اخلاق، محوری برای وحدت حوزه و دانشگاه

عبدالله حسرتی‌منش، گروه تعاملی الف،   3990929030 ۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
اخلاق، محوری برای وحدت حوزه و دانشگاه

باز هم به آخر آذر رسیدیم؛ روز شهادت دکتر مفتح که به همین مناسبت، این روز را روز وحدت حوزه و دانشگاه نام‌گذاری کردند. ارزیابی اینکه در این سال‌های پس از انقلاب چقدر وحدت حوزه و دانشگاه عملی شده، باشد برای فرصتی دیگر؛ چرا که برای این منظور خیلی از پارامترها را باید در نظر گرفت و نمی‌شود یک پاسخ روشن به این سوال داد. اما شاید بتوان یک جمله را بطور قطع پیرامون این موضوع گفت: «برای رسیدن به وحدت حوزه و دانشگاه هنوز راه داریم»؛ چرا؟ چون ریشۀ اصلی این مسئله به همان مسئلۀ معروف رابطۀ علم و دین برمی‌گردد.

تا وقتی مسئلۀ علم و دین خیلی روشن و واضح حل نگردد، مسئلۀ وحدت حوزه و دانشگاه هم بطور کامل حل نخواهد شد. در همین یک سالی که گذشت، مسئلۀ کتاب‌سوزی جناب تبریزیان و نیز معضل کرونا دوباره به مسئلۀ رابطۀ علم و دین دامن زد و خوانندگان محترم احتمالاً در جریان بحث‌های گسترده‌ای که حول و حوش این موضوع‌ها در جامعه شکل گرفت، هستند. اگر چه برای کسانی که در فقه و بطور کلی علوم دین، استخوان خرد کرده بودند، محدودیت‌های کرونایی برای تشرف به حرم‌های شریفه و برگزاری مناسک دینی، چندان معضل لاننحلی نبود، اما به هر حال باورهایی که به نام دین در سطح جامعه شکل گرفته، لزوماً منطبق با فقه اصیل نیست؛ همانگونه که آنچه به اسم علم در جامعه جریان دارد، لزوماً منطبق بر یافته‌های روشمند علمی نیست.

اشکال هم فقط متوجه برخی متدینین نبود؛ از آن طرف خیلی‌ها هم به اسم علم آمدند که از این آب گل‌آلود ماهی بگیرند و به نفی دعا و توسل و تضرع بپردازند. شاید اگر منش حکیمانۀ برخی از بزرگان و عقلای قوم، چون رهبر انقلاب نبود، این معضل می‌توانست عمیق‌تر شود و حتی برای کشور هزینه‌های زیادی درست کند. اما باید بپذیریم که مسئله کماکان باقی است و حل قطعی این موضوع هم به نظر نگارندۀ این سطور موکول است به ظهور حجت خدا، حضرت مهدی علیه‌السلام. زیرا علم و عقل ناقص بشری بعید است که بتواند به تمام سؤالات پیرامون رابطۀ علم و دین پاسخ دقیق و روشنگرانه بدهد. و البته تنها پاسخ روشنگرانه هم کافی نیست؛ بلکه باید قدرتی در جهان حاکم شود که جلوی وسوسه‌انگیزی و شبهه‌افکنی مغرضان را بگیرد و این مهم در سطح جهانی میسر نیست جز به دست ولی خدا در زمان ظهور.

صد البته آنچه گفته شد، توجیهی برای عدم تلاش نیست و هم متفکران و دانشمندان دلسوز که دغدغۀ دین دارند، و هم علما و فقهای اسلام که می‌دانند دین در برابر علم نیست، هر یک باید سهم خود را در حل مسائل رابطۀ علم و دین بپردازند تا به تبع آن بین حوزه و دانشگاه هم وحدت ایجاد شود. خاطر نشان می‌شود که نحوۀ وحدت حوزه و دانشگاه هم خود یک موضوع علی‌حده هست؛ یعنی این وحدت دقیقاً به چه شکلی قرار است باشد و آیا وحدت، فقط در هدف است یا در حصول علم هم می‌تواند بین حوزه و دانشگاه هم‌افزایی صورت بگیرد؟!

سخن این است که وحدت هر چقدر هم که محقق نشده باشد و نحوۀ وحدت هر چه که باشد، یک موضوع بسیار مهم، می‌تواند حوزویان و دانشگاهیان را دور هم جمع کند و هر دو گروه را متحد سازد. همانطور که خدا به پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم دستور می‌دهد که در مواجهه با اهل کتاب، بحث را از یک نقطۀ مشترک آغاز کند (قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ ...)، حوزویان و دانشگاهیان هم علی‌رغم تمام اختلاف نظرها می‌توانند حول یک موضوع با هم همکاری و هم‌افزایی داشته باشند و آن موضوع، «اخلاق» است؛ چه اخلاق علمی و چه اخلاق به معنی عام آن.

