امسال پس از وقفهای دو ساله نمایشگاه کتاب دوباره به شیوه معمول و مرسوم حضوری برگزار شد. حرف و حدیث پشت سر نمایشگاه زیاد است. از اینکه این نمایشگاه فرهنگی نیست و وعدهگاه تفریح مردم شده و صفوف ساندویچ در آن بلندتر از صفوف کتاب است بگیر تا اینکه نمایشگاه قتال تجارت کتابفروشان است. تکلیف ما چیست؟
آیا نمایشگاه کتاب از مسیر فرهنگی خود منحرف شده است؟
نمیدانم کسانی که نگران صفوف پیوسته ساندویچفروشیهای نمایشگاه کتاب هستند، چه جور رسالتی برای نمایشگاه قائلند؟ مثلا خیال میکنند مردم باید در نمایشگاه به حرمت کتابهایی که دور هم گرد آمدهاند، جامهها قبا کنند و در حلقه سماع درآیند یا قبل از ورود به ساحت مقدس کتاب کفش از پای بکنند یا به مناسبت ایام نمایشگاه کتاب، روزهداری کنند؟ بنیآدم حتی قبل از اینکه بنیآدم شوند، غذا هم میخوردند و عجیب است که در بعضی اوقات غذا خوردن مردم باعث نگرانی عدهای میشود. کلی عرض میکنم. بیخیال قوت خلائق شوید.
در ایام نمایشگاه تکلیف کتابفروشیها چه میشود؟
آمارها به روشنی نشان میدهد فروش و کاسبی کتابفروشیها در ایام نمایشگاه کاسد میشود. کتابفروش هم بخشی از این زنجیره دراز فرهیختگان کتابپرست است و اگر نانش را از راه فروش کتاب درنیاورد، حق است که فردا دکانش را واگذار کند و سراغ نیازهای عمومیتری از بنیآدم، مثلا همان فروش ساندویچ، برود. چون کسانی که نگران حرمت کتابها هستند، لابد از تغییر کاربری کتابفروشی به ساندویچفروشی و لنگفروشی و ناخنگیرفروشی به طریق اولی ناراحت میشوند، عرض میکنم که هوای کتابفروشها را داشته باشید؛ منتها نه کتابفروشهای شبهدولتی، وابسته به ناشران متصل، زنجیرهایهای چاق و چله و از این قبیل که افتد و دانی. آن کتابفروشی که باید هوایش را داشته باشید، کتابفروشان مستقل حجرهدار گنجشکروزی، بهخصوص کهنهفروشان و دستدومفروشان کتاب هستند که متاع خاصی به دست اهل مطالعه میرسانند، گاهی ترس محتسب خورده، گای پاکوب استر بیزنهار زمان شده و گاهی یادگاران سالهایی دور که فقر مثل امروز دامنگیر نشده بود. هوای اینها را باید داشته باشیم، نه دلالهای توزیع و پخش و درصدبگیران چکفروش و انبارداران کتاب.
کتاب کاغذی گران شده ولی از حق نگذریم، کالای لوکس است
دغدغه هر ساله عدهای این شده که لب بگزند و بگویند کتابها امسال گران شدند. البته که گران شدند. وقتی نان و دراغ و هندوانه کغ و اخکوک و کنجل و زردک یکشبه قد میکشند و درویش پیش زنبچه رسوا میشود، دستاندرکاران کتابسازی و کتاببازی که عبدالاحمق نیستند تا از دستور فلان گول پیروی کنند و متاع ارزان خود را گران نکنند. تا ده سال پیش البته این گرانیها جای نگرانی داشت، اما تا هنوز اینترنت را از ما صیانت نکردهاند و میشود از پایگاههای برخط نسخههای رقومی کتاب را مفتی بارگیری کرد، گرانی کتاب عذر خوبی برای کتاب نخواندن مدعیان کتاببازی نیست. به امید روزی که اینترنت را صیانت کنند، رسم نازیدن به کتاب برافتد، جشنهای کتابسوزان در میادین اصلی شهرها برپا شود و مزارع چوب را با شادی و افتخار تبدیل به مزارع ماکارونی کنند تا قدر این روزها را – که تازه روز خوب ماست - بیشتر بدانیم!