اوج بدسلیقه‌گی! / به بهانه ساخت تندیس‌هایی از سردار دلها

دکتر مینو خانی* گروه فرهنگی الف،   3990705144 ۹۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴۷ تکراری یا غیرقابل انتشار

در اینکه محبوبیت حاج قاسم فراتر از مرزهای ایران اسلامی رفته است هیچ شکی نیست، در اینکه هر کس در گوشه گوشۀ ایران علاقمند است کاری برای وی انجام دهد هم هیچ شکی نیست، ولی آیا نباید در ساخت تندیس و یادبود برای چنین شخصیتی سازماندهی خاصی صورت گیرد تا شاهد خلق و ساخت آثار هنری متناسب با جایگاه و اهمیت وی باشیم؟

اوج بدسلیقه‌گی! / به بهانه ساخت تندیس‌هایی از سردار دلها

تاریخ ساخت تندیس و سردیس از امپراتوران، صاحب‌منصبان، فرماندهان و ... به دوره یونان باستان می‌رسد، خصوصا در دوره کلاسیک که به حدود 500 سال قبل از میلاد می‌رسد. یکی از مهمترین ویژگی‌های این هنر که به تمدن‌های مختلف مثل روم و ایران باستان و دوره‌های بعد خصوصا رنسانس ایتالیا و حتی تا سده نوزدهم میلادی منتقل شد، علاوه بر ایده‌آلیسم یعنی خلق تندیس در نهایت زیبایی، تعادل و تناسب، توجه به رئالیسم روحی شخصیت با تندیس و سردیس است.

رئالیسم روحی، یعنی شباهت و نزدیکی تندیس با خصلتها و شخصیت فردی که تندیس وی ساخته شده است. رافائل، یکی از معروفترین هنرمندان رنسانس ایتالیا که به خلق شخصیت‌های زیبا معروف بود، نیز به رئالیسم روحی اهمیت ویژه‌ای می‌داد. کاربردهای چنین تندیس‌سازی، اصولا برای ماندگار کردن شخصیت مورد نظر بوده است. 

مساله ساخت تندیس و سردیس انسانی در ایران در 80 سال حضور یونانیان در ایران (سلوکیان) تحت تاثیر مولفه‌های ساخت تندیس در یونان بود، یعنی توجه به ایده‌الیسم و رئالیسم روحی. سپس در دوره اشکانیان و ساسانیان قدرت می‌گیرد، ولی بعد از ورود اسلام به ایران، به دلیل برخی محدودیت‌ها از جمله پرهیز از خلق تندیسی که به انسان شباهت داشته باشد، این هنر رو به افول گذاشت. هر چند در دوره‌های مختلف به دلیل نزدیکی حاکمان به دین و مقید بودن به آن، شاهد اوج و فرودهایی در هنر تندیس و سردیس‌سازی هستیم.

بعد از انقلاب اسلامی با وجود ماهیت دینی حکومت، توجه به ساخت تندیس و سردیس در دستور کار قرار گرفت. کارکرد آن نیز همچون کارکرد اولیه، ساخت تندیس برای ماندگار کردن فرد است. چه بسیار تندیس‌ها و سردیس‌هایی که از شخصیت‌های ادبی، هنری و علمی ایران از دوره‌های گذشته تا امروز طی سال‌های گذشته ساخته و در فضاهای شهرهای مختلف نصب شده است.

این هنر آنقدر جایگاه خود را در میان هنرها پیدا کرد که علاوه بر بناهای یادبودی برای شهدای جنگ هشت ساله، تندیس‌هایی از فرماندهان و شهدا و حتی تندیس‌هایی گمنام که نمادی از شهدا و تفکر آنهاست، ساخته شد و به تاریخ هنر این سرزمین غنا بخشید.

