کرونا ویروس و فرضیه "هایجین"

سید محمود ابراهیمی،   3990324046
کرونا ویروس و فرضیه "هایجین"

بی گمان کرونا ویروس را می توان یکی از آسیب زا ترین عوامل قرن حاضر دانست که توانسته تبعات بسیار سنگین و همه جانبه اعم از بهداشتی، اقتصادی، اجتماعی و روانی را بر کشورها تحمیل کند. بطوریکه می توان گفت این ویروس جسم و ذهن و روان مردم را بخود مبتلا کرده و جوامع را از حرکت و نشاط بازداشته است. 

در ظاهر به نظر می رسد که رویدادهای حاصل از این ویروس، غیر قابل پیش بینی و خاص است که از معیارهای تعریف شده علمی پیروی نمی کند. بطوریکه بروز عوارض صفر و صدی در مبتلایان یکی از دلایل خاص بودن و چند چهره بودن این ویروس قلمداد میشود. اما واقعیت این نیست. هر چند این ویروس برای انسان یک ویروس نوظهور است و شیوع گسترده آن از همین بعد قابل تعریف است ، اما این دلیلی نیست که این ویروس بتواند مرز شناخته شده علوم را نقض کند. کووید 19 نیز یک کرونا ویروس، هم جنس و هم خانواده با ماهیت ژنومی یکسان با برونشیت طیور است که توانسته پاتوژنوسیس نسبتاً متفاوتی با سایر کروناویروسها از خود نشان دهد. 

پاتوژنوسیس متفاوت کووید 19 کاملاً مرتبط است با الحاق مهندسی شده ترتیب خاصی از اسید آمینه های بازی در ناحیه برشی از گلیکوپروتئین سطحی S آن که توسط آنزیم فورین فعال میشود و دیگر اینکه این ویروس به رسپتور ACE2 تمایل یافته است. اما نکته اینجاست که هم رسپتور ACE2 و هم آنزیم فورین در همه سلولهای بدن از جمله سلول قلب، عروق، کبد، کلیه و ماکروفاژها و دندرتیک سلها و دستگاه گوارش یافت می شود. به بیانی واضح تر و مقایسه ای تر می توان گفت که این ویروس از نظر تروپیسم سلولی و ناحیه برشی، دقیقا مشابه با ویروس بسیار کشنده آنفلوانزای H5N1 یا آنفلوانزای پرحدت H1N1 معروف به آنفلوانزای اسپانیایی است که در سال 1918 باعث تلفاتی بالغ بر 60 میلیون انسان شد. 

با این توصیفات علمی، اما سئوال اینجاست که چرا جامعه جهانی از آنفلوانزای پر حدت وحشت دارد و چرا آنفلوانزای پر حدت منجر به فوت بالای 60 درصد در مبتلایان می شود. اما یک ژنوتیپ از کووید 19 توانسته پاتوژنوسیس صفر و صدی از خود نشان داده است ؟ پاسخ به این سئوال در تئوری هایجین و در وضعیت بهداشت عمومی و فردی جامعه و حساسیتها خانواده ها به استریل کردن محیط پیرامون نهفته است. 

پاسخ دقیق و علمی اینجاست که کرونا ویروس علیرغم تروپیسم سلولی گسترده و مهیا بودن آنزیم فورین در همه سلولهای بدن میزبان، فقط تروپیسم سلولی و پاتوژنوسیس آن محدود به سلولهای تایپ 1 ریه است که این ادعا در خیلی از گزارشات علمی منتج از کالبدشکافی فوت شدگان نیز تایید شده است. علت این است که خوشبختانه کووید 19 بر خلاف آنفلوانزای H5N1، قادر نیست که در ماکروفاژهای آلوئولی و ماکروفاژهای التهابی و همچنین در دندرتیک سلها ایجاد عفونت پروداکتیو (عفونت منجر به تولید ویروس) کند. ماکروفاژها و دندرتیک سل ها از مهمترین سلولهای ایمنی ذاتی علیه ویروسها هستند و در هدایت و تمایل سیستم ایمنی اکتسابی نیز نقش محوری دارند.

