زمانی که در مقطع کارشناسی ارشد دانشجوی رشتۀ تاریخ بودم، در کلاس، سخن از شهادت یا رحلت پیامبر صلّیاللهعلیهوآله رفت و بنده از اینکه ایشان مسموم شدند، دفاع کردم؛ واکنش استاد کاملاً منفی بود؛ بلکه حتی به تمسخر بنده انجامید. گذشت و گذشت تا به جلسۀ دفاع از پایاننامه رسید و من در جایی مرقوم کردم: «پس از شهادت پیامبر ...»؛ این بار چون میدانستم ممکن است حساسیت ایجاد شود، سند مسمومیت ایشان را از کتاب صحیح بخاری در پاورقی ذکر کردم (تعمداً به منبع شیعی ارجاع ندادم که شائبهای پیش نیاید)؛ اما باز هم بخاطر همین کلمه مؤاخذه شدم و متهم شدم که مسائل ایدئولوژیک را در پژوهش تاریخی دخالت دادهام و دست آخر برای تایید پایاننامه و تسویه حساب نهایی، مجبور به حذف پاراگرافی شدم که در آن عبارت «شهادت پیامبر» ذکر شده بود.
ما باید بپذیریم که در جامعهای زندگی میکنیم که از حیث مذهبی کاملاً متکثر است و با طیف وسیعی از عقاید مواجهیم. متأسفانه بسیاری از اوقات، توسط بعضی افراد، برخی باورهای شیعی غیرعلمی شمرده میشود و خصوصاً گاهی افرادی که با اخلاص به ساحت اهلبیت علیهمالسلام اظهار علاقه میکنند، افرادی عامی و کمسواد و ... تلقی میشوند.
این اتفاق خصوصاً در جوامع علمی و دانشگاهی هم جریان دارد؛ قضاوتی نمیکنم که چنین فضایی غالب است یا حداقلی؛ اما به هر حال بطور محسوسی وجود دارد. طبیعتاً در چنین فضایی که هم در داخل کشور و هم در بیرون از مرزها (با غلظت بیشتر) آداب و رسوم شیعی مورد طعن و نقد قرار میگیرد، صحبتهای علاقمندان به اهلبیت باید بسیار سنجیده بیان شود. مدعای ما این است که مذهب ما بر اساس عقلانیت و حکمت است؛ پس هر سخن سستی که توسط ما گفته شود، هم آب به آسیاب دشمن خارجی میریزد و هم تیغ برخی هموطنانمان را در جهت طعن بر عقاید و آداب و رسوم شیعی تیزتر میکند.
اگر ما به پشتوانۀ اسناد محکم و متقن با صدای بلند اعلام میکنیم که حضرت زهرا سلاماللهعلیها به شهادت رسیدهاند و در تقویم هم از کلمۀ «شهادت» برای ایشان استفاده میکنیم و نیز اصرار داریم که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا نرفته، یا میگوییم نبی مکرم اسلام هم با سم و مظلومانه از دنیا رفتهاند، باید نهایت کوشش خود را بکنیم که از کلمۀ «شهادت» در جای صحیح خود استفاده کنیم؛ و الا با دست خود تلاشهایی که برای رساندن پیام مظلومیت آل محمد شدهاست، بیاثر کردهایم.
مثلاً وقتی سندی مبنی بر شهادت حضرت زینب سلاماللهعلیها در دست نداریم، ولی در پوسترها و طرحها مدام ذکر کنیم: «مراسم شهادت حضرت زینب»، آنگاه باید منتظر باشیم که ما را به غیرعلمی بودن متهم کنند؛ باید منتظر باشیم که بگویند: پس شهادت حضرت زهرا را هم صرفاً از روی عادت و تعصب تکرار میکنند. خلاصه آنکه عقاید شیعه به قدر کافی مورد هجمه هست؛ لااقل خودمان اسباب هجمه را فراهم نکنیم!
حالا در ایام وفات حضرت زینب کبری، در حالی که هیئات محترم مذهبی در اعلامیههای مراسمشان، عنوان «شهادت حضرت زینب» را درج میکنند، توئیت اخیر حجتالاسلاموالمسلمین حامد کاشانی مبنی بر اینکه «ما دلیلی دال بر شهادت ایشان نداریم و عنوان شهادت بر عظمت حضرت زینب نمیافزاید، بلکه شهادت پناهنده به آن بانوست»، با توجه به شهرت و جایگاه ایشان در میان هیئات مذهبی و البته صدا و سیما، بسیار اهمیت دارد:
اولاً با توجه به مباحث مستدل ایشان در باب ولایت اهلبیت و تاریخ اسلام و نیز با توجه به مناظرهها و مباحثات ایشان با جناب حسین دهباشی و امامجمعۀ خاش، این توئیت، حامل این پیام است که شیعه بخاطر علاقهای که به اهلبیت دارد، واقعیات تاریخی را نادیده نمیگیرد! و اگر از مظلومیت حضرت زهرا سخن میگوید نه بخاطر دکان درست کردن و تفرقهافکنی، بلکه بخاطر مستندات محکم تاریخی است و شیعه اگر واقعاً دلایل و قرائن محکم تاریخی بر مظلومیت و به قتل رسیدن آن بانوی بزرگوار نداشته باشد، هرگز ادعای کذب نمیکند.
ثانیاً با توجه به شأن علمی و جایگاه محترم ایشان در بین اهل روضه و منبر، اثر سخن ایشان مانند سخن کسی که دور از فضای هیئت به سر میبرد، نیست! شاید اگر فردی با درجۀ پایینتر علمی و یا حتی فردی دانشمند ولی دور از مجالس روضه، چنین تذکری را اظهار میکرد، سخنش تاثیری نداشت؛ بلکه شاید اثر عکس میگذاشت؛ اما بیان آقای کاشانی بهگونهای است که انشاءالله دوستداران مخلص اهلبیت علیهمالسلام این تذکر را به گوش جان شنیده و از این به بعد دقیقتر سخن میگویند تا مبادا ابزار سوء استفادۀ دیگران شود.
لذا هر کس که در میدان دفاع از عقاید شیعه میکوشد، با این موضعگیری دستش پُرتر میشود و تیغ طعنزنندگان به شیعه با چنین مواضعی کُند خواهد شد به فضل خدا.