کلمه بنویسم. دنبال چرایی گل‌کردگی و مانایی آن می‌گردم. برای امام زمان(عج) هزاران مطلب احساسی-عاطفی و لبیک و عرض ارادت در تاریخ نوشته شده و مکتوب است اما فراگیر و جهانی نشد.

محتوای این سرود نیز در اکثر مصارع نوگویی ادبیات و مفاهیم ندارد. حتی متاثر از خاستگاه اولیه این اثر -یعنی گیلان -  نام میرزاکوچک‌خان و مدعای تمام‌کنندگی ولی روشن نیست. میرزاکوچک‌خان چه چیزی را تمام کرد؟ در تاریخ روشن نیست.  اما راز جذابیت و فراگیری این اثر در چیست که از کشمیر تا سوریه و اروپا و ایران را متأثر کرد.

معتقد نیستم این اثر محصول اتاق فکر عمیق و چندلایه و تحت‌نظر کارشناسان ادبیات، روانشناسی، جامعه‌شناسی و موعدشناسی تهیه شده باشد. قطعا ذوق و قریحه شخصی بوده است اما ستودنی است. مانایی آن‌را از منظر «گفتمان» بررسی می‌کنم. «گفتمان مهدویت» نه از جهت باور بلکه از جهت نوآوری مفاهیم ، ادبیات و هنر به ثبات و سکون رسیده است و عمدتا تکرار مفاهیم است اما این اثر آن پوسته و محفظه بسته‌شده را شکافت از سالن‌های همایش به کف جامعه و میان نوجوانان  کشاند.

راز مانایی آن هویت‌دادن به نسل و سنینی است که اکنون هیچ‌کاره‌اند و از جهت نقش‌آفرینی اجتماعی هنوز عرف جامعه آنان را به‌رسمیت نمی‌‌شناسد. جذابیت آن استفاده از مفاهیمی است که به هویت کودکانه رنگ بزرگی می‌دهد و جنبه آرمانی حیات را برای کودک ترسیم می‌کند. «با قد کوچکم، سردارت می‌شوم» دقیقا یعنی همین جذابیت. «با دستان کوچکم دعات می‌کنم» یعنی دست کوچکی که در عرف هم دعایش جذاب است و هم خیلی توقع دعا از وی نمی‌رود. هویت‌‌یابی به نسلی است که برای سربازی انقلاب اسلامی منتظر طی سلسله منازل و دالان‌ها نیست.

از جذاب‌ترین بخش‌های آن همین «سیدعلی دهه‌نودی‌هایش را فراخوانده» است. این هویتی را برجسته می‌کند که در قرابت با رهبری احساس پیشتازی نسبت به سنین بالاتر را نمایان می‌کند و پیوستگی سیدعلی، «فرمانده» و الگویی از سربازی حاج‌قاسم، پازل تکامل‌یافته‌ای را نشان می‌دهد که خواننده کودک و نوجوان احساس می‌کند خیلی زود در این تراز دیده و شناخته می‌شود.

از جذاب‌ترین بخش‌‌های انتهایی آن شروع بخش «عهد می‌بندم» است.  نوجوان آرمانی را برای خود ترسیم می‌کند که بعد از نوجوانی به‌سوی آن خواهد رفت و فردای خود را در آیینه مهدویت می‌بیند. آرمانگرایی روح حاکم و نقطه‌قوت این متن است. همان گمشده‌ای که می‌تواند روح جلابخش معنویت و امامت را در زندگی لذت‌آلود و غرب‌زده امروز ما بازتولید نماید.

ملی و فراملی‌شدن این سرود دقیقا به این دلیل است که هم محتوا و هم اجرای آن خاص نوجوانان و کودکانی است که دوران عصمت را هنوز به‌پایان نبرده‌اند. در پس این خواندن مواهبی از دنیا نمی‌بینند و آمده‌اند تا از هویت خود در پیمودن آرمان مهدویت دفاع و از اسلاف خود پیشی بگیرند. جذابیت آن برای بزرگترها نیز آن است که در دوران کودکی و در نبود امثال این سروده، آن  حیات حسرت‌زده را در امروز بازخوانی می‌کنند.

فعال بودن زبان بدن و حرکات هماهنگ دست، هیجانی مناسب با این سن تولید می‌کند و دیگران را نیز به سوی خود می‌کشد و البته به قول مقام معظم رهبری هیچ اثری در تاریخ بدون آمیختگی با هنر باقی نخواهد ماند و این سرود نشان می‌دهد که هنر می‌تواند برای ما از هزاران تریبون، قدرتمندتر عمل کند.