عکس نوشته‌­ای از سعید صادقی، عکاس و فیلمبردار  عکاسی در کانال وحشت

گروه فرهنگی الف،   3990631162 ۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

زير آتش باران گلوله­‌هاى توپخانه هديه شده از طرف فرانسوى­ها... در كانالی در شرق بصره... در جاده العماره - بصره سال٦٣...عمليات بدر... درون طوفان خشم و خشونت خونين تربيت­ شدگان ايدئولوژى كينه و نفرت بعثی که رژيم دیکتاتوری عراق تولید می­کرد ...

 جان جوانان سرزمين ايران را خرد و خمير كرده بود گلوله­‌های دشمن ...

و من درون آن كانال از وحشت و خشم آن گلوله­‌ها فقط توانستم به اندازه سه فريم شاتر را فشار بدهم ...

من كه قدرت و انژرى خاصى را حمل می­کردم با خودم... ديگر نفهميدم كجاى اين دنيا قرار گرفته­‌ام وفقط به­ ياد دارم نيروهايى كه من را مى­‌كشيدند تا از مهلکه بیرونم کنند...

و شعارِ پشت به دشمن و پيش به‌­سوى ميهن را مى­‌شنيدم و چندين بار بر صورتم سيلى زدند و با لگد بر جانم افتادند و همه لباس­هایم جر واجر شده بود و تقريبا نيمه لخت بودم و گاهى لگد محكمى بر تنم می‌­نشست و جای تركش پنهان شده در گوشه‌­ای از تنم با هر لگدی که مى خوردم درد ­كردم... و احساسش می­کردم... درد را... درد ترکش را... درد لگد را ...

و من در طول سال­هاى جنگ با شور شوق دوربين بر گردنم آويخته بودم... و هميشه بادوربينم بين خودم و مرگ­ها ايستاده بودم...

و جان مايه نگاهم باورم بود. و با این باور بود که قاب عكس­هایی انباشته از درد و زخم و رنج های انسان­ها می‌­بستم. براى روح و جان و بدنه جامعه­‌ی با اخلاص فداكار بسته مى شد این قاب­ها ولی ...

ولی این نگاه براى چسبيدگان به قدرت قابل اعتماد نيست... كه درون اقيانوس نفرت­ها وكينه‌­های­شان پيچيده‌­اند و می­لولند در اين سكوت خاموش...

درون عمق تاريك در ذلت فاصله طبقاتى بى اخلاق انباشته از شهوت داشتن و شهوت قدرت و شهوتِ... اين لشگر تزوير چسبيدگان به قدرت که گاهی هنوزهم با همان كليشه هاى تكرارى نسخه مى‌­پيچند... و گویا عكاس وعكس جنگ جايگاهى جز استفاده ابزارى براى قدرت‌­پرستان در سالگردها ومناسبت­ها ندارد ... بگذریم