«چگونه پیر می‌شویم»؛ مارکوس تولیوس سیسرو, ترجمه علی سیاح؛ نشر چشمه پیری؛ واقعیتی که باید با آن کنار آمد!

حمیدرضا امیدی‌سرور،   4000416100 ۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

دغدغه پیری و زیست آدمی در این دوران، تنها مسئله انسان امروز نبوده است. بلکه از دیربار به عنوان یکی از دغدغه‌های فکری آدمیان مطرح شده و تا امروز پیش آمده است. بنابراین فلاسفه عهد باستان نیز بدان پرداخته و درباره‌اش سخنان حکیمانه‌ی فراوانی گفته اند

پیری؛ واقعیتی که باید با آن کنار آمد!

«چگونه پیر می‌شویم»

نویسنده: مارکوس تولیوس سیسرو

ترجمه: علی سیاح 

ناشر: چشمه، چاپ اول: 1399 

103 صفحه، 22000 تومان

 

*****

 

 زمانی که از سال‌خوردگی سخن به میان می‌آید، اغلب  دورانی را همراه با رخوت،  سستی، افسردگی ، تنهایی و انتظار کشیدن برای پایانی تلخ  را تصور می‌کنیم.  بی شک از این روست که باوجود این آرزوی مرسوم که از کودکی بارها و بارها شنیده‌ایم«انشاء الله پیرشی!» اکثریت قریب به اتفاق ما از رویا رویی با پیری در هراس  هستیم و زمانی که تارهای سفید موی خود را می بینیم سایه‌ی حضور پیری را احساس می کنیم و نومیدانه روزگاری را تصور می کنیم  که با تنی  فرسوده و ظاهری نازیبا در گوشه‌ای خزیده‌ایم  و انتظار آخرین نفس را می کشیم، بی آنکه روزنه‌ای از امیدواری در دل داشته باشیم. 

دغدغه پیری و زیست آدمی در این دوران، تنها مسئله انسان امروز نبوده است. بلکه از دیربار به عنوان یکی از دغدغه‌های فکری آدمیان مطرح شده و تا امروز پیش آمده است. بنابراین فلاسفه عهد باستان نیز بدان پرداخته و درباره‌اش سخنان حکیمانه‌ی فراوانی گفته اند.

فلاسفه  دوران باستان به عنوان آغاز گران حکمت و اندیشه، در باره زندگی، جهان و طبیعت فلسفه ورزی بسیار کرده اند و از این سبب نخستین راهنمایان آدمیان برای تعامل با جهان پیرامون خود بوده اند.  سخنان و اندیشه آنها نه تنها چراغ راهنمای مردمان زمانه خود بوده است،  بلکه برای مردمان دیگر اعصار نیز آموزنده و روشنگرانه بوده است. 

کتاب «چگونه پیر شویم» نوشته ی مارکوس تولیس سیسیرو  که با ترجمه علی سیاح به همت نشر چشمه منتشر شده است، نخستین کتاب از مجموعه‌ای است که با عنوان «حکمت باستان برای خوانندگان امروزی» منتشر شده است و چنانچه از عنوان آن پیداست،  این مجموعه در بر گیرنده آثاری است از فلسفه و حکمت روزگار باستان که همچنان برای خواننده و مخاطب امروز می‌تواند آموزه‌ها و دریافت‌های گوناگونی به همراه داشته باشد.   

«چگونه پیر شویم» رساله‌ی به ظاهر کوچکی است که قریب به دو هزار سال پیش توسط مارکوس تولیوس  نوشته شده و برای جستجوگران معرفت و حکمت زندگی به ویژه آنها که به نیمه دوم عمر خود رسیده‌اند و به چگونگی گذران عمر در این دوران می‌اندیشند، سرشار از اندیشه و حکمتی است که می‌تواند آموزنده و رهایی بخش باشد. حتی با وجود گذر سده ها وهزاره‌‌ها  همچنان تاثیر آن را به صورت مستقیم و یا با واسطه می‌توان مشاهده کرد و رد آن را از مونتنی تا آگامبن می توان دید.

