«عاشورا و رهایی»، عماد افروغ؛ کتاب نیستان بر اسلام چه گذشت که حاصلش حکومت یزید شد؟

عماد افروغ، گروه کتاب الف،   4000628111 ۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار

درباره واقعه عاشورا بیش از آنکه نیاز به داده تاریخی و مقتل، با توجه به کثرت مقاتل موجود، داشته باشیم، نیاز به زاویه دید و تحلیل و پرسش تازه داریم. اکثر مقاتل به طور عمده شرح ماوقع است و تحلیل یا کمرنگ است یا تکراری

«عاشورا و رهایی»

نویسنده: عماد افروغ

ناشر: کتاب نیستان، چاپ اول، 1400

74 صفحه، 20000 تومان

 

****

 

درباره واقعه عاشورا بیش از آنکه نیاز به داده تاریخی و مقتل، با توجه به کثرت مقاتل موجود، داشته باشیم، نیاز به زاویه دید و تحلیل و پرسش تازه داریم. اکثر مقاتل به طور عمده شرح ماوقع است و تحلیل یا کمرنگ است یا تکراری. در تحلیل این حادثه عظیم باید همدلانه دریچه عشق و زیبایی و تحلیل به روز را باز گذاشت. ابعاد سیاسی و وجه قیامی ماجرا، به رغم برخی گرایشات عافیت طلبانه و تعصبات کور و برداشت های غلط از دین و مؤلفه رهایی بخشی آن، به حد کافی روشن است. اما به نظرم این واقعه رمزهای عاشقانه و زیبایی شناسانه زیادی دارد که هنوز ناگشوده مانده است. شهادت این حادثه با این ترکیب و آرایش و اسارت آن با حوادث غمبار مرتبط با آن و آثار و تبعات و عبرت هایش را باید کماکان رمزگشایی کرد.

راز و رمز های گفته های امام حسین را باید به لحاظ عرفانی بیشتر گشود. نامه کوتاه ایشان در کربلا به بنی هاشم مرا سخت شگفت زده و حیران کرده است. نامه این است: «پنداری دنیا از اول نبوده و آخرت همواره جاودانه بوده است.» یک ذرّه شبهه علاقه و تمایل به دنیا در آن دیده نمی شود. از لا به لای حیات دنیایی با همه فریفتگی ها و درهم آمیختگی های حق و باطل و زیبایی های ظاهری اش، خوانشی اخروی دارد. خوانشی که با یک غم بزرگ و حماسی همراه است. و آیا این خود بیانگر یک زیبایی و عشق ورزی ناب نیست؟

آیا آن گاه که حضرت زینب درباره فاجعه عاشورا می گوید که من جز زیبایی نمی بینم، به این معنا است که فقط من زیبا می بینم؟ یا این واقعه در حقیقت زیباست. او شهادت و ایثار و فداکاری و تقرب و یگانگی با خدا را زیبا می بیند، چون فی نفسه زیباست. زیبایی هر چیز در تحلیل نهایی به اتصالش به خدا بر می گردد. خدا به منزله مبدأ و منشأ هستی. 

بدون تردید، فهم دقیق عاشورا و ویژگی‌های آن و زمینه‌های بروز و شکل‌گیری آن یکی از ضرورت‌های همیشگی زمانه ماست. مقایسه زمینه و زمانه ما با عاشورا نه صرفاً از باب ضرورت عاشورایی دیدن همه ایام و کربلایی دیدن همه سرزمین هاست که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. این مقایسه آن گاه ضرورت مضاعف می‌یابد که در این زادبوم نیز به تأسی از انقلاب بزرگ صدر اسلام، انقلاب اسلامی دیگری و با هدف تحقق ارزش‌ها و اهداف همان انقلاب شکل گرفته است. بدون تردید اتفاقات صدر اسلام و رویدادهای حاصله می‌تواند عبرتگاهی برای مواضع و سیاست‌های ما باشد. نباید از یک سوراخ تاریخی دوبار گزیده شد. درست است که تاریخ به لحاظ جزیی قابل تکرار نیست، اما قواعد و ضرورت‌های حاکم بر تاریخ، دیروز و امروز نمی‌شناسد. باید بر اساس این ضرورت‌ها حرکت خود را سامان داد و به سوی تحقق اهداف متعالی خود حرکت کرد. 

