به بهانه ماه رجب و ضرورت ادب در گفتار

مریم روئین‌تن، گروه تعاملی الف،   3991126014
به بهانه ماه رجب و ضرورت ادب در گفتار

رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" می‌گویند زیرا كه رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته می‌شود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ" حال ماه شریف رجب ماه استغفار از گناه رسیده است و امید است برای ما هم زمان خوب شدن و مودب شدن رسیده باشد.

الغرض حاصل تامل در آیات و روایات و سیره عقلا ما را به این مهم متوجه می‌کند که عوامل زیادی در تزکیه فردی و عمومی جامعه نقش ایفا می‌کنند که زبان جایگاه مهمی در بین این عوامل دارد. ادعای بیجا و برخلاف حق، اظهار نظر بیجا در عقاید و احکام دین، افشاگری و بازگویی اسرار، اهانت و تحقیر، تکفیر دیگران، خودستایی، دروغ، تهمت، سخن‌چینی ، بیهوده‌گویی و پرگویی و... از آفت‌هایی است که برای زبان بر شمرده‌اند. شاید نباید بعد از گذشت چهل و دو سال از انقلاب بزرگ اسلامی که اساس ان بر احیای ارزش های متعالی اسلام بوده است خواسته و ناخواسته ما وشما شاهد گسترش بی اندازه بد زبانی و اهانت و بد دهنی باشیم.

جامعه مسلمان شیعی مدعی حب اهل بیت علیهم السلام و عاشقان مکتب حسینی و دلدادگان به انقلاب و نظام امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبری معظم انقلاب در این دوران دشمنی ها و شکوفائی ها، بخش مهمی از آبرویش در گرو اخلاق نیک و گفتار پسندیده یاران و هموطنان آن است. ایا وقت ان نیست تا تحولی در برخی از ما ایجاد شود و سره را از ناسره تشخیص دهیم و دریابیم که در ادبیات الهی انبیای کرام و قران و سیره اهل بیت و در شعارهای متعالی آنها که بخش عظیمی از آن در انقلاب اسلامی ما تبلور پیدا کرد حتی اهانت به دشمن هم جائی ندارد تا چه رسد به همکیش و هم محل و دوست و البته مسئول و کارگزار کشور. اگر خواسته باشید یکی از مهمترین عوامل تیرگی و تباهی روابط ایمانی و انسانی را در امری غیر اخلاقی جستجو کنید باید در بد زبانی و اهانت (به معنای سبک کردن و پایین آوردن مقام و کوچک کردن شخصیت یک فرد است که سبب حقارت و خواری او می شود واکثرا با رفتارهای ناپسند دیگر همانند فحش و ناسزا همراه می شود) دیگران در هر پست و مقامی جستجو کرد؛ در مذمت این رذیلۀ اخلاقی همین بس که حضرات معصومین علیهم السلام با این‌گونه افراد قاطعانه برخورد می کردند؛ تا با عداوت و کینه و دشمنی بین مردم مقابله کنند و از گسترش روحیه تنفر و انزجار جلوگیری نمایند و انها را بهشتی کنند. بی جهت نیست که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «كسی كه به مؤمنی، به پاره‌ای از كلمه طعن زند (بدگویی كند)، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می‌فرماید و حال آن كه بوی بهشت از پانصد سال راه یافت می‌شود (1)

سماعه از یاران امام صادق می‌گوید: نزد حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ رفتم، و با من آغاز سخن فرمود كه ای سماعه این چه جنجالی بود كه میان تو و شتردارت پدید گشت، مبادا دشنام گو و بدزبان و لعنت فرست باشی. در پاسخ گفتم: به خدا چنین بود، زیرا او به من ستم كرد. فرمود: اگر او به تو ستم كرد، تو بر او سر افتادی و بیشتر ستم كردی. به راستی این كردار، از كردارهای من نیست و من به شیعیانم چنین دستوری نمی‌دهم، از پروردگارت آمرزش جو و بدان باز نگرد(2)

