از راه‌آهن سراسری تا برجام/ آیا بخاطر اخلاق، حق ایران را می‌دهند؟

علی امیری فراهانی، گروه تعاملی الف،   3990615001 ۱۰۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۴ تکراری یا غیرقابل انتشار
از راه‌آهن سراسری تا برجام/ آیا بخاطر اخلاق، حق ایران را می‌دهند؟

سوم شهریور ماه مصادف بود با هفتاد و دومین سالگرد اغاز به کار راه آهن سرتاسری ایران از بندر امام در کرانه خلیج‌فارس به بندر ترکمن در کرانه دریای مازندران. همزمان در این روزها شهریور ما شاهد بحث‌ها و تحلیل‌ها درباره تفاهم نامه برجام و مکانیزم ماشه و برگشت احتمالی تحریم‌ها شورای امنیت در پایان شهریورماه هستیم.

همه کسانی که به تاریخ و سیاست و اقتصاد ایران علاقمندند کمابیش قبول دارند که در تاریخ صد ساله اخیر ایران این دو پروژه و برنامه یعنی راه اهن سرتاسری ایران و برجام نقش انکار ناپذیر و بسیار تاثیر گذاری برای زمان خود و اینده ایران داشته و خواهد داشت. ولی باید یاداوری کنیم هر دو این پروژه‌ها یعنی ساختن راه آهنی سرتاسری و همچنین باز تعریف رابطه ایران با دنیا در برجام، آرزوی ده‌ها سال ملت ایران در جهت سازندگی و صلح و دوستی برای ایجاد زمینه بهبود وضعیت اقتصادی کشور بوده که فقط دست تاریخ و روزگار این دو نام را به ان‌ها مرتبط می‌کند. 

به همین دلیل هدف این یادداشت هرگز دفاع از راه آهن سراسری یا یا انتقاد از برجام نیست ولی دفاع و انتقاد از این پروژه‌ها و نحوه انجام آنها است. و از آن مهمتر هدف اصلی پرداختن به آسیبی است که سال‌ها است که کارشناسان و متخصصان سیاسی و حتی اقتصاد از همه طیف‌ها و نحله‌های فکری ما دست به گریبان ان هستند که همانا سیاسی کردن بسیار غلیظ هر انچه در ایران انجام شده یا خواهد شد است. با این نگاه این یادداشت تلاش دارد به عنوان نمونه این دو پروژه راه اهن سرتاسری و برجام را فقط از نظر فنی و استاندارد بررسی کند تا شاید سر مشقی باشد که در کشور به مسایل کلان اقتصادی و سیاست بین الملل و... نه از حب و بغض سیاسی به اشخاص بلکه از زاویه منافع ملی بپردازیم.

برای شروع ابتدا به راه اهن سرتاسری می‌پردازیم. بزرگترین انتقادات به این راه اهن همان مسیر انتخاب شده شمال به جنوب ان و گذشتن از کریدور گردنه گدوک و فیروزکوه که از بخت! منتقدان با محل تولد و زندگی رضا خان هم منطبق بوده است. بیشتر منتقدان بیان می‌فرمایند که این مسیر تماما اشتباه بوده و باید راه اهن بر مسیر شرقی و غربی یعنی از میرجاوه به مرز ترکیه یا خسروی در مرز عراق و یا از بوشهر و گذشتن از شهرهای بزرگ ایران مانند اصفهان و شیراز عبور می‌کرده و از همین جهت می‌فرمایند که پس این خط اهن تماما در خدمت انگلیس بوده و با وجود اینکه شروع تصمیم به ساخت در این مسیر 1923 بوده ولی انگلیس انقدر قدرتمند بوده که توان پیش گویی جنگ جهانی دوم در سال 1938 و اتحاد انگلیس و روسیه که دشمنان قسم خورده بودند را در سال 1943 را داشته!

فقط برای اینکه متوجه شویم تا چه اندازه دید سیاسی مانع تحلیل کارشناسی در مورد این خط آهن شده به موارد ذیل اشاره می‌کنیم:

1- راه اهن سرتاسری ایران ارزوی ده‌ها ساله ملت ایران در آن زمان بوده که با تشدید توسعه راه اهن های سرتاسری در کشورهای پیشرو جهان مانند امریکا و روسیه و عثمانی و کانادا و .... در بین ملت ایران هم در اولویت بوده و این طور نبوده که ایران ناگهان به آن پرداخته باشد.

