بیشتر از دو ماه تا انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 باقی نمانده اما عجیب این است که نامزدهای انتخاباتی نهایی هنوز مشخص نیستند. اگرچه تعدادی از شخصیتهای سیاسی اعلام نامزدی کردهاند اما واضح و مبرهن است که چارچوب رقابتها شکل نگرفته و کاندیداهای اصلی نیز وارد عرصه رقابتها نشدهاند.
روز شنبه 21 فروردین خبرگزاری فارس گزارشی با عنوان «ترافیک در مسیر پاستور/ ۵۵ چهرهای که وارد کارزار ریاست جمهوری میشوند» منتشر کرد. در این گزارش بیانشده بود «ترافیک در مسیر پاستور بهشدت شلوغ است» و در ادامه نیز از 55 نفر نامبرده بود که «تاکنون بهصورت رسمی یا غیررسمی اعلام کاندیداتوری کردهاند و یا احتمال کاندیداتوری آنان وجود دارد و فعالیت شبه انتخاباتی دارند و یا اینکه نام آنها در فضای احزاب مطرح هستند».
احتمالاً چنین فضای مبهم و نامشخصی تا پایان ثبتنام داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری یعنی 25 اردیبهشت ادامه خواهد یافت. چراکه اعلام نامزدی برای حضور در انتخابات تا پیش از آن، از دیدگاه بسیاری از داوطلبان میتواند بهمنزله تمرکز رسانهها و دیگر داوطلبان بر آنها باشد و با برجسته شدن ضعفها یا در میانه بازیهای سیاسی ناچار به کنارهگیری به نفع رقبای خود شوند.
به این زمان میباید به بررسی صلاحیت داوطلبان توسط شورای نگهبان نیز اشاره داشت که ده روز ادامه خواهد داشت و انتشار اسامی نامزدهای انتخابات توسط وزارت کشور 5 تا 6 خرداد انجام خواهد شد.
از آنجاکه انتخابات، 28 خرداد برگزار میشود حدود سه هفته مانده به انتخابات تازه ترکیب نامزدها و صفبندیهای انتخاباتی مشخص میشوند. بالطبع طی آن سه هفته یعنی از 7 خرداد که تبلیغات آغاز میشود تا یک روز قبل انتخابات، تمام هموغم نامزدها به مناظرهها و سخنرانیها معطوف خواهد بود.
با توجه به این شرایط و سلسلهمراتب زمانی تا انتخابات، چگونه انتظار است که مردم تصمیم عقلانی بگیرند؟ بهطریقاولیتر نباید توقع داشت نامزدها برنامه مشخص و مدونی برای حل مشکلات کشور داشته باشند. در واقع باید پرسید مگر نامزدها فرصتی برای تدوین برنامهها یا مشخص کردن برنامهها داشتهاند؟!
در این شرایط میباید به این مسئله نیز اشاره کرد که اگرچه احزاب و جریانات سیاسی در زمان انتخابات فعال میشوند اما لزوماً همیشه احزاب و تشکلهای سیاسی نبودهاند که توانستهاند مسیر انتخابات را تغییر دهند. مثلاً محمود احمدینژاد و حسن روحانی در ابتدای رقابتها کمتر موردحمایت گروههای سیاسی بودهاند اما بعداً و از میانه رقابتهای انتخاباتی توانستند خود را بهعنوان نامزد غالب به جریانات اصولگرا و اصلاحطلب تحمیل نمایند.
در چنین شرایطی، افراد پوپولیست و نامزدهایی که در مناظرهها بهتر عمل میکنند از احتمال رأیآوری بیشتری برخوردارند. نگاهی به انتخابات چند دوره اخیر ریاست جمهوری دقیقاً مؤید این مسئله است.
در چنین وضعیتی نامزد پیروز انتخابات تازه پس از پیروزی به فکر تشکیل کابینه، ارائه برنامه واقعی، روبهرو شدن با مشکلات و ... خواهد افتاد. این بلاتکلیفی و نبود برنامه مشخص احتمالاً در حوزههای گوناگون مانند اقتصاد، سیاست، فرهنگ، محیطزیست، مسکن، کشاورزی و ... وجود خواهد داشت.بخصوص اینکه تشکلها و احزاب نیز بهصورت جدی و دقیق درصحنه سیاسی حضور ندارند و همانطور که گفته شد صرفاً در فصل انتخابات بروز و ظهور دارند در حالی که در دنیای امروز اصولاً اداره علمی کشور، برگزاری انتخابات، وجود عقلانیت در سیاستها و برنامهریزیها بدون وجود احزاب و تشکلهای سیاسی غیرممکن به نظر میرسد. با این توضیحات باید اذعان داشت نهاد انتخابات و شیوه حکمرانی نیاز به بازنگری اساسی و جدی دارد که تاکنون کمتر به آن پرداختهشده است.
متأسفانه مجلس شورای اسلامی نیز که اخیراً قانون انتخابات را تغییر داد نگاه جامع و دقیقی به این موضوع نداشت و صرفاً به برخی مسائل مانند سن، تعیین شاخصهها برای رجل سیاسی و ... توجه شد که تفاسیر و اختلافنظرهای زیادی درباره آنها وجود دارد و مشخص هم نیست به سرانجام برسد. البته اگر هم تصویب و تائید بشود بهاحتمال قریببهیقین مشکلاتی که در بالا به آنها اشاره شد را حل نخواهد کرد.