روستاها را توسعه داده و کشور را نجات دهید

سعید رسولی، گروه تعاملی الف،   3990428002 ۱۶ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۲ تکراری یا غیرقابل انتشار
روستاها را توسعه داده و کشور را نجات دهید

چند روز قبل سخنرانی دیدم از آیت‌الله جوادی آملی (حفظه الله)، که در آن به معماری خانه‌های امروزی به شدت انتقاد می‌نمودند... معظم له این خانه‌ها را مخالف با آموزه‌ها و فرهنگ ایرانی اسلامی می‌دانستند. از جمله طراحی آشپزخانه را که موجب شده که بانوی منزل در حال کار در خانه در منظر و مرئای میهمانان باشد. ایشان فرمودند «خانه نمور و تاریک جایی برای زندگی نیست».

سخنان ایشان مرا به فکر فرو برد. حق با ایشان است، مدل خانه‌های ما مثل خیلی چیزهای این روزهای ما برگرفته از غرب است. این خانه‌ها مطابق با فرهنگ و مرام ما نیست. کاربردی که خانه در ایران دارد با غرب کاملاً متفاوت است. غربی‌ها خانه را به عنوان استراحتگاه شبانه می‌نگرند. اما در فرهنگ ایرانی اسلامی خانواده یک نهاد اصیل است و خانه بستر آن است. وقتی در مسافرت‌های داخل کشوری خود به خانه‌های قدیمی ایرانیان نگاه می‌کردم، وسعت کاربرد خانه‌ها مرا به وجد آورد. نکته جالب دیگر این بود که اکثر ایرانیان قدیم محل کسب و کارشان با منزلشان مشترک بود. محل تربیت فرزندان نیز خانه بود و به نظر می‌رسد تعویض خانه هم برای مردم اتفاقی نادر بوده است. هرکس خانه‌ای داشت و همگام با رشد و نمو خانواده خانه هم گسترش می‌یافت و به گنجینه‌ای از مجموعه خاطرات خانواده تبدیل می‌شد. خانه کم‌کم روح پیدا می‌کرد و هویت...

به این موضوع خیلی فکر کردم که چرا وضعیت خانه و مسکن در ایران به اینجا رسید... حرف آیت‌الله جوادی را از صمیم قلب درست می‌دیدم. اما با ذهنیت خود (به عنوان دانشجوی اقتصاد) آن را می‌بینم. با این وضعیت اقتصادی و گرانی عجیب و غریب خانه مگر می‌شود حرف از آن خانه‌های قدیمی زد؟ اکنون‌که دیگر خانه‌های 70 متری هم کم‌کم دارد به رؤیا بدل می‌شود و شایعات از خانه‌های 25 متری حکایت دارد، آیا در این شرایط حرف زدن و انتقاد از مناسب نبودن معماری خانه‌ها کمی دور از واقعنگری نیست؟

تصمیم گرفتم کمی عمیق‌تر به این موضوع نگاه کنم و بررسی کنم که ما چه راهی را طی کردیم که به آلونک‌های 40 متری رسیدیم. خیلی سریع ریشه را در اصلاحات ارضی و سیل عظیم مهاجرت از روستا به شهر و از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و از شهرهای بزرگ به تهران دیدم. این جریان مهاجرت 60 سال است که با قوت و سرعت در جریان بوده است. قبل از اصلاحات ارضی به جرات می‌توان گفت مستأجری به صورت کنونی محلی از اعراب نداشت. بیش از هفتاد درصد جمعیت در روستا ساکن بودند و در روستا الی ماشاالله زمین بود برای هرکس که بخواهد خانه بسازد و مصالح هم از همان چوب و خاک روستا تأمین می‌شد و کارگر و بنا هم خود شخص بود و خانوادهاش و اهالی روستا. البته واضح است که آن شیوه خانه‌سازی الآن دیگر بهینه نیست. اما همین حالاهم اگر کسی بخواهد در روستا منزلی با استانداردهای امروزی بسازد، با هزینه‌های بسیار کمتر از شهر قادر به انجام آن خواهد بود. به هرروی جریان ده ها ساله مهاجرت به شهرهای بزرگ و پایتخت و محدودیت طبیعی زمین در آنها باعث شد شکاف عرضه و تقاضا در کلان‌شهرها هرروز شدیدتر شود و دلالی دلالان هم آتش آن را تندتر کرد و این‌ها باعث شد که قیمت خانه با آهنگی بالاتر از متوسط قیمت‌ها رشد کند.

بیشتر که دقت کردم دیدم نه تنها مشکل مسکن بلکه بسیاری از مشکلات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ما ریشه در همین تراکم جمعیت و رشد ناموزون شهرها و تخلیه روستاها دارد. مشکلاتی از قبیل فقر، حاشیه-نشینی، سرقت، اعتیاد، ترافیک، آلودگی هر یک به نوعی با این موضوع مرتبطند. اما چرا این جریان مهاجرت کماکان ادامه دارد و این مشکل‌ها هر روز در حال افزایش است. شخصی که اگر در روستا می‌ماند به راحتی قادر بود منزل بزرگی داشته باشد، چرا حاضر شده در آپارتمانی 60 متری در 30 کیلومتری تهران زندگی کند. پاسخ بسیار ساده است. او در روستا وضعیت شغلی خوبی برای خود نداشت، امکانات رفاهی در دسترس خود (مراکز درمانی، فروشگاه، مراکز تفریحی، آب و برق و گاز و امروزه خدماتی از  قبیل اینترنت) را در دسترس نمی‌دید. مشاغل سنتی روستا از قبیل دامداری و کشاورزی هم برای خرده کشاورزان و خرده دامداران کفاف زندگی را نمی‌داد. در یک جمله شهر پر از جاذبه بود و روستا سرشار از دافعه. این داستان به نوع دیگری برای مهاجرت از شهرهای کوچک به شهرهای  بزرگ و پایتخت مصداق دارد. اما حالا شهرها هم دیگر آن جذابیت سابق را ندارند. دیگر به راحتی شغل در دسترس نیست، هزینه‌ها بسیار بالاست، حمل و نقل سخت است، آلودگی به حد غیر قابل تحمل رسیده، امنیت در سطح شهر کم است، بنیان خانواده‌ها لرزان شده و ....