آثار بدزبانی و اهانت
در اینجا توجه خوانندگان محترم را فقط به گوشه ای از آثار سوء اهانت و بدزبانی که در روایات اهل بیت علیهم السلام وارد شده جلب میکنم به این امید که به برکت ماه رجب اهانت کنندگان و بدزبانان پند گیرند.
1. دشمنی و عداوت: پیامبر(ص) می فرماید: لاتسبوا الناس فتکتسبوا العداوة بینهم؛ به مردم ناسزا نگویید، که با این کار در میان آنها دشمن پیدا می کنید.[3]
2. نشانه نفاق و عامل دورویی:. امام صادق(ع) می فرماید: الفحش و البذاء و السلاطه من النفاق؛ دشنام گویی و بدزبانی و دریدگی از (نشانه های) نفاق است.[4]
3. خودبزرگ بینی: امام علی (ع) می فرماید: ثمره التواضع المحبه، ثمره الکبر المسبه؛ ثمره فروتنی دوستی است، ثمره تکبر دشنام گفتن است.[5]
4- هلاکت و نابودی: پیامبر(ص) به دشنام گویان هشدار می دهد و می فرماید: ساب المؤمن کالمشرف علی الهلکه؛ ناسزاگوی به مؤمن همچون کسی است که در آستانه هلاکت باشد.[6]
5-دچار شدن به فسق: از نظر آموزه های اسلامی، دشنام گویی بویژه دشنام مومن از مصادیق فسق و معصیت الهی است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: سباب المؤمن فسوق، و قتاله کفر، وأکل لحمه من معصیه الله؛ ناسزا گفتن به مؤمن فسق است و جنگیدن با او کفر و خوردن گوشت او (غیبت کردن از وی) معصیت خداست.[7]
6- بازگشت دشنام به شخص: پیامبر(ص) می فرماید: لا تسبوا الریاح فانها ماموره، و لا تسبوا الجبال ولا الساعات و لا الایام و لا اللیالی فتاثموا و ترجع علیکم؛ به بادها ناسزا مگویید که آنها (از جانب خداوند) مامورند و کوه ها و لحظه ها و روزها و شبها را ناسزا نگویید که گنهکار می شوید و به خودتان برمی گردد.[8]
7- خواری و سرشکستگی: امیرمومنان علی(ع) به قنبر غلامش هشدار داده و می فرماید: مهلا یا قنبر! دع شاتمک مهانا ترض الرحمن و تسخط الشیطان و تعاقب عدوک، فوالذی فلق الحبه و برا النسمه ما ارضی المومن ربه بمثل الحلم، ولا اسخط الشیطان بمثل الصمت، ولا عوقب الاحمق بمثل السکوت عنه؛- خطاب به قنبر- که می خواست به کسی که به او ناسزا گفته بود، ناسزا گوید فرمود: آرام باش قنبر! دشنام گوی خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خدای رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشی. قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مومن پروردگار خود را با چیزی همانند بردباری و گذشت خشنود نکرد و شیطان را با حربه ای چون خاموشی به خشم نیاورد و احمق را چیزی مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد.[9]
8-محرومیت از بهشت: پیامبر(ص) می فرماید: ان الله حرم الجنه علی کل فحاش بذی ء قلیل الحیاء، لایبالی ما قال و لا ما قیل له؛ خداوند بهشت را بر هر فحاش بد زبان بی شرمی که باکی ندارد چه گوید و چه شنود، حرام کرده است.[10]
9- بدترین مردمان: پیامبر اکرم(ص) می فرماید: ان من شر عبادالله من تکره مجالسته لفحشه؛ بدترین بندگان خدا کسی است که از مردم از ترس فحش او، هم نشینی با او را خوش ندارند.[11]
10-سقوط انسان: امام کاظم(ع) می فرماید: ما تساب اثنان الا انحط الا علی الی مرتبه الاسفل؛ هیچ گاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آنکه بالاتر به مرتبه فروتر سقوط کرد.[12]

پی نوشت ها:
1- گناهان كبیره، آیت الله دستغیب، ج 2، ص 297، انتشارات اسلامی، 1379.)
2- گناهان زبان، محمدعلی صفری، ص 368، چاپ فرهنگ، 1361.)
3- کافی، ج2، ص 360، ح3؛ منتخب میزان الحکمه، ص 264
4- بحارالانوار، ج79، ص 113، ح14- منتخب میزان الحکمه، ص 442
5- غرر الحکم، ح 4613 و 4614- منتخب میزان الحکمه، ص 596
6- کنز العمال، ح 8093- منتخب میزان الحکمه، ص 264
7- بحارالانوار،ج 75، ص 148، ح 6- منتخب میزان الحکمه، ص 264
8- علل الشرائع، ص 577، ح 1- منتخب میزان الحکمه ص 264
9- امالی المفید، ص 119، ح 2- منتخب میزان الحکمه، ص 264
10- کافی، ج 2، ص323، ح 3- منتخب میزان الحکمه، ص 440
11- الکافی: ج 2، ص 325، ح 8 میزان الحکمه: ج 2، ص 1422
12- نزهه الناظر- ص 125. میزان الحکمه ج 5 ص 189 ح 8412