«عاشورا و رهایی»؛ عماد افروغ؛ کتاب نیستان جوهر دین حریّت است

علیرضا کاتب، گروه کتاب الف،   4010228120 ۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳ تکراری یا غیرقابل انتشار

این کتاب، در اصل، چهار سخنرانی بوده که در سال‌های گذشته در جاهای مختلف ایراد شده بودند. با وجود این، نوعی وحدت مضمون دارند که باعث می‌شود به هم ربط پیدا کنند. در واقع، این گفتارها مواجهه‌ای متأملانه و امروزی با قیام عاشورا هستند

جوهر دین حریّت است

«عاشورا و رهایی»

نویسنده: عماد افروغ

ناشر: کتاب نیستان، چاپ اول 1400

73 صفحه، 20000 تومان

 

****

 

این کتاب، در اصل، چهار سخنرانی بوده که در سال‌های گذشته در جاهای مختلف ایراد شده بودند. با وجود این، نوعی وحدت مضمون دارند که باعث می‌شود به هم ربط پیدا کنند. در واقع، این گفتارها مواجهه‌ای متأملانه و امروزی با قیام عاشورا هستند. به دیگر سخن، درس‌آموزی از آن ماجرا برای ماجراهای امروزی است؛ ماجراهایی که ما را با مسائلی سخت و سرنوشت‌ساز روبه‌رو کرده‌اند؛ مسائلی همچون: آیا تحریف‌ها و انحراف‌ها در جامعۀ ما وجود ندارد و انقلاب ما را تهدید نمی‌کند؟ آیا فاصله‌ها و زاویه‌های ارزشی باعث نمی‌شود که برای آگاهی‌بخشی و افشاگری دست به اقدامی حسینی بزنیم؟ آیا همچون زمانۀ عاشورا، در این کشور، مصلحت‌اندیشی‌های کاذب و تظاهر به دینداری و نفاق و فریب وجود ندارد؟ آیا به بهانۀ اسلام، فساد و رانت‌جویی و حیف‌ومیل بیت‌المال نداریم؟

اما چگونه می‌توان از عاشورا برای این پرسش‌ها و همانند آن‌ها پاسخ‌ها و راه‌حل‌هایی یافت؟ از نظر نویسنده، قیام امام حسین (ع) یک قیام زایا و یک متن ناتمام است. لذا برای کسانی که نگاهی مضمونی و محتوایی به عاشورا دارند، هر سال زایش دارد، دائماً معرفت‌زاست و همیشه زاویۀ جدیدی باز می‌کند. این زاویۀ جدید در این کتاب آزادی است؛ آزادی انسان.

به اعتقاد نویسنده جوهر دین حریّت است. جوهر دین عزت و کرامت انسان است. و این کرامت در اثر اتصال به خدا به دست می‌آید. خدا و انسان را باید با هم دید. تمام بلاهایی که در تاریخ بر سر انسان آمده به جدایی این دو برمی‌گردد. خدا و انسان یک رابطۀ متقارن دارند. به تعبیر نیکوی استاد مطهری، آن که درد انسان دارد درد خدا دارد و آن که درد خدا دارد درد انسان دارد. پس نباید خدایی را مطرح کرد که در او انسان دیده نشود و ذبح شود؛ مثل قرون وسطا، که فقط از منظر تکلیف به انسان نگاه می‌شد. همچنین، نباید انسانی را مطرح کرد که به تکلیف او توجه نشود؛ به تکیه‌گاه او توجهی نشود؛ همان بلایی که از زمان رنسانس یا اومانیسم بر سر بشر غرب آمد. آن‌چه مطلوب است انسان متصل به خداست.

با وجود این، دین مستعد بدفهمی و سوءاستفاده است. نتیجۀ آن هم از بین رفتن آزادی و عزت و کرامت انسان است. یکی از علل اصلی این امر گره خوردن ناصحیح دین و قدرت است. نویسنده تأکید می‌کند که دین را بیش از حد به قدرت گره نزنیم. اگر گره می‌زنیم، باید در حد و در جای خودش باشد. چراکه قدرت ابزار است، فعلِ مشروط است و نه فعلِ هدف. اگر غیر از این شود، یعنی دین وسیله و ابزار سیاست شود، آن وقت است که یزید و ابن‌زیاد و همانند آنان می‌آیند و خودشان را با دین گره می‌زنند و هر چه و هر که را موافق و همراه با آن‌ها نباشد، به خروج از دین متهم می‌کنند، و دیگران، بلکه همگان، را از عزت و کرامت و حریّت محروم می‌سازند. 

بله؛ دین و سیاست با یکدیگر ارتباط دارند، ولی نباید دین سیاسی شود، بلکه سیاست باید دینی شود.  دین بر سیاست تقدم غایی دارد. البته نه هر دینی، بلکه دین واقعی و حقیقی، همان دینی که امام حسین (ع) منادی و نماینده و تجسم آن بود. به عبارت دیگر، آن شخصیت جاودانه الگوی آرمانی و همیشگی این موضوع است. به همین دلیل، فهم عاشورا، خصوصیات آن و زمینه‌های شکل‌گیری آن یکی از ضرورت‌های زمانۀ ماست. مقایسۀ وضعیت ما با عاشورا از این‌جا ناشی می‌شود که انقلاب اسلامی ایران با تحقق اهداف و ارزش‌های اسلام گره خورده است. لذا در معرض همان بدفهمی‌ها و سوءاستفاده‌هاست. جمهوری اسلامی یک نظام سیاسی است. یک ابزار است. یک تشکیلات است. فی‌نفسه هدف نیست. هدف همان ارزش‌های انقلاب اسلامی است. لذا در این‌جا، با الهام و الگوگیری از قیام عاشورا، نوعی نقد درونی یا درون‌گفتمانی امکان‌پذیر می‌شود. یعنی نقد جمهوری اسلامی بر اساس ارزش‌های انقلاب اسلامی. این هم یک نمونه از سخنان نویسنده در این زمینه:

«چرا آمار فقر و فحشا بالاست؟ چون جای خادم و مخدوم عوض شده است. مخدوم، انسان و جامعه و حقوق متنوع شهروندی است و تمام نهادهای اجتماعی خادم و خدمتگزار هستند، اما جهت رابطه و معادله عوض شده است؛ با دست خودمان نیز بنا بر مصلحت‌اندیشی‌های ناروا عوض شده است. جای خادم و مخدوم عوض شده است؛ یعنی چه؟ یعنی به آن کسی که خدمت می‌کردی حالا او به تو خدمت می‌کند؛ یعنی شرایط به ارباب و رعیتی مبدل شد. نهادهایی که به دست شما تأسیس شدند، تبدیل شدند به خدایگان شما، شما بردۀ بی‌جیره و مواجب آن‌ها شده‌اید. اگر می‌خواهید کار اساسی بکنید، جای خادم و مخدوم را عوض کنید تا مشکل بیکاری و فساد حل شود. این‌ها قربانیان ما هستند. روز اول این عهد و قرار ما نبود. فاصله‌ها بیشتر شد، مقولات دیگری آوردند و وزن دیگری به آن دادند، به قیمت تحت‌الشعاع قرار گرفتن مقولات دیگر.»