نگارندۀ این سطور که هم بخش قابل توجهی از عمرش را در دانشگاه گذارنده و هم ارتباط خود را با حوزه و حوزویان حفظ کرده، به نحو شهودی این را یافته‌است که هم حوزه و هم دانشگاه از کمبود اخلاق چقدر رنج می‌برند؛ البته در حوزه به این مهم بیشتر توجه می‌شود و برخی متولیان حوزه سعی می‌کنند چراغ درس اخلاق را بین طلاب روشن نگه دارند؛ علاوه بر این انس با قرآن و احادیث و کلمات علمای صالح گذشته چون شهید اول و شهید ثانی، خودش نورانیتی همراه می‌آورد که کمی از مشکل را مرتفع می‌کند؛ اما به هر حال در حوزه هم این مشکلات هست و گاهی برخی طلاب و برخی اساتید در برخوردها و اظهار نظرهایشان اخلاق اسلامی را آنطور که باید و شاید رعایت نمی‌کنند. 

موضوع، البته در دانشگاه حادتر است. در دانشگاه اگرچه دو واحد درس اخلاق به عنوان درس عمومی هست، اما انصافاً این دو واحد نمی‌تواند آنچنان که باید و شاید در جهت ترویج اخلاق، قدم مهمی بردارد. در دانشگاه درس اخلاق به آن معنایی که در حوزه هست، وجود ندارد. به هر حال ضرورت متخلق شدن به اخلاق و آداب نیکو برای علما و دانشمندان چیزی نیست که محتاج آوردن ادله و براهین مختلف باشد. به قول مولوی:

بدگهر را علم و فن آموختن

دادن تیغی به دست راه‌زن

تیغ دادن در کف زنگی مست

به که آید علم ناکس را به دست

این علم، دیگر دینی و غیر دینی ندارد؛ همانطور که یک مرجع تقلید اگر بدخلقی کند، جماعت کثیری را از دین زده می‌کند، یک پزشک و مهندس هم اگر اخلاق حرفه‌ای و تعهد نداشته باشد، می‌تواند حتی به قیمت جان افراد جامعه تمام شود. فقط هم بحث اخلاق حرفه‌ای نیست؛ بعضاً در همین بحث‌های علمی ما شاهد بی‌اخلاقی در نقد هستیم؛ چه در علوم دانشگاهی و چه در علوم حوزوی، گاهی بجای نقد سخن علمی، گوینده نقد می‌شود و کار به توهین می‌رسد (شاید نزدیک تکفیر هم برود!)؛ احتمالاً خوانندگان این را دیده باشند که گاهی وقتی در محضر یک استاد قرار می‌گیرند، آن استاد شروع می‌کند به بدگویی کردن از استاد دیگر!

معضل جدی دیگر، کِبر و غرور است. دانشجو و طلبه هم ندارد؛ گاهی یک نفر بعد از چند سال تحقیق و مطالعه گرفتار غروری می‌شود که به‌راحتی به بزرگان اسائۀ ادب می‌کند و مثلاٌ می‌گوید نشستن سر درس فلانی چنین و چنان است و ... . حال آنکه ائمۀ اطهار علیهم‌السلام به ما یاد دادند که برکت علم در تعظیم استاد است. 

متأسفانه در دانشگاه، در مقطع تحصیلات تکمیلی دیگر خبری از همان دو واحد درس اخلاق هم نیست. در حالی که اتفاقاً دانشجو هر چه بیشتر در علم غوطه‌ور می‌شود، بیشتر به تهذیب نیاز دارد. اگر بخواهیم تک‌تک ضعف‌های اخلاقی در میان حوزویان و دانشگاهیان را برشماریم، از گنجایش یک یادداشت خارج است و شوربختانه چه بسا نویسندۀ این مطلب هم به خیلی از این ضعف‌ها مبتلا باشد و گزارش این ضعف‌ها حدیث نفس خودش باشد.

آنچه به عنوان نتیجه عرض می‌شود، این است که ما شاید طب اسلامی و اقتصاد اسلامی و فیزیک اسلامی و ریاضی اسلامی نداشته باشیم و به نظر برخی، این‌ها شاید خیال خام باشد؛ اما دیگر نمی‌توانیم بگوییم که اخلاق اسلامی نداریم! نمی‌توانیم بگوییم تربیت اسلامی نداریم! زیرا اگر اخلاق و تربیت را هم از دین بگیریم، دیگر چیزی به نام دین نداریم. اخلاق اسلامی و تربیت اسلامی، محوری است برای همکاری و هم‌افزایی. محوری است برای دور هم نشستن و چاره‌اندیشیدن. تقویت اخلاق، چه به معنی عام و چه اخلاق علمی، هدفی است مشترک و مقدس و مهمتر از همه، هدفی است دست‌یافتنی.

اساتید مبرزی که هم در رشتۀ علمی خودشان مسلط بودند و هم متخلق به اخلاق حسنه، هم در حوزه و هم در دانشگاه کم نبودند و ان‌شاءالله کم نیستند. این‌ها را باید سر دست گرفت و به عنوان الگو معرفی کرد. هم استاد حوزوی می‌تواند الگوی دانشگاهیان باشد و هم یک استاد دانشگاه، مثل همین شهید فخری‌زاده و شهید شهریاری می‌تواند الگوی حوزویان باشد. حوزه و دانشگاه در هر چیزی هم که نتوانند تعامل کنند، در بسط و تقویت اخلاق می‌توانند دست در دست هم گذارند. و البته اخلاق، می‌تواند شروع خوبی باشد برای پیمودن مسیر سخت و طولانی وحدت حوزه و دانشگاه.