سؤال اصلی این است که بر اسلام چه گذشت که حاصلش حکومت یزید شد؟ روزی که پیامبر (ص) مبعوث شد کسی تصور می‌کرد که مسلمانان سر از حکومت یزید درآورند؟ اما آیا مشکل فقط انحراف در حکومت، منفک از بدنه جامعه و به اصطلاح قدرت مدنی بود؟ و مسئله امام حسین فقط باز پس‌گیری این حکومت و کسب قدرت بود؟ آیا امامت فقط با گره خوردنش با خلافت متعین می‌شود؟ آیا شاخص امامتْ خلافت است؟ هر چند حقانیتِ امامت، دلالتِ حکومت و خلافت دارد. اما خلافتی که بار بر امامت باشد به یک چیز دیگر نیز نیاز دارد و آن پذیرش مردم است. پیوند امامت با خلافت نشانگر عدم فهم صحیح از مقوله مشروعیت است. به زور نمی‌شود امامت را به خلافت تسری داد. سیره امام علی (ع) و سیره امام حسین (ع) هردو بر همین منوال بوده است. اگر هم بحثی از جائر بودن حکومت وقت است نه از باب این است که امام حسین دغدغه حکمرانی دارد بلکه از باب تأثیرات و پیامدهای این حکومت است. از باب توجه به تبعیت عینی مردم از حاکمان وقت است. الناس علی دین ملوکهم، مردم بر دین حاکمان خود هستند. این نه یک امر مطلوب که یک واقعیت است. قرار نیست همه بر دین ملوک خود باشند، انسان‌هایی باید باشند که همواره عطف به زبان دلیل و باید و نباید خود عمل کنند و خلاق و عامل باشند و وظیفه و رسالت خود را درک کنند و در صورت لزوم با حاکمان جائر مقابله کنند. 

یک نکته اساسی و دلالت‌آمیز دیگر مربوط به کسانی می‌شود که حسب نگرش اثبات گرایانه و ابطال گرایانه خود که مبتنی بر تقلیل امر واقع به جهان مشاهدتی و تجربی است بر این باورند که با حکومت یزید، اسلام آزمون خود را پس داده است. امام حسین(ع) می‌خواهد با این تفکر نیز مقابله کند و نشان دهد که این اتفاق نتیجه یک تحریف و انحراف است. شما فقط به واقعیت‌های بالفعل نگاه نکنید، به غیاب‌ها، بالقوه‌ها، شدن‌ها و تغییرها نیز توجه کنید. 

امام حسین با آن عبارت معروف خود که بیانگر فلسفه قیام ایشان است نشان می‌دهد که در نهایت درد اصلاح اُمّت را دارد، انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی و ابی. دغدغه امام حسین(ع) دغدغه انحراف مردم است. این اُمّت دیگر آن اُمّت دوران پیامبر نیست. امام حسین درد جامعه دارد. دغدغه قدرت مدنی و اجتماعی دارد. اگر ما نیز در حکومت اسلامی خود متوجه عظمت قدرت اجتماعی و وجه دیالکتیک آن با قدرت سیاسی نشویم، دیر یا زود باید شاهد قفل شدن ساخت سیاسی و قدرت رسمی و بروز و ظهور انواع و اقسام شورش‌ها و اعتراضات باشیم. 

عاشورا و رهایی، رساترین عنوانی است که برای بیان زبان حال و حس و زاویه نگرش و تحلیلم از بزرگترین رویداد دو چهره‌ای تاریخ یعنی عاشورا می توان به دست داد. یک چهره و لایه آن به فاجعه مصیبت بار و بی‌نظیر آن در تاریخ هستی انسانی و غیر انسانی بر می‌گردد و چهره دیگر آن معرف وجه با شکوه و با عظمت و زیبا و متعالی‌اش به لحاظ هنری و اخلاقی است. عاشورا الگو و نمونه بارز مصاف همیشگی حق و باطل و نبرد دو انسان است. انسان فرو رفته در لجنزار زشتی و دنائت و انسان به پرواز درآمده و مستغرق در اوج و بلندای زیبایی و فضیلت. به یک عبارت انسان متدانی و انسان متعالی. انسان در لحظه و انسان فرا لحظه. انسان غرق شده و اسیر در حال و انسان رها از دَم سیّال و متصل به غایت و جوهر. انسان گرفتار در لایه زیرین ماده و انسان به پرواز درآمده و آگاه نسبت به حرکت و جهت حرکت هستی. 

