«تئاتر و جامعه»
(مجموعه مقاله در نقش دوسویۀ نهادهای جامعه و تئاتر)
به کوشش: رضا کوچکزاده
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1398
471 صفحه، 80000 تومان
****
اگرچه فرانتس کافکا نویسندهای تمامعیار بود، نوشتههای او منحصر میشد به داستان کوتاه و رمان. او نمایشنامه نمینوشت. هیچ نسبت دیگری هم با تئاتر نداشت، جز اینکه گهگاهی به تماشای تئاتر میرفت. با وجود این، دربارۀ تئاتر میگوید: «اصل موضوع این است که جوهر نمایش در یک "نبود" نهفته است. نمایش روی صحنه از رمان جامعتر است، چون ما همۀ چیزهایی را میبینیم که در غیر این صورت دربارهشان فقط میخوانیم.»
داوری کافکا ارزش ذاتی تئاتر را نشان میدهد. یعنی ارزش ذاتی تئاتر باعث شده که یک ناظر بیطرف آن را مؤثرتر از کارهای خود بداند. آنچه که تئاتر، از نظر کافکا، به ما نشان میدهد منحصر به امور فردی نیست. گسترۀ تئاتر بهگونهای است که میتواند مسائل کلان و کلی اجتماعی را هم در بربگیرد. به همین دلیل، تئاتر میتواند کل جامعه را، با همۀ تکثر و پیچیدگیاش، بازتاب دهد. از همینجا معلوم میشود که رابطۀ میان تئاتر و جامعه رابطهای تنگاتنگ است. «تئاتر و جامعه» نیز دقیقاً همین نسبت و رابطۀ میان این دو را بهتفصیل بررسی میکند.
کتاب از سه بخش تشکیل شده است: «بررسیهای ما»، «نگرشهای دیگران» و «گفتوگو». بخش اول هفت مقاله را شامل میشود که همگی به قلم استادان ایرانی است. موضوع همۀ این مقالات بررسی وضعیت یکی از جنبههای تئاتر در ایران است. بخش دوم نیز هفت مقاله است. اما این مقالهها همگی ترجمۀ نوشتههای صاحبنظران غربی است. بخش سوم هم سه گفتوگو را شامل میشود. دو گفتوگو ترجمۀ مصاحبههایی است با دو کارگردان ایتالیایی و برزیلی. یک گفتوگو هم مصاحبهای است با دکتر فرهاد مهندسپور. در کل، هر کدام از نوشتهها و گفتههای این کتاب ربط وثیق میان تئاتر و جامعه را از منظری خاص بازگو میکند.
البته کشف ارزش و اهمیت تئاتر مختص به کافکا و معاصران نیست. انسان این مطلب را بهخوبی دریافته است. انسانها از گذشتههای دور ارزش تئاتر را کشف کرد و بهجد آن را پرورش داد و به بلوغ، بلکه به اوج رساند.
تئاتر یکی از هنرهای نمایشی است با سابقهای بسیار کهن و چندهزارساله. این هنر در اقوامی متمدن ظهور و بروز پیدا کرد که از فرهنگ والایی برخوردار بودند. تئاتر توجه همه را به خود جلب میکرد و شهروندان به سمت آن یورش میبردند و با دقت و جدیت آن را پیگیری میکردند. میتوان گفت تئاتر نوعی کانون برای فهم و توجه جامعه بود. با وجود این، امروزه بهقدری به حاشیه رفته است که تقریباً میتوان آن را هنر نامرئی نامید. از بین تمامی هنرهای نهگانه، تئاتر بدترین وضع را در ایران دارد. کمترین توجه و اهتمام صرف آن میشود؛ البته اگر واقعاً توجه و اهتمامی در کار باشد. اقبال به هنر همسایه و مشابهاش، یعنی سینما، چندین برابر است. اصلاً این دو را نمیتوان با هم مقایسه کرد. این وضعیت برای این هنر بسیار ویرانگر است. چراکه تئاتر یک هنر اجتماعی است. تئاتر از جامعه تغذیه میکند و نه از فرد. تئاتر همانند نقاشی یا عکاسی نیست که سوژه و ابژۀ آن میتواند یک امر تکینه باشد. تئاتر در همۀ ابعاد خود با تار و پود جامعه در هم آمیخته است. بهنوعی همزاد آن است. بیتوجهی جامعه به تئاتر آن را نحیف میکند و چهبسا موجودیتش به خطر افتد.
اما این مطلب فقط نیمی از ماجراست. فقط تئاتر نیست که به جامعه نیاز دارد. جامعه نیز به همان اندازه نیازمند تئاتر است. مسئله مهم همین است که تئاتر برای جامعه ضرورت دارد. نباید تصور کرد که تئاتر کارکردی تفریحی دارد و صرفاً برای سرگرمی است. البته که تئاتر خوب سرگرمکننده هم هست، اما ارزش تئاتر فراتر از این کارکرد فرعی قرار میگیرد. تئاتر همچون یک آینۀ دقیق برای جامعه عمل میکند. جامعه میتواند هویت، وضعیت، داشتهها و نداشتهها، خوبیها و بدیها، معایب و مزایای خود را در تئاتر به تماشا بنشیند تا خود را بشناسد و حتی با خودش آشنا شود. خلاصه کنم: در تئاتر جامعه به خودآگاهی میرسد. به همین دلیل، فهم و شناخت تئاتر نیز در راستای خودآگاهی جمعی شهروندان یک جامعه یا کشور است.
بله؛ تئاتر باید جامعه را بازتاب دهد، اما جامعه هم باید تئاتر را بشناسد و بفهمد. به همین دلیل است که عنوان کاملتر و دقیقتر این اثر «تئاتر (و) جامعه (و) تئاتر» است. این عنوان میخواهد رابطۀ دوسویه و تنگاتنگ تئاتر و جامعه را منعکس کند. در هر صورت، اگر هر کدام از اینها به مشکل بخورد، دیگری هم دچار مشکل میشود. و این اتفاقی است که در کشور ما رخ داده. از این رو، لازم است که این رابطۀ دوسویه مورد تأمل جدی قرار گیرد. این تأملات نه ساده خواهد بود و نه کوتاه. تأملات جدی و مفصل که توسط صاحبنظران آگاه صورتبندی شده باشد میتواند روزنههایی باشد به سوی افقی که فعلاً فقط کورسویی از آن به چشم میخورد. در این اثر، مسائلی نظری و گاه عملی و حتی فنی دربارۀ رابطۀ میان تئاتر و جامعه مورد بررسی متأملانه قرار گرفته است؛ تأمل در وضع موجودی برای یافتن نسبت و علل و معالیل گذشته و آیندۀ آن.
*دکترای فلسفه