اما ویروس H5N1 می تواند باعث عفونت پروداکتیو در این سلولهای ایمنی ذاتی شود، در نتیجه ویروس توسط ماکروفاژها و دندرتیکهای عفونی شده به کل بدن گسترش می یابد که باعث سیستمی شدن عفونت ویروسی می شود. مشکل دیگر اینکه با عفونی شدن این سلولهای ایمنی ذاتی ، کارایی آنان در حذف باکتریهای ثانویه نیز تحت تاثیر قرار می گیرد، در نتیجه مبتلایان به H5N1 عمدتاً با سه مشکل حاد عفونت ثانویه باکتریایی، عوارض پاتولوژیکی ناشی انفجار سیتوکاینی و گسترش ویروس در کل بدن (ویرمی) مواجه هستند که این عوامل منجر به عوارض سیستمی بسیار شدید و تلفات بسیار بالا در مبتلایان میشود. نکته کلیدی اینجاست که آنفلوانزا از پروتئین NS1 بهره می برد که تا حدودی مانع تولید انترفرون آلفا توسط سلولهای مبتلا می شود. یعنی ویروس آنفلوانزا با کمک این پروتئین از ایمنی ذاتی فرار می کند.

اما کووید 19 فاقد پروتئین مهارکننده تولید اینترفرون آلفاست و به همین دلیل در برابر آن حساس است. در نتیجه، قدرت تکثیر این ویروس محدود به بافت ریه است و قادر به عفونت پروداکتیو در سلولهای مهم ایمنی ذاتی نیست. در نتیجه در مبتلایان به کووید 19 نه شاهد سیستمی بودن عفونت ویروسی (ویرمی) هستیم و نه شیوع عفونت های باکتریایی ثانویه در مبتلایان. حال، بعضاً گزارش میشود که در برخی مبتلایان ویروس کووید 19 در خون و مدفوع و کلیه و قلب جدا شده، اینها نشانه ویرومی شدن نیست. ملاک اثبات ویرومی، وضعیت بالینی مبتلایان است. بهمین خاطر بر خلاف سایر ویروسها از جمله آنفلوانزا، عوارض ناشی از عفونت کروناویروس بصورت صفر و صدی است و درصد بسیار کمی از افرادی هم که علائم بالینی شدیدی دارند ناشی از معضل خودایمنی است که از طریق فرضیه هایجین قابل توجیه است و این معضل هیچ ارتباطی با حدت ویروس یا ایزوله های جدیدی از این ویروس ندارد.

بدون شک، اگر کووید 19 مشابه ویروس آنفلوانزا از پروتئین مهارکنندگی اینترفرون آلفا بهره می برد و قادر به عفونت پروداکتیو در ماکروفاژها و دندرتیک سل ها می بود، بخاطر نوظهور بودنش و عدم مواجه افراد جامعه با ایزوله هایی از این ویروس، بدون شک فاجعه جهانی را رقم می زد . بر خلاف تصور، قطعاً در کووید 19 عفونت سیستمی ویروسی (ویرمی ) رخ نمی دهد. ویرومی یعنی اثبات عفونت پروداکتیو در ماکروفاژها و دندرتیک سل ها که این خود بدون استثناء سبب عفونت ثانویه در همه مبتلایان میشود. در نتیجه ما می بایست شاهد عوارض شدید سیستمی و تلفات بسیار بالا در کلیه مبتلایان می بودیم نه عوارض صفر و صدی. 

ایجاد عوارض خودایمنی بدین صورت است که وقتی ویروس کووید 19 سلولهای تایپ 1 ریه را درگیر می کند. ماکروفاژهای آلوئولی برای کنترل عفونت، سلولهای عفونی را فاگوستیوز می کند. در نتیجه، TNF آلفا و نیتریک آکساید و سایتوکاینهای التهابی بصورت لوکالی توسط این ماکروفاژها ترشح شود که بسیج ماکروفاژهای التهابی از خون به محل عفونت نیز در پی دارد که در نهایت عوارض پاتولوژیک را در ریه رقم می زند. یعنی ما در کووید 19 هم عفونت لوکالی داریم و هم عوارض پاتولوژیک لوکالی. حتی این سیتوکاینهای التهابی و پروتئینهای التهابی می توانند از طریق خون به قلب و کلیه انتقال یابند و در آنجا ایجاد عارضه سطحی کنند. لذا وقتی محرز است که عوارض ایمنوپاتولوژیک لوکال است ، دیگر سیاست درمانی بر اساس سلولهای بنیادی معنا و مفهومی ندارد.

