ظاهرگرایی مهدی نصیری در سیاست خارجی

محسن سلگی، سیاسی،   4000502052 ۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴ تکراری یا غیرقابل انتشار
ظاهرگرایی مهدی نصیری در سیاست خارجی

مهدی نصیری در مطلب اخیر خود سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را زیر سؤال برده است. اما او تنها بنا را مورد نقد قرار داده یا مبنا و بُن را نیز نقد کرده است؟

نشان خواهیم داد او دچار برداشتی از واقعیت شده که این برداشت، لاجرم جِرم گرایانه و نه حتی حجم گرایانه است. این یعنی او در عین داشتن بن مایه معنوی اما دچار رخنه ماده گرایی شده است که دست بر قضا با ظاهرگرایی سابق او سازگار است.

 یک مثال برای تصدیق این سازگاری، آن است که ماده گرایان نیز همچون جریان سلفی تنها به ظاهر باور و یا دست کم تاکید و تکیه دارند.

در نقد بر نقد نصیری لازم است ایجابا بگویم که سیاست آرمان گرایانه انقلاب اسلامی، واقع گرایانه هم هست. اساسی تر از این باید به او متذکر شویم که خودِ واقعیت نیز آرمانی هم هست. یعنی بخشی از واقعیت، آرمان است. 

از ایشان می خواهم به همان غرب که رفته رفته دچار انفعال در برابر آن می شوند رجوع کنند و دست کم جریان رئالیسم انتقادی را در آنجا مورد توجه قرار دهند. کسانی مانند آلن نُری و روی بَسکار به خوبی از عهده استدلال برای این گزاره بر آمده اند که واقعیت را نمی توان به واقعیت بالفعل فروکاست. بر این اساس، واقعیت بالقوه نیز وجهی دیگر از واقعیت است .

جهان عینی را نمی توان به آنچه دیده می شود کاهش داد. حتی فعلیت یا امر بالفعل را هم نباید به آنچه دیده می شود تقلیل داد. آنچه دیده می شود، در آن چه گفته می شود جا نمی شود.

فراسوی این مباحث قابل اعتنا و اتکا، نظام اسلامی در رویکرد خارجی خود، داخلی عمل کرده است و در رویکرد داخلی خود، خارجی. به بیان بنیانی تر، در نگاه برون مرزی آن، می بینیم آرمان اش واقعی و واقعیت اش آرمانی بوده است. 

مهمترین مؤلفه قدرت بالفعل و خاصتاً عینی جمهوری اسلامی ایران حمایتش از مقاومت و بهتر بگویم رهبری اش در جریان مقاومت جهانی بوده است. البته که این رهبری اگر صرفا ً یک حمایت بود، سرانجامی نداشت.

امروز اگر این مؤلفه قدرت نبود و ایران صرفاً به اعلام مواضع ارزشی  _و عمل به آن_ بسنده کرده بود، توسط کشورهای اردوگاه سرمایه داری متأخر بلعیده می شد. مثال ملموس تر این مدعا، کلافه شدن قدرت های جهانی در برابر ایران در ماجرای برجام است. امروز ایران با استدلال استکبارستیزی می کند اما به صِرف استدلال درست و معتبر در جهان بی سر و آنارشیک امروز نمی‌توان کار چندانی از پیش برد. بر این اساس، در کنار این عامل، عواملی مانند حضور منطقه ای و توان موشکی هم بس تعیین کننده هستند.

گویا آقای نصیری عنایت ندارند که سیاست خارجی کشوری مانند آمریکا و حتی ژاپن به شدت ایدئولوژیک است. مفهموم استثناگرایی آمریکا مفهومی چنان بنیادین است که با گفتن این حرف از سوی بایدن که دوران اول امریکاگفتن ترامپ گذشته است، تغییری نمی کند. بایدن هم اگر بیش از از رقیب خود بر پیمان های بین المللی و وجاهت خارجی تاکید دارد، درست مبتنی بر بازسازی استثنا دانستن آمریکا است. به بیان دیگر روی استثنابودن آمریکا نزد سیاستمردان آن توافق وجود دارد و تنها در نحوه اجرای این ارزش ایدئولوژیک اختلاف نظر آن هم اختلاف جزئی وجود دارد.

مشکل دیگر نگاه نصیری و کسانی مانند تاج زاده، تقلیل سیاست به سیاست داخلی است. عدم اطلاع نظیر این افراد از آنچه در جهان می گذرد محصول نبود تمایل آنها برای شناخت واقعیت واقعی و وقوع یافته در جهان است. آنها به درستی نمی دانند که امروز جریان های منتقد جهانی سازی چگونه با جمهوری اسلامی ایران هم داستان شده و حتی از آن متأثر شده اند.

بر این اساس باید گفت نگاه ایستای منتقدان بنیان‌های سیاست خارجی کشورمان، محصول یک تقلیل گرایی است که سبب می‌شود تا سیاست واقعی_ آرمانی، یا بهتر بگویم، سیاست بالفعل _بالقوهی نظام اسلامی که منشا مفهوم قدرت به مثابه قوت -که توسط رهبر حکیم دوسال پیش مطرح شد- درک نشود.