سرمربی تیم ملی فوتبال و ماجرای "خودتان خواستید"

محمد ماکویی، گروه تعاملی الف،   4000420012 ۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار
سرمربی تیم ملی فوتبال و ماجرای "خودتان خواستید"

همه می دانند که اسکوچیچ، گزینه مطلوب فدراسیون نبود و مسئولین رده بالای آن می‌خواستند با علی دایی، کارلوس کیروش یا یک نفر دیگر به توافق برسند. جواب "چرا چنین نشد؟" واضح است. فشار رسانه‌ها و مردم و حرف حق "در هیچ کجای دنیا سرمربی خوب نتیجه گرفته را تعویض نمی‌کنند" باعث شد که فدراسیون فوتبال به نتیجه "فعلا بماند" برسد.

به نظر نگارنده موضوع اصلا اینطور نبوده و فدراسیون از اول هم می‌خواسته با اسکوچیچ ادامه دهد. اینکه چرا نام گزینه‌های دیگر مطرح شده به خاطر این بوده که فدراسیون نگران از کسب نتایج ضعیف در مرحله بعد و عدم حضور در جام جهانی قطر می‌خواسته دست به آینده نگری زده و از همین حالا جواب "خودتان خواستید" را در آستین داشته باشد.

متاسفانه؛ این رویه، چنانچه ادامه یابد، مسیر خطرناکی را در برابر مسئولین فدراسیون فوتبال و عهده داران سمت‌های فوتبالی و دیگر اولیا و گردانندگان امور خواهد گشود. به عنوان مثال؛ اگر اسکوچیچ، بابت سرمربی شدن، خود را وامدار مردم و مطبوعات بداند، مجبور می‌شود بازیکنان خود را بر مبنای آنچه بیشتری‌ها می پسندند، انتخاب و گلچین نماید.

لزومی به گفتن ندارد که در کشورهای پیشرفته و مدرن جهان، هدف را مردم تعیین می‌کنند و استراتژی‌ها توسط فضلا و نخبگان معین می‌گردد. در همین موضوع مورد اشاره، رفتن به جام جهانی هدف است و خواست مردم هم جز این نیست. با این حال، انتخاب سرمربی از استراتژی های فدراسیون، شناخته شده و راه رسیدن به هدف، جام جهانی، را هموار می‌سازد؛ اگر گزینش درستی صورت گرفته باشد.

پاسخ "چرا چنین است" کاملا واضح است. اگر قرار بود حرف حق را بیشتری‌ها بزنند، لزومی به ایجاد تخصص پیدا نمی‌شد و هر بیماری، با هر شدت مریضی، در عوض اینکه نزد پزشک عمومی یا متخصص برود می‌توانست با بیست سی نفر از در و همسایه‌ها و دوستان و آشنایان مشورت کرده و در نهایت با "گل گاو زبان" و "روغن بنفشه" هر مشکل جسمی و روحی خود را بر طرف نماید.

شاید شما هم داستان خلبان نابینایی که مجبور بود هواپیما را از باند منتهی به دریا، به آسمان بلند کند شنیده باشید. هر بار که مسافرین هواپیما خود را در آستانه ورود به دریا می‌دیدند، شروع به داد و فریاد و جیغ زدن کرده و آوا و فریاد وحشت زده آنها خلبان را متوجه اینکه وقت "تیک آف" فرا رسیده است، می‌کرد.

یک بار خلبان به کمک خود گفت: "نگران این هستم که یک بار، مسافرین دیر شروع به جیغ زدن کنند و آن موقع دیگر کاری از دست من ساخته نباشد" خلبان کاملا درست می‌گفت و جدا از اینکه مردمی که با مسائل و مشکلات روبرو هستند گاهی دیر واکنش نشان می‌دهند، بیم آن نیز می‌رود که شدت و حدت معضلات جامعه و درگیری روزانه با آن ها، آحاد مختلف جامعه را وارد روزمرگی و بی حسی نموده و باعث شده باشد صدایی که مدت هاست در گلو مانده، حتی در صورت خواست متقاضی هم، توان بیرون آمدن را نداشته باشد.