وقتی عوارض ایمنوپاتولوژیک است و در مبتلایان ویرمی نداریم، باز هم پلاسما درمانی معنا و مفهوم علمی ندارد. چرا که همه این عوامل می تواند باعث تشدید التهاب در ریه فرد مبتلا شود و وضعیت شخص مبتلا را وخیم تر کند. وقتی ما ویرمی در مبتلایان نداریم و ویرال شدینگ از طریق دستگاه تنفسی نیز در مقطع زمان محدودی رخ میدهد و فقط از افراد دارای علائم حاد نمونه برداری میشود و همچنین در شرایط پاندمی این ویروس هستیم که برای آن جز تجویز قرنطینه خانگی و درمان حمایتی، هیچ درمان اختصاصی نداریم. دیگر معطوف شدن به تشخیص انفرادی و اعلام روزانه مبتلایان، جز ایجاد ترس و وحشت در جامعه و آنهم با آمارهای کاملاً غیر واقعی چیزی را حل نمی کند. این آمارهای اعلامی مبتلایان مبتنی بر تست مولکولی، نه علمی است و نه واقعی و نه میزان واقعی اشاعه این ویروس در جامعه را نشان می دهد، ولو اینکه دستورالعمل سازمان بهداشت جهانی باشد. راه علمی و دقیق بررسی شیوع این ویروس در جامعه صرفا سرولوژی است. وقتی علائم صفر و صدی داریم و فقط از درصد کم افراد دارای علائم نمونه برداری میشود.

بررسی میزان شیوع این ویروس در جامعه دقیقاً مثل این ماند که ما خواسته باشیم برای بررسی وضعیت سلامت جامعه در بیمارستانها یا برای بررسی وضعیت اقتصادی جامعه در مترو یا ایستگاههای خط واحد از مردم گزارش تهیه کنیم و یا برای بررسی وضعیت علمی کشور در دانشگاهها. اینها همه اش اثبات کننده اینست که ما هیچ شناخت و درک واقعی از ماهیت این ویروس و پاتوژنوسیس آن نداریم و فقط داریم از بعد بالینی به این مسئله نگاه می کنیم.

یعنی اگر بصورت علمی پاتوژنوسیس کروناویروس را مورد تحلیل قرار دهیم و فلسفه استفاده از واکسنها را درک کنیم و همچنین به این واقعیت علمی برسیم که برخلاف تصور، واکسنها از هر نوعی که باشند نمی توانند جلوی عفونت را بگیرند و فقط می توانند با کاهش بار میکروبی در بدن، علائم بالینی را کنترل کنند. آنموقع است که به این نتیجه می رسیم که عوارض کرونا محدود به ایمنی ذاتی است و اصلاً در بدن ویرومی شکل نمی گیرد که استفاده از واکسنها موثر واقع شود. 

 مضافاً اینکه واکسن حامل متعلقات ژنومی از جمله mRNA قابلیت تزریق به انسان را ندارند و فقط در سطح فعالیتهای تحقیقاتی در حیوانات مدل قابل استفاده اند و همچنین واکسنهای نوترکیب و کشته شده به هیچ عنوان قادر به ایجاد ایمنی مخاطی نیستند و فقط از طریق ایجاد التهاب باعث تحریک سیستم ایمنی میشوند که بیشتر سیستم ایمنی را به سمت ایمنی هیومرال سوق میدهند. در نتیجه، قطعاً واکسنهای نوترکیب نیز یک سیاست کنترلی و پیشگیرانه موفقی نخواهد بود. چرا که در برابر ویروسهای تنفسی، ایمنی هیومرال از نوع مخاطی است که نقش محافظتی ایفا می کند و پس از عفونت، نقش پاک کنندگی و حذف ویروسها از بدن بعهده ایمنی سلولی و ذاتی است. لذا در برابر کروناویروس، ایمنی مخاطی در خنثی سازی و ممانعت از ایجاد عفونت بسیار حائز اهمیت است. پس از ایجاد عفونت، این ایمنی سلولی و ایمنی ذاتی است که در پاک کردن ویروس از بدن و حذف سلولهای عفونی شده ایفای نقش می کند و اصلا واکسنهای نوترکیب و کشته شده قادر به ایفای چنین نقشی نیست.

نقش ایمنی هیومرال ایجاد شده توسط واکسنهای نوترکیب در خنثی سازی ویروسها به هدف کاهش تیتر ویروسی در بدن زمانی حائز اهمیت است که ما شاهد ویرمی یا عفونت سیستمی ویروسی باشیم. بدون شک اگر بدنبال واکسن کرونا هستیم، باید بپذیریم که خود ویروس کرونا بهترین واکسن طبیعی است که هم ایمنی مخاطی ایجاد می کند و هم ایمنی سلولی پایدار و بقیه کوشش ها جهت ساخت واکسنهای صنعتی کاری است کاملاً عبث و غیر موثر که بیشتر جنبه تجاری و تبلیغاتی دارد و توجیه ما در دفاع از واکسن نباید این باشد که اگر کارا نبود، پس چرا کشورهای صنعتی خود مصرانه پیگیر تولید چنین واکسنهایی هستند! 