مارکوس تولیوس سیسرو( سیسرون) صد و شش سال قبل از میلاد مسیح به دنیا آمد و شصت و سه سال زیست. او به عنوان خطیب، سیاست‌مدار و فیلسوف رومی به شهرتی بسیار دست یافت که تا امروز نیز ادامه یافته است.  او  علاوه بر حکمت به شعر نیز علاقه داشت و آثاری نیز از زبان یونانی ترجمه کرده بود. اندیشه‌های او درباره فلسفه زندگی از تجربیات مختلفی که داشت تاثیر پذیرفته بود، علاوه بر شاعری و تفکر، جنگاور و سیاح نیز بود.

کتاب ساختاری خطابی دارد و دربرگیرنده خطابه‌هایی است برآمده از فلسفه کلاسیک یونان و روم. حسن کتاب آن است که  در قالبی بیان شده که  کیفیتی آگاهی بخش دارد و خواننده را به تفکر ترغیب می‌کند نه اینکه صرفا  به شکلی مستقیم بیان شده و کیفیتی پند آموز داشته باشد.

به همین دلیل احساس می‌کنی پای صحبت پیری نشسته‌ای که برایت از گذر زندگی و رسیدن به ایام پیری می‌گوید، اما نه دشواری های ایام پیری ، بلکه از شیرینی های دورانی سخن به میان می‌آورد که تورا مشتاق زندگی و پذیرش طبیعت گریز ناپذیر آن یعنی پیری می‌کند.

سیسیرو   دهه‌ی ششم زندگی‌اش را در تنهایی  سپری می‌کند؛ در حالی که فرزند جوانش را هم از دست داده به گونه‌ای که بسیاری بر این باور بودند که او به انتهای راه رسیده و به موجودی بی مصرف بدل شده است، اما با نوع ارتباطش با اقتضاعات زندگی در این سن و سال، خلافش را ثابت کرد.

او که مشتاق فلسفه یونان بود، آرزو داشت تا اندیشه‌های افلاتون و ارستو را که کشف کرده بود برای همشهریان خود توصیف کند و نشانی ادبی از خود به یادگار بگذارد. به همین سبب شروع به نوشتن  کرد و رساله‌هایی در باب دوست، اخلاق، آموزش، دین، دوستی و... نوشت.

در رساله کوچک  سیسرو که با عنوان «چگونه پیرمی‌شویم»  منتشر شده افقی رو به پیری گشوده که هنوز نیز خواندنی و در عین حال تفکر برانگیز است و مهمتر از آن اینکه اعتبار خود را از دست نداده است و می‌تواند پاسخگوی کسانی باشد که در قبال مسئله ای پیری موضعی نامشخص دارند و دچار هراس و بلاتکلیفی هستند. 

او معتقد است که انسان تنها زمانی می‌تواند دوران پیری خوبی را سپری کند که از جوانی در پروراندن کیفیت آن  کوشیده باشد. زیرا کسانی که جوانی ناخوشایندی دارند در پیری سعادت بیشتری نصیبشان نمی شود. نویسنده کتاب تصویری که اغلب مردم و یا مخاطبان کتابش درباره ایام پیری در ذهن دارند، برهم زده و می‌کوشد پیری را نه دورانی هراس آور که روزگاری تصویر کند که برای رسیدن به آن باید مشتاق بود. سیسرو به چهار دلیل عمده اشاره می‌کند که انسانها به خاطر آنها پیری را ایامی سخت و مشقت بار به حساب آورند:

*دور شدن انسان از زندگی فعال در دوران پیری؛

*سستی و رخوت بدن انسان در ایام پیری؛

*محروم شدن انسان از لذایذجسمانی؛

*نزدیک شدن به مرگ.    

سپس به هریک از موارد مورد اشاره پرداخته و می‌کوشد با ارائه دلایل قانع کننده بستری ذهنی را آماده سازد تا مخاطب خطابه‌های او، پیری و سالخوردگی را به عنوان حقیقتی ناگزیر پذیرفته و آن را تاب بیاورد.

«طبیعت همان طور که برای هر چیزی مرزی قرار داده، برای زندگی نیز حدودی را مشخص کرده ، پیری آخرین پرده نمایش زندگی ست. حال که به کفای عمر کردیم و فسوده شدیم ، گاه گذشتن است.»