چالش تبلیغ‌های رسمی در مواجهه با موج رسانه‌ای غرب

حمید مقیمی، گروه تعاملی الف،   3990325055 ۵ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴ تکراری یا غیرقابل انتشار
چالش تبلیغ‌های رسمی در مواجهه با موج رسانه‌ای غرب

پیشرفت فناوری های ارتباطی، تنوع رسانه‌ها و سرعت و تنوع دسترسی به اخبار و تولیدات فرهنگی چالش بزرگی برای رسانه‌های رسمی ما که در محیط تک صدایی رشد و سیاست گذاری کرده اند به وجود آورده است. کمتر کسی تصور می کرد همان نسلی که کرایه دادن پنهانی دستگاه های بزرگ ویدیو کاست بتامکس را دیده است، در فاصله سه-چهار دهه به تلفن های همراه هوشمند متصل به شبکه جهانی و رسیورهای ماهواره ای دیجیتال می رسد. اگر چهار دهه گذشته صدای چند ایستگاه رادیویی انگشت شمار در لابلای پارازیت به گوش می‌رسید، هم اینک هزاران شبکه ماهواره ای دیجیتال و فزون از شمار تولیدات تصویری و مکتوب اینترنتی در دسترس قرار گرفته است. از سوی دیگر شبکه های اجتماعی که بر خلاف کوچه و خیابان امکان نظارت در همه زوایای آن مقدور نیست بر ژرفای تحولات افزوده است. این چالش وقتی جدی تر می شود که حجم سیل آسای اطلاعات و تولیدات فرهنگی به جای عمق بخشیدن به مخاطب باعث تغییر تدریجی ذائقه مردم (به ویژه جوانان) و سوق دادن آنها به سمت مطالب تلگرافی، سطحی و جذابیت های بصری شده است. 

در کنار مشکل عادت به تک صدایی در محیطی که به تدریج پر  از صدا شده است و مساله تعامل با مخاطب گریزپا، باید تبلیغات هدفمند شبکه های فارسی زبانی که با دریافت بودجه های هنگفت از برخی دولت های رقیب و بدخواه اقدام به تولید برنامه های خبری و فرهنگی می‌کنند اضافه کرد. در این رویارویی وسیع و عمیق البته اقداماتی از طرف  سیاست گذاران از جمله افزایش شبکه های تلویزیونی و برنامه های مخاطب محور، حضور چهره های جوان پسند، تاسیس شبکه‌های ماهواره ای مثل العالم و پرس تی وی، جام جم و... از یک طرف و برخورد با مظاهر فرهنگی غرب مانند لباس‌های نامتعارف، سگ گردانی و ممنوعیت استفاده از تجهیزات ماهواره‌ای و فیلتر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی از طرف دیگر را در دستور کار قرار گرفت. 

اما با نگاه به وضعیت کنونی جامعه مشخص می شود که این سیاست‌ها نه در بخش اثرگذاری و نه در ممانعت از دسترسی توفیق لازم را نداشته است. گردش مالی حدود 600 میلیارد تومان در سال فیلترشکن (فارغ از تعدادی که از انواع رایگان آن استفاده می‌کنند) و آمار گیرنده های ماهواره ای خود بیانگر این موضوع است. در این حالت یک راه ادامه و تاکید بر همان روشهای قدیم و یک راه تغییر سیاست و ورود به عصر چند صدایی و پذیرش حضور رقیب قدرتمند است. پذیرش چنین وضعیتی موجب می شود تا ما به صورت هدفمند و برنامه ریزی شده، با یافتن نقاط قوت خود و تاکید و تقویت آنها بتوانیم برد کلام خودی را افزایش دهیم.

یکی از روشهایی که کارآیی خود را از دست داده است نگاه سیاه و سفید به واقعیت هاست. این که دستاوردها و زندگی غربی یکسره منفی و شکست خورده یا در حال زوال و در مقابل وضعیت داخلی روشن، موفق و با آینده ای روشن ترسیم شود. این در حالی است که مردم مشکلات داخلی از تورم و بی نظمی و کیفیت خودرو و آلودگی هوا و... را می بینند و از نزدیک لمس می کنند اما روایت رسانه های رسمی از مشکلات غرب را فقط به صورت خلاصه می شنوند، به قول معروف "شنیدن کی بود مانند دیدن". بنابر این هضم روایت سفید و سیاه برای مخاطب دشوار می شود. از سوی دیگر در مقابل چند دقیقه گزارش و تحلیل خبری یا چند میزگرد، جوان ما با هزاران هزار ساعت فیلم ها و سریال های جذاب غربی روبروست که در مقابل پراید ما، مردم عادی خودروهای جدید سوار هستند و بزرگراه ها، خانه ها و تجهیزات مدرن دیده می شوند. از طرف دیگر مشخص نیست چرا برخی نخبگان، نه فقط از ایران بلکه از همه کشورهای جهان سوم به غرب مهاجرت می کنند، چرا مقصد سیل پناهجویان کشورهای جهان سوم به جای آسیا و افریقا به آن سمت قرار گرفته است. اینها همه نیازمند پاسخ هایی صادقانه، پذیرش دست آوردهای غرب و در کنار آن روایتی مستند از تنگناهای زندگی طبقات متوسط در آن کشورها است. باید اجازه داد تا بیینده خود قضاوت کند. شاید مهمترین نکته این باشد که اجازه دهیم مردم خود تصمیم بگیرند.

مساله دیگر عدم استفاده از جامعه شناسان و روان شناسان و در کل متخصصان علوم انسانی (فارغ از دیدگاه سیاسی) برای تعریف خطوط کلی تبلیغات و تولیدات فرهنگی است. آنچه بیشتر دیده می شود حضور سیاست ورزان در کرسی های تصمیم گیری بوده که هدف آنها عاری کردن محیط از رقیب و هدایت افکار عمومی براساس خواست و چارچوب های خودخوانده است در حالی که هدف مدیر فرهنگی رفتن به سمت مردم و ایمن کردن و آموزش آنها در برابر صداهای مختلف است. 

در نهایت ضعف آموزش کارکرد رسانه ها و تبلیفات وقتی آشکار می شود که ما بدانیم جوامع غربی برای دانش آموزان درس رسانه دارند در حالی که قاطبه آنها جز موارد خاص اهل سیاست نیستند اما در کشور ما که همه چیز به سیاست برمی گردد و مردم در معرض امواج فراوان اطلاعات سیاسی هستند چنین آموزشی وجود ندارد.

در نهایت بدون داشتن طرحی کلان و مبتنی بر افزایش آگاهی رسانه ای مردم و بدون توجه به اهمیت و اولویت فرهنگ در برابر سیاست و مهم تر از آن شناخت خواست مردم و پاسخ به آن، نمی توان در برابر غول رسانه های غرب انتظار موفقیت مورد انتظار را داشت.