2- در تمام کشورهای دنیا برای راه آهن و حتی در همه شهرهای دنیا برای مترو دو خط شمالی و جنوبی یا شرقی و غربی در اولویت بوده که بنا بر شرایط یکی اول انتخاب می شده ودیگری دوم. ولی در تمام کشورهای دنیا ابتدا خط اهن سرتاسری در اولویت قرار می‌گرفته که دو بندر در دو دریا را که کشوری را در بر می گرفته وصل می نموده. همین است که ما می‌بینیم در آن زمان راه اهن سرتاسری امریکا از بندر نیویورک به بندر اکلند یا راه اهن سرتاسری کانادا از بندر هالیفاکس تا بندر وانکوور و راه اهن سرتاسری روسیه از بندر سن پترزبورگ به بندر ولادیوستک و... ارزوی ملی و اولویت اول ساخت راه اهن  ملت‌های امریکا و کانادا و روسیه و... بوده است.

3- از همین رو است که راه اهن سرتاسری ایران هم ارتباط دادن دو بندر ایران در ابهای جنوب و شمال را هدف و اولویت اصلی خود قرار داده. اگر از نظر فنی و با توجه به محدودیت بودجه نگاه کنیم دقیقا نزدیکترین بندر ابهای جنوب به ایران مرکزی و پایتخت همین بندر امام است و نزدیکترین بندر انروز ایران در دریای خزر در کنار بندر انزلی همین بندر ترکمن است. طبیعی است که اگر مسیر طولانی بندرعباس به انزلی انتخاب می شد نیاز به بودجه چندین برابری داشت که عملا از عهده کشور خارج بود. حتی همین امروز هم بندر امام اصلی ترین بندر کشور در واردات مواد غدایی و اساسی ایران است و اگر بندر خرمشهر انتخاب می‌شد بدلیل محدودیت ورود کشتی‌های اقیانوس پیما و نزدیکی بیش از اندازه به مستعمره عثمانی و انگلیس یعنی عراق هرگز نمی توانست کارکرد مثبت بندر امام را داشته باشد.

4-  اما اینکه چرا بندر انزلی انتخاب نشد غیر از بحث نفوذ روزافزون و خطر بنیادی از گسترش روسیه کمونیست در قفقاز به بحث فنی مربوط می شود. خوزستان و مازندران و دشت گرگان همین امروز هم بزرگترین مراکز تولید کشاورزی و جمعیتی ایران هستند و از طرفی در آن سال‌ها هر روز بر اهمیت خوزستان به عنوان مرکز تولید طلای سیاه ایران و دنیا افزوده می‌شد و به غیر از لزوم تحکیم قدرت دولت مرکزی ایران در خوزستان که توسط  عثمانی در قبل و انگلیس در زمان ساخت راه اهن سرتاسری که عراق در تصرف آن‌ها بود تهدید می‌شد تنها وسیله حمل نفت از خوزستان به ایران مرکزی و پایتخت بشکه و در نتیجه راه اهن بود. در ان زمان‌ها خبری از خط لوله حتی در اروپا  نبود.  ضمن اینکه دوستانی که در جنگ تحمیلی 8 ساله  از نزدیک اشنا بودند می‌دانند تنها دلیلی که خوزستان مرکز عملیات بزرگ ایران بود غیر از اهمیت منابع نفت ان همین وجود راه اهن سرتاسری بود. سومار و قصر شیرین و مندلی و مهران... نزدیکترین فاصله به مرکز عراق و بغداد را داشتند ولی حتی تا همین امروز هم یک جاده استاندارد از ایران مرکزی به این نواحی ندارند چه برسد به راه اهن که لازمه حمل لجستیک جنگی و نیرو ادوات جنگی در ابعاد عظیم است.

5-  همچنین این خط اهن تا همین امروز تنها خط اهنی در ایران هست که از رشته کوه زاگرس و البرز عبور کرده و ما فقط در سال‌های اخیر با صرف ده‌ها سال تلاش و بودجه بسیار سنگین توانستیم راه اهن قزوین به رشت را تکمیل کنیم. اگر همین امروز از هزار شرکت مشاور راه و ساختمان در ایران و دنیا پرسیده شود که بهترین مسیر و کم هزینه ترین مسیر برای عبور از البرز و ارتباط راه اهن و بزرگراه تهران به دریای خزر کدام مسیر است باز هم انها مسیر و کریدور فیروزکوه و گردنه گدوک را پیشنهاد خواهند داد ضمن اینکه باز اتوبان خرم اباد به اندیمشک برای عبور از زاگرس تقریبا در همین کریدور راه اهن سرتاسری ساخته شده است و نه پلدختر. حتی همین امروز هم با وجود ده‌ها سال تلاش و هزاران میلیارد تومن بودجه باز هم تنها بزرگراه تکمیل شده بین تهران تا کرانه دریای خزر همین محور فیروزکوه به قائم شهر است. ایا مسئولین وزارت راه در جمهوری اسلامی هم هدفشان عبور اولین بزرگراه شمال از محور فیروزکوه و نزدیکی به محل تولد فلان سیاستمدار پهلوی بوده است؟!

6- اما در مورد نقش انگلیس. در آن زمان ایران میان دو مستعمره بزرگ انگلیس یعنی هند در مرز میر جاوه در شرق و عراق و اردن و فلسطین مستعمره انگلیس در غرب و بغداد و ساحل مدیترانه بوده است و انگلیس بعد از فروپاشی عثمانی دست بالا را در ترکیه داشت. اگر مسیر شرقی و غربی انتخاب شده بود قطعا برای این دوستان منتقد بسیار اسانتر و قابل قبول تر نبود که گفته شود هدف از این راه اهن تسهیل غارت هند توسط انگلیس و رساندن تولیدات هند به دریای مدیترانه و اروپا توسط امپراطوری انگلیس بوده است؟ اگر این راه اهن از بوشهر به شهرهای بزرگ آن روز ایران یعنی شیراز و اصفهان و....کشیده شده بود ایا همین دوستان نمی‌گفتند که هدف غارت شهرهای ایران یا مصرفی کردن شهرهای ایران توسط امپراطوری انگلیس بوده است؟ ولی به هر حال قطعی بود و هست که ما باید راه اهن های بسیاری در ایران بسازیم. مانند راه اهن سرتاسری چابهار به سرخس یا راه اهن سرتاسری اهواز به کرمانشاه و سرو و .... ولی در اینجا فقط بحث اولویت در شرایط زمانی بود. 

7- و بالاخره اینکه راه اهن سرتاسری ایران از سرمایه ملت ایران و توسط شرکت مشاور دانمارکی و با کمک شرکت‌های المانی و اتریشی و ترکیه ساخته شد.  ایا آلمان یا انگلیس انقدر نااگاه بودند که مسیری را پیشنهاد دهند که ارزوی روسیه برای رسیدن به ابهای گرم خلیج فارس بوده است؟ آیا انگلیس که در 1923 دشمنی خونی تر از روسیه نداشته است؟ پیش بینی کرده بود که بیست سال بعد متحد روسیه برای پیروزی در جنگ خواهد شد و به همین جهت به این مسیر نیاز داشته؟ در آن زمان هیتلر هنوز به عنوان یک سرباز گمنام بود! تمام هدف انگلیس در آن زمان خلاصه شده بود در حفاظت از مستعمره خود هند و عدم تسهیل رسیدن نیروهای روسی که با ایدئولوژی کمونیست تهاجمی تر هم شده بودند به خلیج فارس.  چگونه ممکن است که پروژه‌ای را تایید کند که بزرگراهی احتمالی برای روسیه به خلیج فارس بوده باشد؟ این بزرگنمایی قدرت‌های بزرگ از همان دست آسیب‌ها است که بسیار در ایران شایع است. قدرت‌های بزرگ مانند انگلیس آن زمان دارای توانایی‌های بالا هستند ولی اینطور نیست که همه چیز مطابق میل آنها پیش برود یا قدرت پیش بینی دقیق ده یا بیست سال بعد را داشته باشند.