همه اینها نتیجه یک راهبرد توسعه اشتباه است. توسعه نامتوازن و توزیع ناعادلانه امکانات این مشکل‌ها را به وجود آورده، از مشکل مسکن بگیر تا بیکاری و مشکلات اجتماعی و آلودگی و ... .

به همه اینها فکر کردم و با خود گفتم خب حالا راهکار چیست... بعد از کمی مطالعه و بررسی به یک پاسخ رسیدم و آن راهبرد توسعه روستایی بود. ما باید در برنامه‌های توسعه خود، توسعه روستایی را به عنوان محوری اصلی در نظر بگیریم. البته باانصاف اگر ببینیم در سال‌های بعد از انقلاب اسلامی اقدامات بسیار درخور توجهی برای محرومیت‌زدایی از روستاها انجام شده است. از ایجاد تأسیسات آب و فاضلاب و گاز و تلفن و برق و اینترنت، تا راه‌سازی و مراکز درمان و مدارس و ایجاد شوراهای روستایی و .... همین اقدامات نیز تأثیر خود را در کاهش مهاجرت از روستاها و نجات بافت روستایی داشته است. اما توسعه روستایی شاید کمی عمیق‌تر از این اقدامات عمرانی صرف باشد. حقیقت این است که به خاطر بازده پایین خرده کشاورزی و خرده دامداری، نمی‌توان انتظار داشت تمامی اهالی روستا مانند گذشته دامدار و کشاورز باشند و زندگی مرفهی در سطح اهالی شهر داشته باشند. در نتیجه هرچقدر هم امکانات رفاهی در روستاها داشته باشیم، تا وقتی مشکل اشتغال روستاییان وجود دارد نمی‌توان انتظار داشت که مهاجرت‌ها کاهش قابل توجهی داشته باشد. پس باید دایره انتخاب‌های شغلی روستاییان گسترش یابد. اگر یک روستایی شغلی با درآمد در سطح شهر در روستا داشته باشد، و دسترسی نسبی به رفاهیات شهری داشته باشد آن گاه جاذبه‌های دیگر روستا از قبیل هوای پاک، محیط امن و آشنا، امکان داشتن مسکن خوب و ..مطمئناً در هزینه فایده او برای مهاجرت به شهر تأثیر بسزایی خواهد داشت.

در این خصوص می‌توان به کشور تایوان اشاره کرد. دولت تایوان در دهه‌های 80 و 90 میلادی، با در نظر گرفتن بافت روستایی تایوان (در آن مقطع هفتاد درصد تایوان را روستاییان تشکیل می‌داد)، تصمیم‌های مهمی برای توسعه روستاها اتخاذ کردند، حقیقت این است که با عنایت به بازده پایین کشاورزی اگر سرمایه‌گذاری کارخانه‌ای در نزدیکی روستاها احداث می‌کرد، دولت مشوق‌های مالیاتی و یارانه‌ای ویژه‌ای برای او در نظر می‌گرفت، اگر از اهالی روستا برای کار در کارخانه‌ها استفاده می‌شد، مشوق‌ها و معافیت‌های دیگری نیز افزوده می‌شد، این امر اهالی روستا را هم تشویق می‌کرد تا در روستا بمانند تا بتوانند در کارخانه‌ها کار کنند، نزدیکی محل زندگی روستاییان به کارخانه‌ها هم بسیاری از مشکلات و هزینه‌های رفت‌وآمد و جابجایی نیروی کار را حل کرد. این اقدامات باعث شد تایوان با حفظ بدنه روستایی خود کم‌کم به کشوری صنعتی با درآمد سرانه بالا تبدیل شود، و ثابت شود که صنعتی شدن لزوماً به معنای خالی از سکنه شدن روستاها و گسترش شهرنشینی نیست و می‌توان مدل‌هایی از توسعه صنعتی را طراحی کرد که بافت روستایی را هم حفظ کند.

اگر راهبردهای توسعه روستایی به‌صورت جدی مد نظر قرار بگیرد، مشکلاتی از قبیل مسکن که در صدر مقاله آورده شد نیز تا حدود زیادی حل می‌شود، مهاجرت و تخلیه روستاها کاهش می‌یابد و معضل انفجار جمعیت در شهرها هم تا حدودی مهار خواهد شد. در انتها روی سخن را سوی مجلس جدید و محترم قرار میدهم و میگویم اگر میخواهید خدمتی ماندگار و تاریخی انجام دهید از این مسیر سیاستی انحرافی که از 60 سال پیش گریبان کشور را گرفته برگردید و راهبردی بر محور توسعه روستایی برگزینید. شاید این راهبرد قادر باشد بسیاری از مشکلات اقتصادی و فرهنگی ما را برطرف کند.