دعوت به تفکر بجای دعوت به احساس و شور

ایمان عزیزپور، گروه تعاملی الف،   4000325014
دعوت به تفکر بجای دعوت به احساس و شور

من به این دست یک جان بدهکارم، رای که چیزی نیست
بخاطر خون شهید ... رای می‌دهم
بخاطر رهبرم ...

اینها مجموعه جملاتی هستند که در قالب عکس و پُست و استاتوس و... در هفته‌های اخیر زیاد دیده‌ایم. اما در بین جستجوهای اینترنتی‌ام یک پوستر تبلیغ ریاست‌جمهوری توجه مرا خیلی جلب کرد. نوشته این پوستر تبلیغاتی این بود: حکومت اسلامی آن حکومتی است که مردم را به تفکر دعوت می‌کند و هدایت ذهن مردم را برعهده می‌گیرد. شاید جالب باشدکه بگویم این پوستر مربوط به تبلیغات انتخاباتی آیت‌الله خامنه‌ای در دهه ۶۰ بوده است.

اکنون این جمله سی و چند سال پیش را با جملات اول این متن مقایسه کنید؟ آیا با جملاتی این‌چنین ما مردم را به فکر کردن دعوت می‌کنیم یا فقط با تحریک احساسات و هیجانات آنها استفاده خود را می‌بریم؟ به راستی مشکل کجاست که برای جلب رای و نظر مردم در مواردی که به لحاظ تئوریک و مبنایی درست و دقیق می‌باشند (به عنوان مثال شرکت در انتخابات) اقدام به احساساتی کردن آنها می‌کنیم بجای اینکه آنها را به تفکر دعوت کنیم؟

آیا درکشورهای توسعه یافته‌ای که مشارکت بالایی در انتخابات دارند از همین ابزار ها استفاده می‌شود؟ یا از دوران کودکی و در محیط‌های آموزشی به مواردی چون دموکراسی و حق رای و حق انتخاب می‌پردازند؟ وجود یک رخوت و سستی و تنبلی در سیستم آموزشی کشور جهت آموزش تفکر و مهارت تفکر نقاد شدیدا به چشم می‌خورد و افرادی که کمترین نسبت را با اسلام دارند، راحت‌ترین کار ممکن برای جلب نظر مردم را در ایجاد هیجان و شور می‌بیند تا وقت گذاشتن برای دعوت به تفکر و شعور ...