اما حالا با این زمینه می‌توانیم به همان سیاق به چند نکته و اوردن اشکال و انتقاد اساسی در مورد تفاهم نامه شفاهی برجام بپردازیم.  ممکن است برخی دوستان بفرمایند که همش نگاه انتقادی به برجام شده است. ولی این دوستان را تذکر می‌دهیم که به نظر این قلم برجام و اصولا هر تلاش دیپلماتیک و مذاکره برای حل مشکلات و کاهش مسایل بین ایران و قدرت‌های رقیب نه تنها اشتباه نیست بلکه ضرورت ملی ایران چه در زمان مذاکرات برجام و چه امروز هست ولی انتقادات فقط از نظر فنی و به نحوه اجرای آنها وارد شده است و نه به لزوک و ضروت انجام انها:

1-  اول از همه باید بگوییم که همانطور که نام رضاخان برای برخی دوستان در مورد راه‌آهن سرتاسری مهم است و به دلیل این نام کل پروژه و آرزوی ملت ایران را تخطئه می‌کنند، برجام هم پروژه‌ای بود که چه با وجود آقای ظریف و روحانی و چه توسط هر شخص دیگری که به ریاست جمهوری و وزارت می‌رسید باید دنبال می‌شد. چون مانند راه‌آهن سرتاسری تصمیم شخصی نبود بلکه برامده از نیازهای روز کشور و ملت بود و همین الان هم مشخص شده که اغاز پروژه برجام به قبل از انتخابات 1392 می‌رسیده.

2- اما بزرگترین مشکل برجام همین عدم سند شدن و نداشتن امضا در آن است. همان روز ها هم نوشتیم که برجام متاسفانه یک امضا ندارد و در واقع یک توافق شفاهی است که از فرط طولانی بودن طرفین آن را روی کاغذ آوردند. در حقوق بین الملل که هیچ حتی در حقوق اجاره کردن اتاق و خانه و توافقات خرید و فروش بین مغازه‌ها و تجار جز و قولنامه، کاغذی که هیچ امضا و شاهد نداشته باشد هرگز به عنوان سند حقوقی و محکمه پسند مورد قبول واقع نمی‌شود مگر در حد همان توافق طرفین مانند قول شفاهی و یا اخلاقی جان کری تضمین ماست! همین است که ترامپ براحتی از برجام خارج شد. اگر برجام را سندی بین المللی کرده بودیم غیر ممکن بود که ترامپ بتواند به این راحتی از آن خارج شود.

3-  البته دوستان مذاکره کننده می‌فرمایند که اگر می‌خواستیم این توافق را سند و بین المللی کنیم کنگره آمریکا که دست جمهوریخواهان است همکاری نمی کرد. همین نشان می‌دهد چه اندازه دوستان با وجود سال‌ها زندگی و کار در امریکا از واقعیت حاکمیت امریکا دور هستند. همین الان که مخالف ترین و تهاجمی ترین تیم آمریکا بر کاخ سفید مسلط است ولی خط قرمز حتی تندرو ترین آنها مانند لیندسی گراهام یا تدکروز یا پمپئو و حتی خود ترامپ و... همان عدم استفاده از نیروی نظامی به شکل گسترده و درگیر شدن در جنگی دیگر حتی محدود در خاورمیانه است. به همین دلیل بود که بولتون تنها ماند و به حاشیه رانده شد.

4- از طرف دیگر بزرگترین نگرانی و تهدید امنیتی آمریکا و غرب و اسراییل  همان نیروگاه آب سنگین اراک بود. چون اگر آن نیروگاه به بهره برداری می‌رسید هیچ امکانی برای حمله به آن نبود و اگر می‌خواستند به آن قبل از بهره برداری حمله نظامی کنند همان شکستن خط قرمز عدم درگیری در خاورمیانه انها بود. بنابر این اگر ما براحتی این بزرگترین برگ برنده انها را سیمان نمی‌کردیم با کمی بالا و پایین حاکمیت آمریکا بر خلاف تبلیغات مجبور می‌شد برجام را سند و معاهده کند و در آنصورت ترامپ یا هر رئیس جمهوری دیگری هرگز نمی‌توانست به راحتی از آن خارج شود.

5- قطعی بدانید که اصولا تنها دلیل سیاست کنونی فشار حداکثری و تحریم تیم ترامپ و پمپئو بخاطر موفقیت تیم اوباما و کری در گرفتن امتیاز اراک بود. حتم بدانید اگر هنوز نیروگاه اتمی اراک به عنوان نگرانی معتبر امریکا و اسراییل باقی مانده بود حتی ترامپ و پمپئو هم دقیقا همان راهی را می‌رفتند که اوباما و کری رفتند. یعنی مذاکره و امتیاز برای خارج کردن برگ نیروگاه اراک از دست ایران. و اگر بایدن و سوزان رایس هم به قدرت برسند در صورتی که که ترامپ و پمپئو موفق می‌شدند نیروگاه اراک را از دست ایران خارج کنند همان سیاست فشار حداکثر و تحریم را در پیش می‌گرفتند.

6- اشتباه بزرگ دیگر که خسارات بسیار سنگینی برای ما داشت همان تکرار و تکرار بی مورد انکار حق ذاتی ملت و کشور ایران برای داشتن ابزار بازدارنده اتمی است. شما شاید انسان بسیار شریفی باشید ولی دلیل ندارد که در یک درگیری حقوقی ابتدا به ساکن از تمام حق و حقوق خود بگذرید. این نهایت ساده اندیشی و سرمشق بدی را برای دیگر مجرمان یا رندان قرار می‌دهد. ابتدا باید حق خود را در برابر قاضی و دادستان و شاهدان تثبیت و تحکیم کنید و بعد به مرحله گذشت و یا غیر اخلاقی بودن داشتن بمب اتم و... برسیم. بدون اینکه امتیازات ممکن را بگیریم از حق ذاتی ملت ایران عبور کنیم و با سادگی بگوییم ما بمب نمی‌خواهیم! این یعنی زمینه برای نهایت سو استفاده طرف را فراهم اوردیم. اگر می‌بینید که آلمان و ژاپن با وجود اینکه شکست خورده و اشغال شده بودند ولی باز بزرگترین امتیازات اقتصادی و امنیتی را از امریکا و کشورهای پیروز گرفتند به این دلیل ساده بود که در برابر غیر اتمی اعلام کردن خود خواهان امتیازات مکفی اقتصادی و سرمایه ای و امنیتی شدند و موفق هم بودند. ولی ما در برابر هیچ بارها و بارها اعلام کردیم که از حق ملت خود دواطلبانه و به خاطر رعایت اخلاق گذشت می‌کنیم با این نگاه ساده انگارانه که آنها هم خواهند گفت چه انسان‌های شریفی، پس ما دیگر حرفی نداریم!

7- همین اشتباهات بود که زمینه گنجاندن مکانیزم ماشه را فراهم کرد. متاسفانه همانطور که در بحث خروج آمریکا از برجام و اجرای مجدد تحریم‌ها کارشناسان و مذاکره کنندگان ما بارها و بارها اعلام کردند بر اساس قوانین بین الملل امریکا نمی‌تواند از برجام خارج شود ولی دیدیم چه شد و چه اندازه اروپا و حتی چین و روسیه و ترکیه و هند و غیر متعهد و... با وجود ژست مخالف سیاسی با تحریم‌های آمریکا همکاری می‌کنند باز هم همان داستان را در مورد مکانیزم ماشه داریم تکرار می‌کنیم و کشورهای دیگر هم باز همان ژست سیاسی را می‌گیرند ولی در نهایت با آن موافقت می‌کنند. دلیل ساده آن هم این است که در هیچ کجای برجام شفاهی و در هیچ کجای قطعنامه 2231 شورای امنیت ما نتوانستیم بندی را وارد کنیم که کشورهای شرکت کننده در این توافق شفاهی حق خروج از برجام را ندارند. حتی ایران هم می‌تواند از برجام خارج شود. ولی تفاوت کار غیر حرفه‌ای این است که شش کشور دیگر مانند امریکای ترامپ می‌توانند بدون تبعات و تنبیهات حقوقی و نگرانی از قول شفاهی جان کری دموکرات از برجام خارج شوند ولی خروج و حتی نقص برجام از سوی ایران مساوی است با بازگشت خودکار همه تحریم‌ها و قطعنامه‌ها حتی با شکایت یک کشور شرکت کننده که باز در قطعنامه 2231 مشروط به هیچ بند و اما و اگری هم نگردیده. عملا کاری که امریکا دارد انجام می‌دهد.

متاسفانه از این دست اشتباهات بسیار داشتیم. قطعی بدانید که اگر ترامپ اطمینان داشت که وقتی از برجام خارج شود بلافاصله ایران هم از برجام خارج خواهد شد و به بازرسان آژانس اجازه بازرسی بر اساس برجام را نمی‌دهد قطعا از برجام خارج نمی‌شد. و الان هم هر کاری که کشور و مقامات و مسئولان انجام دهند ولی تا زمانیکه روزی چند نفر از بازرسان آژانس از بالا تا پایین صنعت هسته‌ای کشور را زیر نظر دارند امریکا و اسراییل و غرب کوچکترین نگرانی ندارند و دقیقا رای ممتنع اروپا و لاف همکاری زدن با ایران و باقی ماندن در برجام و تایید چین و روسیه فقط برای حفظ اهرم بازرسی‌های آژانس است و تا بر اساس این بازرسی‌ها کوچکترین نگرانی نداشته باشند بر چه اساس به کشور ما امتیاز بدهند؟!  نکند با همان منطق دوستان مذاکره کننده که مثلا حالا که ایران اخلاقی رفتار کرده ما هم بر اساس اخلاق! به ایرانی‌ها که سفارت ما در تهران را تغییر کاربری دادند امتیاز می‌دهیم.

با پوزش به دلیل طولانی بودن ولی می‌دانم که بسیار از دوستانی که وقت گذاشتند و این نوشته را تا به اینجا خواندند باز نظرات مثبت یا منفی به آن خواهند داشت. بخصوص در مورد انتقاد به اشخاص. ولی همانطور که آمد این یادداشت فقط تلاش کرد که آسیبی که در جامعه و تحلیلگران و متخصصین ما هست را بازتاب دهد. شاید موفق نبوده. ولی باور کنیم که در بسیاری از مسایل دچار این آسیب هستیم. اگر به رضاخان بدلایل سیاسی و فرهنگی و.... انتقادات سختی داریم دلیل ندارد به  همه تاریخ ایران و تلاش مهندسان و کارگران و آرزو و سرمایه ملت ایران انتقاد داشته باشیم. اگر از آقای ظریف حمایت می‌کنیم  قطعا هر انتقادی به برجام را مساوی حمایت از مثلا اقای احمدی نژاد یا جلیلی ندانیم. باور فرمایید که انتخاب فقط بین دو نفر یا دو دیپلمات یا دو راه نیست که اگر از یکی انتقاد شد حتما موافق دیگری باید باشیم. خیر. بسیار افراد و تفکرها و مسیرهای دیگری در داخل ایران هستند که لزوما در ذیل اقای ظریف یا جلیلی قرار ندارند. توانایی‌های ملت ایران و ظرفیت‌های کارشناسی ملت ایران را دست پایین نگیریم. هر چند همین دیدگاه‌ها باعث شده که نتوانیم از همه این ظرفیت‌ها استفاده کنیم.

والبته همانطور که آوردیم این اسیب فقط در مورد راه اهن سرتاسری یا برجام نیست. مثلا در مورد توافق پاریس هم هست. چون ترامپ از توافق اقلیمی پاریس خارج شد پس مقامات دولت ما و بدنه کارشناسی و تحلیلگران ما باید از آن توافق حمایت کنند! ولی هرگز از خود نمی‌پرسیم که چرا ترامپ و پوتین هر دو مخالف بحث انرژی‌های پاک که توافق پاریس برای حمایت ازان انرژی‌ها و کشورهای تولیدکننده هست هستند.  چون ترامپ و پوتین می‌دانند که بزرگترین منابع انرژی فسیلی دنیا متعلق به امریکا و روسیه است. در حالی‌که رقبای آنها در توافق پاریس یعنی اروپا و چین و ژاپن و... اصولا حتی یک بشکه نفت و گاز قابل توجه ندارند. طبیعی است که اروپا بخواهد دنیا را به طرف انرژی های پاک ببرد چون شرکت‌های اروپایی در آن سرامد هستند و طبیعی است که ترامپ و پوتین بخواهند دنیا همچنان بر محور انرژی‌های فسیلی بچرخد چون بزرگترین درآمد و منبع تولید آن در امریکا و روسیه است.  حالا من ایرانی که کشورم بزرگترین دارنده انرژی‌های فسیلی است باید به صرف اینکه ترامپ از توافق پاریس خارج شده از توافق پاریس حمایت کنم؟! آیا مالک کارگاه فرشبافی دستی، که در فرشبافی ماشینی دستی ندارد باید بیاید و از کارگاه‌ها و بازار فرش ماشینی حمایت کند و در مورد مزایای آن بگوید و تبلیغ کند؟! قطعا خیر.

در پایان فقط خیلی خلاصه اجازه می‌خواهم از فرصت استفاده کنیم و به سیاست ترامپ در مورد ایران و احتمال پیروزی او بپردازیم. دوستان اگر فرصت داشتند که یادداشت‌های قبلی این قلم مانند یادداشت  "برنامه واقعی ترامپ در ماه‌های آینده برای ایران چیست؟" را مطالعه کرده باشند متوجه می‌شوند که سیاست ترامپ مو به مو بر اساس همان یادداشت‌ها چه در مورد سیاست جهانی و چه در مورد ایران در جریان است. یعنی برخورد با چین و همکاری با روسیه و قرنطینه کردن اقتصادی کشورهایی مانند ایران و ونزوئلا و کره شمالی و کوبا و سوریه. او هیج عجله ای برای تغییر این وضعیت ندارد. چون ادامه این وضعیت در میان مدت و بلند مدت به معنی واقعی موجب فشار بیشتر به دولت‌های این کشورها خواهد شد بدون اینکه امریکا حتی یک تیر شلیک کند یا هزینه سنگینی را بپردازد. در مورد انتخابات آمریکا هم باید گفت با وجود کرونا باز شانس انتخاب شدن مجدد ترامپ بسیار بالاست و حتی اگر بایدن موفق شود همانطور که در بحث برجام اشاره شده هیچ تغییر سیاست ماهیتی و استراتژیکی در حاکمیت آمریکا در مورد فشار به ایران و ادامه تحریم‌ها بوجود نخواهد آمد.

  در واقع آنها قالب و ریل گذاری خود را تکمیل کردند و هیچ نگرانی راهبردی هم از ژست‌های حمایت چین و روسیه ندارند چون می‌دانند که چین هرگز حاضر نخواهد شد به خاطر ایران یا هر کشور دیگری (به غیر از تایوان)  با امریکا به مقابله بپردازد یا خود را درگیر مسایل بی پایان خاورمیانه کند. این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم می‌خواهیم به مسیر ریل گذاری شده آنها با تاکید بر عدم مذاکره و عدم گشایش سیاسی در روابط بین الملل خود ادامه دهیم و بدینوسیله به راحتی به سیاست‌های اسرائیل و سایر رقبا در تضعیف استراتژیک و راهبردی واحد سیاسی به نام ایران، فرصت ادامه بی هزینه دهیم یا آنکه راهی جدید را که متضمن منافع ملی کشور خودمان باشد انتخاب کنیم؟ به یاد داشته باشیم اول کشتی که کشور  ایران و ملت ایران از صدر تا ذیل در آن قرار دارند باید توانمند باشد تا بتوان به آرمان‌های دیگر پرداخت. اگر کشتی که در آن قرار داریم ضعیف شود دیگر کاری از دست ساکنان و ناخدایان آن بر نخواهد آمد ولو اینکه هزاران بار اعلام کنیم که می‌خواهیم به چه اهدافی برسیم و به یاد داشته باشیم که همانطور که مذاکرات برجام در زمان خود غیرقابل اجتناب بود مذاکرات دیگری ولو با تیم بایدن یا حتی ترامپ دیر یا زود با توجه به وضعیت تحریم اقتصادی و تحریم‌های پیش رو غیر قابل اجتناب خواهد بود. فقط امید که از تجارب گذشته درس گرفته باشیم و این حداقل مزیت‌ها و برگ‌هایی که برایمان باقی مانده در مذاکرات و تعاملات غیر قابل اجتناب پیش رو بهتر استفاده کنیم.