اگر تولید ناخالص داخلی ایران را معادل ۴۰۰ میلیارد دلار و جمعیت کشور را حدودا ۸۰ میلیون نفر فرض کنیم، کاسته شدن یک درصد از رشد اقتصادی به معنای از دست رفتن دسترسی سرانه هر ایرانی به چیزی حدود ۵۰ دلار، اسباب معیشت و رفاه است.
این عدد حتی اگر با نرخ تسعیر دلار چهارهزار و دویست تومانی نیز به ریال تبدیل شود، چیزی حدود ۲۱۰ هزارتومان برای هر ایرانی خواهدبود، که عدد واقعی طبیعتا بسیار بیش از این است.
وقتی دولتها از طریق وضع مالیات، عوارض و امثال این از مردم مطالبه پول کنند، جامعه خیلی زود واکنش نشان میدهد، اما، چرا وقتی تصمیمات یک دولت نرخ رشد متعارف ۵ درصدی را به رشد منفی ۵ درصد می رساند، و در واقع با همان حساب قبلی به هر ایرانی حدودا ۲ میلیون تومان (به نرخ چهارهزار و دویست تومانی) و در عالم واقع احتمالا چیزی چیزی معادل ۴ برابراین، یعنی ۸ میلیون تومان خسارت وارد میکند، افکار عمومی واکنشی از خود بروز نمیدهند؟!
یکی از اولین گامهای پاسخگو کردن حکمرانی اقتصادی کشور، ارزیابی مستمر و حتی المقدور دقیق تاثیر سیاستگذاریها و تحولات محیطی بر رشد اقتصادی، و توضیح خواستن در مورد عوامل مسبب کاهش رشد، یا از دست رفتن فرصت افزایش رشد است.