«فلسفه هانا آرنت»
نویسنده: پاتریشا آلتنبرند جانسون
مترجم: خشایار دیهیمی
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1398
160 صفحه، 22000 تومان
****
مسئله این بود که هانا آرنت (1906-1975) نسبت به یهودیت تعصبی نداشت. به همین دلیل لازم نمیدید که بیجهت طرف یهودیان را بگیرد یا از آنها سرسختانه دفاع کند. این رویکرد، باعث ناخرسندی برخی از اطرافیان او بود، تا اینکه بالاخره گرشوم شولم (1897-1982) بهخاطر قضاوت جنجالی آرنت در باب محاکمه آدولف آیشمن، که در فصل چهار همین کتاب بررسی میشود، از کوره دررفت. او بهشدت اعتراض کرد و بهخاطر عدم طرفداری آرنت از یهودیان سخت به او تاخت. آرنت هم در پاسخ به او صریح و بیپروا نوشت:
«من در زندگیام هرگز قومی یا جمعیتی را دوست نداشتهام. حالا چه آلمانیها باشند، چه فرانسویها، چه آمریکاییها، چه پرولترها و... . من در واقع فقط دوستانم را دوست دارم و قادر نیستم که به نوع دیگری علاقهام را ابراز کنم. ضمنا از آنجا که یهودی هستم، دوست داشتن یهودیان از نظر من امری مشکوک است. من خودم را و هر آنچه را که بخشی از جوهر ما یهودیان تشکیل میدهد دوست ندارم. اما تنها در یک زمینه با شما موافقم. بیعدالتیهایی که توسط قوم خودم صورت میگیرد، بیش از بیعدالتیهایی که توسط ملل دیگر انجام میشود مرا آزار میدهد.»
همین چند سطر زیبا و خارقالعاده نشان میدهد که آرنت چه متفکر منحصربهفردی است. صداقت او باعث شده اعتراضها و انتقادها از هر طرف به سوی او مضاعف شود. این مطلب نشان میدهد که آرنت عضو هیچ حزب و جریانی نبود. او هیچوقت از کسی یا جریانی طرفداری نکرد و متفکری تنها بود و یگانه ماند. به همین دلیل نمیتوان او را در هیچ دستهای جای داد. خودش نیز به شدت ابا میکرد که او را فیلسوف بدانند. البته امروزه او را به عناوینی همچون فیلسوف و متفکر سیاسی میشناسند، اما واقعیت این است که او متفکری یگانه و تکرو بود که هیچگاه خود را مقید به هیچ چارچوب رسمی و رایجی نکرد و حتی از عنوان فیلسوف هم خوشش نمیآمد. او همیشه میگفت که صرفا مسائلی فکری دارد که در پی یافتن پاسخهایی برای آنهاست.
هانا آرنت اهل حرف زدن و سخنرانی و راه انداختن دارودسته هم نبود. او عاشق تفکر بود و این تفکر را روی کاغذ هم پیگیری میکرد. به همین دلیل نویسنده پرکاری بود و کتابهایش حاصل نوشتههای خود اوست و نه مثلا مجموعه سخنرانیها و درسگفتارها. از این رو، موفق شد آثار مکتوب زیادی از خود به جای بگذارد که برخی از آنها همچنان به عنوان منابع اصلی لحاظ میشوند. به علاوه، آثار اصلی او بسیار قطور و مفصل هستند. این عوامل باعث شده که آشنایی با اندیشههای او آسان نباشد. اما خانم پاتریشا جانسون توانسته بهخوبی و با تسلط در این کتابِ مختصر چکیده آثار اصلی او را برای خواننده عرضه کند.
کتاب از هشت فصل تشکیل شده است. نویسنده در فصل اول گزارش کاملی از زندگی آرنت ارائه میدهد؛ از تولد تا مرگ. در ادامه هر کدام از فصول دوم تا هفتم بر یکی از کتابهای مهم آرنت تمرکز کرده و بینش کلی آرنت را عرضه میکنند. آن کتابها به ترتیب عبارتند از: توتالیتاریسم، وضع بشری، آیشمان در اورشلیم، رویارویی با اعصار ظلمانی، بحران جمهوری و حیات ذهن. با وجود اینکه اینها آثار اصلی آرنت هستند، اما روشن است که موارد متعدد دیگری هم هست. نویسنده هم مطالب اصلی را از قلم نمیاندازد و هر جا ضرورت اقتضا کند به دیگر نوشتههای او نیز اشاره میکند. این فصول برای خواننده ایرانی مزیت خاصی هم دارند. به جز کتاب مربوط به آیشمان، بقیه آثار آرنت به فارسی ترجمه شدهاند. مطالعه آن آثار کمی زحمت دارد؛ زیرا نوشتههای مبسوطی هستند. هر کدام از فصول این کتاب میتواند به عنوان درآمدی برای مطالعه تفصیلی کتابهای آرنت خوانده شود و راهنمای کلی خوبی باشد برای گم نکردن سررشته مباحث. به علاوه، خانم جانسون به زمینهها و حواشی مربوط به کتابهای آرنت نیز میپردازد و از این جهت، زمینه فهم بهتر آنها را فراهم میکند. اگرچه این فصول بهخودیخود نیز خلاصه خوبی از آن کتابها هستند.
امروزه از انتشار آخرین کتاب آرنت، بیش از چهل سال میگذرد. به عبارت دیگر آرنت متفکر دوران پس از جنگ جهانی دوم است و با اموری سروکار داشت که نهایتا تا اوائل دهه هفتاد دوام آوردند. با وجود چنین فاصله نسبتا زیادی، آیا اندیشههای این فیلسوف همچنان به کار میآید؟ این پرسشی است که در فصل پایانی بررسی میشود. پاسخ نویسنده مثبت است و به جای چونوچرا کردن و بحث و جدل، نمونههایی عینی از مسائلی را بر میشمرد که جواب آن سؤال باشند؛ چیزهایی مثل مسائل سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و فمنیستی.
برای درک ارزش کلی اندیشههای آرنت توجه به یک نکته ضروری است. با اینکه نام هانا آرنت با دفاع از حوزه عمومی گره خورده است، اما این حوزه عمومی جایی بود که فرد در آن به فعلیت میرسید و نه تودهها. وی بالاترین جایگاه و مهمترین نقش را به فرد انسانی میداد و نه دولت یا حتی تودهها. به هر حال آرنت شاگرد دو تن از قلههای فلسفههای اگزیستانسیالیزم بود و اندیشههایش تحت تأثیر مارتین هایدگر و کارل یاسپرس شکل گرفت. لذا طبیعی است که تهمایههایی از اگزیستانسیالیزم در آثار و اندیشههای او وجود داشته باشد. به همین دلیل در آثار او نوعی ارجگذاری حداکثری به فرد و فردیت انسانی دیده میشود. این فرد انسانی هم در نهایتا موجودی است که والاترین فعالیتش تفکر است؛ تفکری که خود بهتنهایی و در تنهایی آن را پی میگیرد. بیجهت نیست که آرنت آخرین کتاب خود، حیات ذهن، را با نقل جملهای از یک حکیم باستانی آغاز میکند:
«آدمی هیچگاه به اندازه وقتی که عملی انجام نمیدهد اهل عمل نیست، و هرگز به اندازه زمانی که با خویشتن به سر میبرد از بیکسی فاصله نگرفته است.»
*دکترای فلسفه