نمونه ای از یک اثر هنری فاخر و دقیق (استاد فرشچیان در کنار مجسمه خود)

همچنین باید به وجود رشته دانشگاهی این هنر اشاره کرد که اساتید مجرب به تربیت هنرمندان جوان در حوزه تندیس‌سازی در ایران امروز اشاره کرد و این یعنی وجود غنای فکری و خلاقیت که باید به نحو احسن از آن بهره‌برداری کرد. از تندیس بازیگران در موزه سینما همچون تندیس استاد عزت الله انتظامی یا استاد علی نصریان (که اخیرا رونمایی شد)، یا تندیس‌هایی از شخصیت‌های ادبی و هنری کشور در طبقات برج میلاد و تندیس فرماندهان جنگ در موزه دفاع مقدس از نمونه‌های حدودا یک دهه اخیر تندیس‌سازی در کشور و تاییدی بر قدرت تندیس‌سازی هنرمندان این عرصه است. 

نمونه ای از یک اثر هنری فاخر و دقیق (استاد عزت‌الله انتظامی در کنار مجسمه خود)

 

چند روزی است که در شبکه‌های مجازی تصاویری از تندیس‌های سردار شهید، حاج قاسم سلیمانی دست به دست می‌شود که حیرت‌برانگیز است. این تندیس‌ها نه تنها هیچ شباهتی به ظاهر حاج قاسم ندارد، بلکه در نهایت بدسلیقگی و عدم شناخت هنری هیچ نشانی نه ایده‌آلیسم ظاهری دارد و نه هیچ نشانی از رئالیسم روحی.

ابعاد نامتناسب انسانی، فرم صورت و چهره رقت‌برانگیز سردار دلها آه از نهاد مخاطب برمی‌آورد. خصوصا که در عصر ارتباطات و وجود شبکه‌های مجازی در دور افتاده‌ترین نقاط کشور، جغرافیای نصب این تندیس‌ها اهمیت زیادی ندارد. به عبارتی، مهم نیست این تندیس‌ها در کدام شهر و کوی و برزن نصب شده است، مهم این است که امروز هر کس که به شبکه‌های مجازی دسترسی دارد، می‌تواند از وجود چنین تندیسی باخبر باشد. 

مگر نه اینکه رشادتها و تلاش شبانه روزی حاج قاسم در مقابله با زور و استکبار چشم جهانیان را خیره کرده بود؟ مگر نه اینکه این کهنه سرباز وطن زندگی‌اش را وقف ایران و اسلام و مسلمانان کرده بود؟ مگر نه این است که هر جا ظلمی به امت اسلامی روا می‌شد، حاج قاسم پیش‌قدم بود؟ و هزاران مگر نه اینکه دیگر... پس چرا شاهد ساخت چنین تندیس‌هایی از سردار دلها هستیم؟

در اینکه محبوبیت حاج قاسم فراتر از مرزهای ایران اسلامی رفته است هیچ شکی نیست، در اینکه هر کس در گوشه گوشۀ ایران علاقمند است کاری برای وی انجام دهد هم هیچ شکی نیست، ولی آیا نباید در ساخت تندیس و یادبود برای چنین شخصیتی سازماندهی خاصی صورت گیرد تا شاهد خلق و ساخت آثار هنری متناسب با جایگاه و اهمیت وی باشیم؟

آیا باید در این مورد هم به جریان نفوذ فکر کنیم یا همین که تصور کنیم مسوولان امر سهل‌انگاری کرده و یک بار دیگر کار به دست کاردان نسپرده‌اند، کفایت می‌کند؟


آیا نباید نهادها و سازمانهای مربوط با فعالیت چهل ساله حاج قاسم برای ماندگارتر کردن این چهره شاخص جهانی برنامه‌ریزی‌های دقیق‌تر، هنرمندانه‌تر و سنجیده‌تری انجام دهند و از نیروهای خلاق در این زمینه بهره ببرند؟

یکی از مهمترین وجوه خلق یک اثر هنری در هر زمان، مکان و تمدنی ارتباط فرم و محتوای آن است. فرمی که در خدمت محتوای مورد نظر است، می تواند منجر به ماندگارشدن اثر هنری شود. 

نتیجه آنکه از بنیاد حفظ ارزشهای دفاع مقدس و سپاه پاسداران انقلاب انتظار می‌رود جلوی این اقدامات بعضا اهانت آمیز را گرفته و به خاطر احترام به افکار عمومی اقدام به جمع آوری این سردیس ها و تندیس‌ها نماید .

*عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی - واحد تهران شمال