و عاشورا و پسا عاشورا خود یک فلسفه تاریخ است. فلسفه‌ای که با خوبی و خیر و نابودی بدی و شر گره خورده است. و قرار نیست کل حیات بشری پشت سر گذاشته شود و ما در پایان، شاهد نتیجه و سرانجام حرکت تاریخ باشیم. سرنوشت عاشوراییان و یزیدیان به خوبی پرده از غایت و جهت حرکت تاریخ و فلسفه آن بر می‌دارد. چه کسانی و با چه اخلاق و صفاتی ماندند و جاودانه شدند و نام نیک از خود به جای گذاشتند و چه کسانی به فراموشی سپرده و بهره مند از لعن و نفرین ابدی شدند. عاشورا و پسا عاشورا گواه روشنی است بر نابودی و زوال شر و باطل و مانایی خیر و حق. 

عاشورا بهترین محمل برای خوب زیستن و سربلند بودن است. با عاشورا می‌توان بالنده و عزیز شد. با عاشورا می‌توان به کنه هستی رسید و هم سو با جهت پاک و متعالی حرکتِ هستی جاودانه شد. و این است راز جاودانگی عاشورا و حماسه بزرگ حسینی. 

و اما سخنی درباره انگیزه نگارش این اثر. مدت ها بود که مترصد فرصتی بودم که مفتخر به تنظیم و تدوین تأملات عاشورایی خود در قالب کتابی هر چند مختصر شوم. همواره یکی از ویژگی های عاشورا را زایش آن دانسته ام. زایشی که هر ساله بابی تازه برویم گشوده است. زایش عاشورایی امسال تصمیم به چاپ اثر عاشورا و رهایی بود، هر چند در اهتمام به این کار کمی تعلل وجود داشت. اما دو خواب پیاپی عزمم را بر چاپ این اثر جزم کرد. 

خواب دیدم در کلاس درس هستم. دفعتاً و به صورت غیر مترقبه امام خمینی(ره) با تعدادی از روحانیون وارد کلاس شدند و دقیقاً کنار من نشستند. ایشان چند لحظه بعد رو به بنده کردند و فرمودند: فردا می خواهم به کربلا بروم، باید از امام حسین(ع) چه بخواهم؟ با کمی دلهره و با حالتی حزن آلود گفتم: آنجا سفر دل است، بگذارید دل شما بگوید چه بخواهید. شانه های امام لرزید و چشمانشان گریان شد. یک بار دیگر هم چند شب بعد به خوابم آمدند و کنارم نشستند. مانده بودم تعبیر این خواب چیست؟ برادری گفت:  یک سفر کربلا پیش روی داری یا ثواب یک سفر به کربلا به پایت نوشته شده است. این تعبیر چندان دلچسبم نبود. تا اینکه عزمم بر چاپ کتاب عاشورا و رهایی جزم تر شد. مدام هم می اندیشیدم و مراقبت می کردم که بُعد عاطفی و تحلیلیِ به روز آن فدای ابعاد نقلی و روایی صرف آن نشود. به تصورم که این چنین شده است. 

امیدوارم چاپ این اثر مختصر حُسن مطلعی باشد برای طرح پرسش ها و تحلیل های به روز در چاپ های بعدی. بایسته بود که مطالبی حداقل در مقدمه در شرح برخی مواضع و مدعیات در کتاب اضافه شود، اما چون قصد و نیّتم آماده شدن اثر برای حداکثر اربعین امسال بود آن را به چاپ های محتمل بعدی موکول کردم. خدایا به عظمت حسین و جاودانگی و جامعیت اهداف و راه او این مختصر را از بنده کمترینت بپذیر.