لذا به یقین بهترین واکسن علیه کرونا و سایر عوامل عفونی باید در رعایت فرضیه هایجین دنبال نمود. فرضیه هایجین اصل بنیادین در توجیه آسیب پذیری کشورها در مبتلا به آلرژی و بیماریهای خودایمن است که مصداق آن در شرایط کنونی در کل جهان بصورت مقایسه ای بارز است. این فرضیه به اینکه چرا افراد مبتلا به ویروس کرونا در جامعه عوارض صفر و صدی نشان می دهند، پاسخ موجه ای دارد که توجه به آن کلید حل این معماست و دستورالعملی است کارا برای ایمن کردن جامعه در برابر عوامل عفونی غیر مترقبه ! 

نظریه هایجین مبتنی بر آمارهای دقیق اپیدمیولوژی و مطالعات حیوانی است. طبق این نظریه، در کشورهای صنعتی و جهان اول و در حال توسعه که از شرایط بهداشت عمومی و محیطی قوی تری برخوردارند ، افراد آن جامعه با عوامل میکروبی برخورد کمتری دارند. در نتیجه، سیستم ایمنی افراد آن جامعه ضعیف تر و ناهنجار تر بوده که مستعد بیماریهای خود ایمن، آلرژی و دیابت نوع 1 و MS است. بر همین اساس، افرادی که از کشورهایی با سیستم بهداشتی قوی تر و کنترل شده به کشورهای جهان سوم یا کشورهایی با شرایط بهداشتی ضعیف تر مهاجرت کرده اند، عوارض خودایمنی و آلرژی و دیابت نوع یک در فرزندان نسل اول آنان به مراتب بیشتر گزارش شده است. حتی ثابت شده است که کشورهایی که توانسته اند با کمک واکسن یا رعایت شرایط بهداشتی و عمومی عوامل عفونی را از کشورشان ریشه کن کنند. در مقابل، بیماریهای خود ایمنی و آلرژی و دیابت و MS و حتی انواع تومورها در کشور آنها بیشتر بروز یافته است. 

طبق این نظریه و با توجه به اینکه کروناویروس نیز سبب بیماری خود ایمن لوکال میشود. ما شاهد تلفات و عوارض بالینی و شیوع خیلی شدیدتر و گسترده تری ناشی از این ویروس در کشورهای صنعتی و جهان اول در مقایسه با ایران، عراق و افغانستان و سوریه بوده ایم. حتی در خود کشور ایران با مقایسه آمار مبتلایان و فوت شدگان این واقعیت بهتر به تصویر کشیده میشود. این ویروس در افراد روستایی و افرادی که از سطح بهداشت پایین تری برخوردارند یا افراد آن نسبت به رعایت شرایط بهداشتی حساسیت کمتری دارند، مثل استانهای فارس، کهکیلویه بویراحمد و سیستان و بلوچستان و بوشهر و .... این ویروس شیوع کمتر همراه با علائم بالینی خفیف تر بوده است، حتی میزان تلفات نیز در این استانها به مراتب کمتر گزارش شده است. اما در مقابل، این ویروس در بین قشر پزشکان و پرستاران و افراد مرفع تر که شرایط بهداشتی و عمومی را بیشتر رعایت می کرده اند، بیشتر ایجاد عوارض خود ایمنی کرده است و میزان مرگ نیز در این قشر بالاتر بوده است. 

نتیجتا، راه مبارزه و پیشگیری از عوامل عفونی بخصوص ویروسهای تنفسی رجوع به نظریه هایجین و توجه به تقویت و غنی کردن سیستم ایمنی افراد جامعه است که اینهم مستلزم اینست که فرهنگ سازی شود و آگاهی رسانی شود تا مردم در استریل کردن محیط پیرامون خود زیاده روی نکنند و کودکان خود را در شرایط کنترل شده و کاملاً استریل شده بزرگ نکنند و توجه ویژه به سطح ویتامین D خون خود داشته باشند. ما باید بدانیم که سلامتی در تعامل و همزیستی با میکروارگانیزمها معنا و مفهوم دارد و به هر میزانی که میکروبها را از خودمان دور کنیم و محیط پیرامون و جامعه را استریل کنیم به همان اندازه از تقویت گنجیه سیستم ایمنی خود محروم میشویم و بسیار آسیب پذیر در برابر عوامل عفونی و حتی تومورها. 

** عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله